eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . گوش شنوای حرفاتون🌚🌻 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃🕊🍃💐 ...🕊🌹مهم ترین مسئله این است که دختران وزنان حجاب خود را حفظ کنند. ودختری که بیرون می آید وبه صورت عادی وبدون زینت در برابر دیدگان مردم برود و نگاه هایش  را به زمین بدوزد واحترام حجاب وعبایش را نگه دارد. "شهید احمد محمد مشلب" @Patoghemahdaviyoon🍃
💢میگفت اگر رفتم سوریه و شهید شدم، مراقب باشید هنگام عزاداری بیش از حد بی تابی نکنید، از خود بی خـود نشوید، حجابتان ناقص نشود و چشم نا محرم به شما نیفتد. در مورد نوع برخورد با نامحرم بسیار حساس بود و توصیه های فراوانی در این رابطه میکرد و حدود برخورد با نامحرم را برايمان باز میکرد. مرتب میگفت حجاب و شئونات دین را در برخورد با نامحرم رعایت کنید. خیلی توصیه میکرد که از ولی فقیه و حمایت كنيد. ▪️نقل از عروس شهید مدافع حرم @Patoghemahdaviyoon🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خودتون به خاطر بی حیا بودن افتخار میکنین😏 ⚠️درحالی که افرادی هم سن شما تو همین کشور برای ارزش ها و ناموسشون... از جان و مال خودشون گذشتن و شهید شدن....😔🥀 @Patoghemahdaviyoon🍃
😻 تولدتان مباࢪڪ مقام معظم دلبࢪے🤩 سایھ‌تان مستدام بࢪ سࢪ ما✨ 🌺 @Patoghemahdaviyoon🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤩 ۅاللہ‌ ڪه‌ من‌ عـاشـق‌ چشمـان‌ ٺۅ هسٺـم😍 (سلامتی‌آقامون‌صلوات💚) @Patoghemahdaviyoon🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخــت باز آیــد از آن دَر 🌹 که یکــی چـــون تو درآیـــد...❣ 💚 اے ؏شق آسماݩـے‌!♡ تولدتان مبارڪ🎂😍 ‌┄┄┅┅┅❅❁❁❁❅┅┅┅┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌ @Patoghemahdaviyoon🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
~😅😂¡ اوکی:)) (بیچاره ها میدونن اینجا بیان خودشون خود به خود مجبور به تخلیه اطلاعاتی میشن..😉) #ʝøɪɴ ↯ @Patoghemahdaviyoon🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجمین روزه رسید ز دل شهر الله 🌤 یادم آمد عطش ظهر و غم ثارالله🌊 💚 🌙 •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ @Patoghemahdaviyoon🍃
تولدت مبارک ای سید ما مولای ما 😘 ❤️29 فروردین ❤️
تا پاے جاݩ دلدادھ فࢪماݩ مولاییم✨ ʝơıŋ➘ |❥ @Patoghemahdaviyoon
ز‌گہوارھ‌تا‌گور...((: چادرۍام‌بدجور😎✌️ ʝơıŋ➘ |❥ @Patoghemahdaviyoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸 ❤️ 🍀 بعد از چند ثانیہ گارسونا لشگرے داشتن میومدن سمت میزمون و اون آشفتہ بازارے ڪہ بہم زده بودیم! خودمو جمع و جور ڪردم و با همون تہ خنده اے ڪہ زورڪے مہارش میڪردم گفتم:" میدونے چرا اینڪارو ڪردم؟!" با عجز خاصے در حالے ڪہ بہ ریخت و قیافش نگاه میڪرد گفت:"واسہ چیییی؟!" گفتم:"بگو قراره ڪجا بریم؟!" چشم غره اے رفت و گفت:"الحق فضول خانم حقتہ!!! میخواستم بریم پاریس!!" چشمام با ناباورے ۱۰ سانت گشاد شد و قبل از اونڪہ بتونم واڪنشے نشون بدم یا سوالے بپرسم خیل عظیمے از گارسونہا بہ ضمیمہ ڪامیار بالاے سرمون ظاهر شدن!! با اومدن گارسونها افشین بالاخره خودشو جمع و جور ڪرد و گفت:" و سلام عذر میخوام هزینه غذا و خسارت رو فاڪتور ڪنید فردا تو ساعت ڪارے بانڪ بہ حسابتون میریزم." دوباره نگاه ها از ما گرفتہ شد و من بی توجہ بہ همہ چیز تمام فرضیہ هاے محال بودن سفر پاریس رو تو ذهنم منظم ڪنارهم مے چیدم... وقتے فاڪتور روگرفتیم رقمے ڪہ روش درج شده بود برق از سرم پروند! بہ افشین نگاه ڪردم و گفتم:"۵۰ میلیون تومن براے چی؟!" خندیدوگفت:"فداے سرت هم خودمون ڪلے خندیدیم هم ملت و خندوندیم ڪم ثواب نیست خودش!" عاشق همین انعطافش بودم! 🍁به قلم بانو ح.جیم♡ 💠@Patoghemahdaviyoon 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸 ❤️ 🍀 پولدار بودن ولے ممڪن نبود هر پولدارے بہ سادگے از ڪنار چنین فاجعہ اے ڪہ شاید موجب از بین رفتن آبرویش پیش چند نفر هم شده بود بگذرد! لبخندے زدم و دڪمہ موسیقے رو مجدد پِلِے ڪردم... افشین با لبخند گفت:"ساعت یڪ و نیمہ حالا ڪجا بریم؟!" زمان زیادے تا شب مانده بود و همین بیشتر گیجم میڪرد،ولے بعد لبخندے زدم و تابلوے یڪ تئاتر توجہم را جلب ڪرد؛ روبروے چراغ قرمز ایستاده بودیم براے همین با انگشت اشاره نشونش دادم و گفتم:"اینجا!" چراغ سبز شد؛ دستشو گذاشت رو دنده و گفت:"ایول خوبہ!" با لبخندے گرم گفتم ممنون... بعد از اون فاڪتور ڪذایی دیگہ شیر نبودم و موش شده بودم! از طرفے بعد از اونڪہ افشین راجع سفرمون بہ پاریس دیگہ صحبتے نڪرد بیشتر مطمئن شدم ڪہ الڪیہ... صداے ضبط رو ڪمے بیشتر ڪردم و در سڪوت به خیابانہا و ماشینہاے روبرویم زل زدم.. و براے اولین بار سڪوتے ڪردم ڪہ ذهنم در آن چیزے نمے نگاشت..! تا شب گذشت... حدود ساعت ۱۰ بود ڪہ واقعا دیگہ جایی براے رفتن تو تہران نمونده بود! بہ برڪت لباس داغون افشین یہ خرید حسابی ام ڪہ رفتہ بودیم! تڪیہ داده بودم به در ماشین و آخراے آیس پڪ ام رو میخوردم ڪہ گوشے افشین زنگ خورد! با خنده گفتم:"عہ!یہ اتفاق جدید! جواب بده ببینم ڪیہ چی میگہ!" 🍁به قلم بانو ح.جیم♡ 💠@Patoghemahdaviyoon 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃