شب عملیات خیبر است. 11 اسفندماه 62 . آقا محسن، فرمانده گردان قائم روبروی نیروهایش می‌ایستد و خبری را به نیروهایش می‌دهد. «فرماندهان ارشد دستوری به من داده اند که من اول زیر بار آن نرفتم. برخود واجب دیدم که دستور را به شما بگویم تا آگاهانه انتخاب کنید. به من خبر داده‌اند که هزاران نفر از نیروهایمان در جزیره مجنون محاصره شده‌اند. دشمن شیمیایی هم زده است و بچه‌ها دارند همگی شهید می‌شوند. مأموریت ما این است که به سمت دشمن برویم و درگیر شویم تا حجم آتش روی بچه‌های محاصره شده کم شده و بتوانند از محاصره خارج شوند. داستان این است. این رفتن بازگشتی ندارد. اگر حاضر هستید که برویم می رویم و هر کس هم با این وجود نمی‌تواند بیاید، می‌تواند همین جا بماند.» آقا محسن نیروهایش را به خط می‌کند و خودش پشت نیروها می‌ایستد و در تاریکی شب برای اینکه کسی از رفتن همرزم خود خبردار نشود چنین می‌گوید: «هر کس می‌خواهد برگردد، عقب عقب از جمع جدا شود» محسن آن شب کربلایی برپا می‌کند توی طلائیه. شرایط سختی بود. حدود سی نفر از نیروها عقب عقب از جمع خارج شده و پس از عذرخواهی از فرمانده و روبوسی برمی‌گردند. آقا محسن در نهایت غیرت و شجاعت و علم به اینکه این رفتن، رفتنی بی‌بازگشت است، گردان آسمانی‌اش را حرکت می‌دهد. گردان وارد یک شیار می‌شود. در باغ شهادت باز شده است. تمامی نیروهای گردان به جز تعداد اندکی در زیر انواع آتش نیروهای عراق به شهادت می‌رسند و تعداد زیادی از پیکرهای مطهر شهدا در منطقه باقی می‌مانند. محسن مجروح شده و به همراه تعداد اندکی از نیروها اسیر می شود. هنگامی که آزادگان برگشتند، محسن را پیدا کردم. گفتم: «اون شب من با گردان شهید صالح نژاد بودم. چی شد؟ چه اتفاقی براتون افتاد؟ سید احمد (برادرم) هم که اون شب شهید شد و جا موند.» محسن تا نام سید احمد را شنید، زد زیر گریه و گفت: «سید شهید شد؟ من سید و غفاری و بصیری رو یه گوشه‌ای از شیار مستقر کردم و گفتم جلو نیان.» گفتم: «یکی از بچه‌ها سیداحمد رو دیده که تیر خورده توی سینه‌اش و شهید شده.» محسن مدام گریه می‌کرد. بارها من و محسن برای پیدا کردن پیکر بچه‌ها رفتیم منطقه طلائیه. اما باتلاقی بودن اجازه هیچ کاری نمی‌داد تا سال 71 یا 72 بود که منطقه تقریباً خشک شد. محسن از روی کروکی‌ها شیار را پیدا کرد و شروع کردیم به پیدا کردن شهدا. مادرم گفته بود تا پیکر برادرت را نیاورده‌ای، خانه نیایی. قبل از عملیات من و سید احمد انگشترهایمان را با هم عوض کرده بودیم و همان روز پیکر برادرم سید احمد را از روی انگشتر شناختم. پیکر شهدا را به عقب منتقل کردیم. پس از مشخص شدن فهرست شهدا از روی پلاک‌هایشان وقتی فهرست شهدا را به محسن نشان دادیم، عکس‌العمل او بسیار غیر منتظره بود. نشست و شروع کرد با صدای بلند گریه کردن و مدام بر سر می‌زد. خیلی سعی کردیم آرامش کنیم اما نمی‌شد. محسن مرد روزهای سخت بود. فرماندهی که سخت‌ترین لحظه‌ها را تجربه کرده بود؛ در نبرد و در اسارت. به همین دلیل، این گریه کردن‌ها و بر سر زدن‌هایش همه را به تعجب وا داشته بود. در بین فریادهایش گفت: «سید محمود! می‌دونی این اسامی کیا هستن؟» گفتم: «نه! مگه کی‌ان؟» گفت: «همون سی نفری که شب عملیات برگشته بودن، اسمشون بین ایناس. اینا دوباره اومدن دنبالمون. برنگشتن عقب. این همه سال فکر می‌کردم که اینا برگشتن. فکر نمی‌کردم شهید شده باشن. حتی یکی از اونا نرفته عقب. آخه تنها من می‌دونستم کیا برگشتن.» راوی: دکتر سیدمحمود سید قلندر براساس مطلب وبلاگ «الف دزفول» www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

یک کار خلاقانه، فعالانه و متفاوت #چهارشنبه_نوری #مسجد www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

به بهانه برجام‌های بزرگ‌تر از #برجام هسته‌ای «باج می‌داد تا کاری بهش نداشته باشند ولی آدم بدا باز هم بدتر می‌کردند.» آیا شوراهایی که باید نگهبان اسلام، قانون اساسی و امنیت ملی باشند، هم کنوانسیون #پالرمو (لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با جرائم سازمان‌یافته فراملی) را تصویب می‌کنند؟ این بار، به بهانه مبارزه با تروریسم و پولشویی، استقلالمان را از دست ندهیم. www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

#اسپرم‌_سالاری خوب نیست. جعفر کذاب هم فرزند امام بودند. نطفه، معجزه نمی‌کند. www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

بسم اللّه الرحمن الرحیم چه آن زمان که ز ما نه چه این زمان که غم است وجود حضرت آدم نشانهٔ عدم است #تک_بیت ✍ http://abrmim.ir/post/2

این کتاب ۳۵۰ صفحه‌ای، خلاصه «نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی» مرحوم مهدوی کنی است. فرصتی دست داد یک دور بخشی از معارف مکتب اهل‌بیت را بخوانم. ان‌شاءالله توفیق عمل هم بیابم. www.Qafase.ir | @Qafase

غروبی، یه لنگه جورابم رو پیدا نکردم. یک جفت دیگه پوشیدم رفتم مسجد. از قضا برای همه نمازگزاران یک جفت جوراب خیرات کردند. #مسجد_ولیعصر_شیرگاه www.shirgahi.ir | @shirgahi www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

بهار را با محبت تو آغاز می‌کنیم ... یا امام هادی! پیشاپیش سال نو تبریک! سالم و عزیز باشید! www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

امروز عصر ناگهانی خود را در مراسم عقد آقا داوود پیراندخت یافتم. او از خادمان قدیمی و مخلص راهیان نور؛ یادمان طلاییه است. مراسم عقد هم با حضور زائران و خادمان در یک قدمی مزار شهدای گمنام در حسینیه حضرت اباالفضل طلاییه برگزار شد. مجلس شاد و باصفایی بود. ان‌شاءالله همه مجردان بالغ به زودی زود در همین سال ۱۳۹۷ به خانه بخت بروند. www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

حاکمان سعودی سرزمین حجاز! خدا که به شما عقل داده، ✅ خب، زرنگ باشید! ازش استفاده کنید! 💡صهیونیست‌ها هم شده‌اند رفیق؟ www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

خانم اقدس ملاحسینی، اهل عباس آباد تنکابن است. اوایل جنگ، دانشجویی به خواستگاری اش آمد. بله را گرفت و جشن عقد را به بازگشتش از سفر جبهه موکول کرد؛ اما پیکرش را به شهر آوردند. زن، صبوری کرد. رجب جورسرا به خواستگاری اش رفت و با او ازدواج کرد. سه ماه بعد از عقد بود که در عملیات آزادسازی خرمشهر، او نیز آسمانی شد. زن، دل به خدا بست و صبوری نمود. سال62، پرویز کهنسال با او ازدواج کرد و دو فرزند دوساله و هفت ماهه را به یادگار گذاشت و در جبهه مفقود شد. نه سال بعد، چند تکه استخوان و یک پلاک را از او به شهر آوردند. زن، بانوی استقامت بود. تمام عشقش را به خاک سپرد و به آسمان چشم دوخت. حسبنا الله و نعم الوکیل ... برگرفته از وبلاگ اشک آتش www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

6 ماه مدیریت یک ژن خوب بر بازار ارز منتظر یک اقدام انقلابی از دولت محترم برای کنترل بازار ارز هستیم. @rasamnama

یک #پیشنهاد قشنگ: بعد از استفتای آیت‌الله جنتی، حالا که امام جمعه رشت هم استعفاء داده، چرا بقیه ائمه جمعه مادام‌العمر استعفاء نمی‌دهند؟! حتماً باید آبروریزی و کدورت پیش بیاد؟! 😉 رونوشت: به مدیران مادام‌العمر به ویژه مدیرانی که دولت نهم خانه‌نشین‌شان کرد ولی دوباره به عرصه خدمت برگشتند. www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

در این روز عزیز یادی کنیم از آنچه مصطفاها به #جان خریدند و فریدون ها به نان که نه، به #هیچ فروختند. #انرژی_هسته_ای @kaalgraph

خبر سیما هم می‌گوید و می‌نویسد پایگاه تیفور سوریه. حال آن که «فور» تنها یک عدد معمولی است و همان‌گونه که به جای هواپیمای اف‌‌فورتین می‌گوییم اف۱۴، به T_4 هم باید بگوییم تی۴؛ تی‌چهار. تا وقتی باور به فرهنگ و زبان خودی نداشته باشیم، اقتصاد مقاومتی هم یک شعار پوچ باقی خواهد ماند. www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

یادمان می‌ماند هزینه عقب نشینی اگر بیشتر از مقاومت نباشد کمتر هم نیست؟ @kaalgraph

- اوکی، رسیدی، اس‌ام‌اس بده. هنوز از واژه‌های خارجی وسط صحبتش استفاده می‌کند. حمایت از کالای ایرانی فقط این کالاهای صنعتی نیست. از زبان فارسی، ساخته مشترک مردم سرزمین‌مان هم حمایت کنیم. باشه، رسیدی، پیامک بزن! www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

شماره جدید ماهنامه فرهنگی سیاسی #حیات کاری از واحد نشر #بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق منتشر شد. خدا قوت برادران! www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

شب جمعه است. بهشت‌گردی می‌کنیم. حمید [۱] که از سوریه رفت، اما احسان[۲] هم در تهران آسمانی شد. ما هنوز مانده‌ایم. خیلی بی‌عرضه‌ایم؛ نه؟! ۱. شهید حمید اسداللهی، مدافع حریم انقلاب اسلامی ۲.احسان آقاجانی معمار دانشجوی دکتری دانشگاه امام صادق در حمله تروریست‌ها به مجلس به شهادت رسید. www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

و امروز روز جمعه است. فرزندان سلمان منتظرند. مپسند انتظار منتظرانت را بکشد. خودت بیا! وگرنه آن شاعر به ما گفت: به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله‌ور در باد بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

ما از نسل ابراهیم هستیم که یهودی و نصرانی نبود، بلکه مسلمان بود. ما مسلمانان خودمان چشمه زمزم توحید را داریم، ما را چه نیازی به رانی[۱] سعودی‌ها و کولاهای اجنبی؟ ۱. نوشیدنی‌های رانی، محصولی از کشور سعودی است؛ همین‌طور برخی از روغن‌هایی که در داخل کشور تولید می‌شوند. برخی کارخانه‌داران ایرانی، نوشابه‌های خود را با نمانام (برند)های خارجی تولید می‌کنند. www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

حمایت از کالای ایرانی فقط اونجا که آقا همه بیتش را با زیلوهای سنتی میبد یزد فرش کرده. www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

از کوفه می‌گفت: «کوفیان بی‌مروت به #بهانه گرمای تابستان و سردی زمستان، از فرمان جهاد مولایشان سرپیچی می‌کردند.» گوشی سامسونگ داشت. به چه بهانه‌ای؟ نمی‌دانم. راستی، فرمان جهاد اقتصادی چند سال پیش صادر شده بود؟! www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

خواندنش دیروز تمام شد. واقعاً تکان‌دهنده است. یک دختر مهاجر جنگ‌زده در ۱۴ سالگی می‌تواند مراحل سیر و سلوک معنوی و دنیوی را طی کند و این‌قدر در خدمت به نظام و انقلاب مفید واقع شود که منافقین بیایند شهیدش کنند. چند روز مهمان شهید زینب #کمایی خواهیم بود؛ ان‌شاءالله. آدمی که برای رضای خدا کار می‌کند، اگر در رختخواب هم بمیرد، شهید است. زینب#کمایی، #کتاب راز درخت کاج، ص ۸۳ www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

فراتر از #خاطرات یک مادر شهید بود. زینب، نوجوان ۱۴ ساله، آن‌قدر خوب زندگی کرد تا منافقین شهیدش کردند. کتاب، تلنگری به همه ماست؛ چگونه زندگی می‌کنیم؟ زینب #کمایی، شهید شاخص امسال است. معصومه #رامهرمزی، نشر #شاهد، ۱۴۸ صفحه، رقعی www.Qafase.ir | @Qafase