eitaa logo
پله پله تا خدا
141 دنبال‌کننده
327 عکس
239 ویدیو
7 فایل
یٰا قَریٖبِ لٰا یُبعدُ عَن القُلُوبْ ... حرف‌های نگفته‌ام را از سکوتم بخوان! یک جای دنج برای اهل #دل❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرکی میخواد برکت در زندگیش، ببینه... این شاه کلید رو از دست ندین 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
🔴"ابوالحسن" او را کشتی!!! خانه ما همیشه شلوغ بود. دختر بزرگ بودن دردسرهای خودش را هم داشت. سالها بود که بعد از دیدن آن صحنه دهشتناک، مادرم سکته کرده و بی صدا و بی حرکت، به روی تخت افتاده بود. پدرم را هم که یا باید در تبلیغ میدیدم یا پای ثابت ساواک بود و مهمان همیشگی آنها. یکی از برادرهایم از همه شلوغتر بود و صدای همه را هم درآورده بود. به معنای واقعی کلمه کم اورده بودم و دیگر نمی‌دانستم که چگونه با او رفتار کنم. روزی "ابولحسن" که به خانه برگشت به او گفتم که دیگر از دست فلانی خسته شده ام و نمی‌دانم که با اذیتهای او دیگر چه کنم؟! ترکه ای برداشت و وارد اتاق شد، گفت هیچکس حق وارد شدن در اتاق را ندارد، در را بست و فقط صدای برخورد شدید ترکه به بدن بود و صدای غلط کردن برادر خاطیم. دائما میگفت غلط کردم ابوالحسن... غلط کردم ابوالحسن... ببخشید.... ببخشید... در خانه ی ما سابقه تنبیه بدنی وجود نداشت. من پشت در صدای ناله ها و ضجه های برادری که حقیقتا از دست او عاصی شده بودم را می‌شنیدم و به خود می‌پیچیدم. آمدم پشت درب، صدا زدم: ابوالحسن رهایش کن... ببخشش، ولش کن... مدتی بعد ابوالحسن درب اتاق را باز کرد. خیس عرق شده بود. خشمگین بمن نگاه کرد و گفت کسی با او کاری نداشته باشد و فقط هنگام ناهار یک ظرف غذا برایش ببرید. من شوکه شده بودم. این همه خشونت از ابوالحسن بعید بود. به او گفتم که بچه را که کشتی. گفت: نکشتم، نگران نباش. ماجرا از این قرار بود که ابوالحسن وقتی وارد اتاق می‌شود و درب را می‌بندد، ترکه را به دست برادر کوچکتر می‌دهد و خودش دراز کش، میخوابد و پاهایش را روی میز قرار می‌دهد و به او میگوید مرا با تمام قدرت بزن. برادر کوچکترم فریاد می‌زد نه ابوالحسن غلط کردم ولی ابوالحسن مجبورش کرده بود که ترکه را محکم به پاهایش بزند و در واقع این ابوالحسن بود که بدست برادر کوچکتر ترکه می‌خورد، یکساعت به پاهایش ترکه میزد و صدا میزد ابوالحسن غلط کردم... میزد و می‌گفت ببخشید اشتباه کردم.... میزد و می‌گفت ابوالحسن غلط کردم... دیگر همان شد و همان. هیچکس از آن روز به بعد اذیتی از برادرم ندید. او دیگر آدم دیگری شده بود. "ابوالحسن" مرد خدا بود که می‌دانست برای چه کند! روایتی از خواهر مهندس شهید "ابوالحسن ال اسحاق" /عفت آل اسحاق 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای کشتی نوح سورۀ هود آیه 40~44 🔈 استاد عبدالباسط عبدالصمد 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
🌸‍ آیة الله نصرالله شاه آبادی نقل می کنند، مرحوم والد می فرمودند: « در نوافل شب، به مقام شامخ سلام الله علیها توجه کنید و بدانید که استمداد گرفتن از آن حضرت، موجب ترقی و قرب معنوی می شود و خداشناسی انسان را زیاد می کند. همچنین قبل از اذان صبح، صلوات حضرت زهرا سلام الله علیها را بفرستید.» 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
هدایت شده از شخصی
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊ببینیم چگونه این پرنده اینجا لانه ای نرم و راحت برای تخمگذاری آماده می کند و جوجه هایش چگونه تغذیه می شوند و کم کم بزرگ می شوند و به پرواز در می آیند. ♻️« قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِیۤ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ » (طه - 50) 🍃 (ع) گفت: « ما همان کسی است که به هر آنچه را او بوده داده؛ سپس کرده است!» (طه - 50 ) 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
یه مرد عاقل بهم گفت .... 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
روزی حکیمی به شاگردانش گفت: «فردا هر کدام یک کیسه بیاورید و در آن به تعداد آدم‌هایی که دوستشان ندارید و از آنان بدتان می‌آید پیاز قرار دهید.»روز بعد همه همین کار را انجام دادند و حکیم گفت: «هر جا که می‌روید این کیسه را با خود حمل کنید.» شاگردان بعد از چند روز خسته شدند و به حکیم شکایت بردند که: «پیازها گندیده و بوی تعفن گرفته است و ما را اذیت می‌کند.» حکیم پاسخ زیبایی داد: «این شبیه وضعیتی است که شما کینه دیگران را در دل نگه دارید. این کینه، قلب و دل شما را فاسد می‌کند و بیشتر از همه خودتان را اذیت خواهد کرد. 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
ماجرای خلقت.mp3
2.79M
  💥 ماجرای خلقت • تک تک اتفاقات زندگی ما... • فرد فردِ آدم‌هایی که سر راهمون قرار می‌گیرن... با هدف خاصی انتخاب شدند 👈 اون هدف چیه؟! منبع: مجموعه نقش عمل در سلوک انسانی 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
🔷بی حجابی و بد حجابی و تأثير آن بر مردم غير مقيّد 💥داستان عجیب شیخ رجب علی خیاط و زنی آتشین🔥 ✍️فرزند شیخ رجبعلی خیاط می‌گوید پدرم چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. یکی ازدوستان پدرم نقل می‌کرد. 🔸یک روز با جناب شیخ به جایی می‌رفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه می‌کند 😳 از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما می‌ گوید چشمتان را از نامحرم برگردانید و خود ایشان اینطور نگاه می‌کند! نگاهی به من کرد و فرمـود: تو هم می خواهی ببینی من چی می بینم؟ 👈 ببین! نگاه کردم دیـدم همینطور از بـدن آن زن مثل سُرب گـداخته، آتش و سرب مذاب به زمین می‌ریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبـال اوست سـرایت می‌کند. 💥شیخ رجبعلی فرمـود این زن راه می رود و روحـش یقـه مـرا گـرفته او راه می رود و مردم را همینطور با خـودش به آتش جهنـم می بَرَد. 📖 بوستان حجاب، ص 10 ✍پی نوشت: قابل توجه همه انقلابی هایی که در کانال یا گروه به خیال رساندن کامل پیام و تحلیل خود؛ تصویر یا فیلم زنان جهنمی برهنه یا نیم برهنه را بدون مات کردن و یا صحنه های ارتکاب گناه می گذارند 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
✍️آیت الله کشمیری می‌فرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زنده‌س یا مرده و کجا دفنه، ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. 🔻منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زنده‌س یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود. این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلاً فاطمه. ولی این شخص می فهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک! آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس، دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یِکَم جا خورد و کمی عقب رفت چند بار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟ اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن، به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هر جای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه!!!. *اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر* {مولای متی ترانا و نراک}😥 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر کس در مسیر زندگیمان قرار گیرد بدون شک بر روی ما اثر می‌گذارد؛ پس با کسانی همراه شویم که ما را رشد می‌دهند کسانی که نور الهی در آنان روشن است و ما را نیز از بند تعلقات و آلودگی‌ها رها می‌سازند. 🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت جالب عباس چایی خور❤️😢 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌺 ‌پله پله تا خدا👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa