کمیته انضباطی مونده بود چه حکمی واسه فحاشی ناموسی محمود فکری صادر کنه که موقتا یحیی رو به جای سرمربی کیسه محروم کرد تا بفهمیم هر جا زورشون به فراقانونی ها نمیرسه سر پرسپولیس خالی کنن! :))
*کیسه وزارتی*
🔴
🔴 @PersepolisFc_ir
💔لاف عشق (بسیار زیبا)
در حدود دویست سال پیش جمعی از صالحین در نجف جمع بودند. روزی با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نمی آید؟ در صورتی که ما بیش از ٣١٣ نفر که او لازم دارد هستیم. تصمیم گرفتند از بین خودشان یک نفر را که به تایید همه، خوبترین شان هست، انتخاب کنند تا با اعتکاف در مسجد کوفه یا سهله، از خود امام بخواهد که راز تاخیر در ظهور را بیان بفرمایند.
او هم رفت و بعد دو سه روز برگشت و ماجرا را اینگونه تعریف کرد: وقتی از نجف بیرون رفتم با کمال تعجب دیدم شهری بسیار آباد در مقابل من ظاهر شد. جلو رفتم و پرسیدم اینجا کجاست؟ گفتند این شهر صاحب الزمان است. بسیار خوشحال شدم و تقاضای ملاقات کردم. گفتند حضرت فرموده اند: شما فعلا خسته ای، برو فلان خانه، آنجا مرد بزرگی هست. ما دختر او را برای شما تزویج کردیم. آنجا باش و هر وقت احضار کردیم بیا.
به آن خانه رفتم. از من خیلی پذیرایی کردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم که ماموری آمد و گفت: امام میفرمایند بیا! میخواهیم قیام کنیم...
🔻 ادامه داستان
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
https://eitaa.com/joinchat/1103560716Ca3f70aba9b
🎈داستان حورالعین و ازدواج با شیخ علی🌸
طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و میگفت حالا که میخواهم ازدواج کنم حورالعین میخواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم سید الشهداء و حضرت ابولافضل (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس میپردازد.
یک شب که از زیارت حضرت امیر (ع) برمی گشته میبیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد میشود، آن زن برمی خیزد و به او میگوید:
من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی میگوید:امکان ندارد چرا که من مردی مجرد وعزب هستم وشمازن جوانی هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار میکند که حتماً مرا امشب به حجرهات ببر......
ادامه داستان👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3810328601Cd756f67536
🎈داستان حورالعین و ازدواج با شیخ علی🌸
طلبه ای به نام شیخ علی در نجف می زیست که ازدواج نکرده بود و میگفت حالا که میخواهم ازدواج کنم حورالعین میخواهم! وی چند مدت در حرم امیرالمؤمنین (ع) متوسل به حضرت علی (ع) شد و از حضرت حوریه در خواست کرد و بعد که در نجف مظنون به جنون شده بود به کربلا مشرف گردید و در حرم سید الشهداء و حضرت ابولافضل (ع) از آن دو برگوار طلب حوریه نمود. اما بعد از مدتی این قضایا را رها کرده به نجف و کلاً از آن تمنا دست برداشته و فقط به درس میپردازد.
یک شب که از زیارت حضرت امیر (ع) برمی گشته میبیند در وسط صحن خانمی نشسته است. وقتی از کنار آن رد میشود، آن زن برمی خیزد و به او میگوید:
من در اینجا هیچ کس را ندارم. و غریبم، شما باید مرا با خود ببرید. شیخ علی میگوید:امکان ندارد چرا که من مردی مجرد وعزب هستم وشمازن جوانی هستی وبدتر از ان که من در مدرسه ساکنم ان زن دنبال شیخ علی راه افتاد اصرار میکند که حتماً مرا امشب به حجرهات ببر......
ادامه داستان👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3810328601Cd756f67536
روزنامه ایران ورزشی
چاپ یکشنبه - ۲ آذر ۱۳۹۹
🔴
🔴 @PersepolisFc_ir
روزنامه گل
چاپ یکشنبه - ۲ آذر ۱۳۹۹
🔴
🔴 @PersepolisFc_ir
روزنامه هدف
چاپ یکشنبه - ۲ آذر ۱۳۹۹
🔴
🔴 @PersepolisFc_ir
روزنامه ابرار ورزشی
چاپ یکشنبه - ۲ آذر ۱۳۹۹
🔴
🔴 @PersepolisFc_ir
روزنامه فرهیختگان ورزشی
چاپ یکشنبه - ۲ آذر ۱۳۹۹
🔴
🔴 @PersepolisFc_ir