نور بود و نور که میتابید.
خانهی مرد یهودی غرق نور شدهبود.✨
اول وحشت کرد: "نکند گرویی مرد مسلمان آتش گرفته است؟"
کمی نزدیکتر شد.
نه! چشمه چشمه نور سپید بود که از آن چادر مشکی میجوشید.
طاقت نیاورد. رفت سراغ قوم و خویشهای یهودیاش.
گرداگرد پارچه سیاه که دیگر سیاه نبود حلقه زده بودند.🖤
ـ این پارچه مال کیست؟
ـ مال داماد پیغمبر است. پول نداشت گندم از من بخرد، چادر زنش را گرو گذاشت پیشم در ازای مشتی گندم...!
ـ راست میگویی؟ این واقعا چادر فاطمه است؟ دختر پیامبر اسلام؟
ـ راست میگوید. من هم دیده بودم زنان مسلمان از این پارچههای سیاه به سر میاندازند...
فردایش مسلمان شده بودند. همهشان.💔!
[برگرفته از بحارالانوار/ ج۴۳/ص۳۰]
سایت مداحی راشدون - انگار نه انگار_۲۰۲۱_۱۲_۱۶_۱۰_۳۷_۱۲_۷۳۹(1).mp3
8.07M
'- یا زهرا؛
مادر که نباشد،
خانه بهم میریزد
حسن دربقیع
حسین درکربلا
زینب در دمشق...💔!'
پیشاهنگ
_
"یکی از همرزمای شهید استوار راجبِ تمسکِ این شهید به امام حسن اینطور تعریف میکنه؛"
[-زمانی که نوه ایشان به دنیا آمد از ایشان پرسیدم که میخواهید چه اسمی برایش انتخاب کنید و پاسخ دادند که چه اسمی بهتر از حسن..!💚
همچنین نزدیک به ۱۰ روز مانده به شهادت امام حسن مجتبی (ع) مانده بود.
حاج رسول تصمیم گرفتند تا ۵۰۰ هزار نفر را سفره اطعام بدهند.💔!
و خب زمانی که این رقم را به زبان گفتند همه ما در حیرت بودیم چرا که تعداد بسیار بالایی بود و هزینه و تدارکات لازم نیز محیا نبود.
اما با تمسک ویژه ایشان به کریم اهل بیت دیدیم که ۴ روز مانده به شهادت همه ی هزینه ها و وسایل لازم جهت این اطعام فراهم شده و با نظر خاص امام حسن و همچنین مدیریت بی نظیر حاج رسول این سفره اطعام به خوبی برگزار شد!!!.]
16027986984855890227811.mp3
7.83M
[ز لغت نامه سِزَد پاک شود؛
اسم کریم...
مکتوب شود بجای آن،
نام حسن(ع)💚🌿]