پیشاهنگ
_
- دوستانم یک به یک رفتند و تنها مانده ام ..
باز هم از کاروان کربلا جا مانده ام !
#آقایاباعبدالله 💚!
پیشاهنگ
-
یکی یکی همه رفتند و کم شدند از من !
- تو رفته رفته به جای همه زیاد شدی -
#آقایامامحسین !♥️
پیشاهنگ
-
- بنا نبود که عاشق کنی محل ندهی ؛
ز کم محلی ِمعشوق زار باید زد .. 🌿
#آقایامامحسین
فرض کن ؛ جوانی بیست و چند ساله ، چهار شانه و میانه قد ، روی دو کنده ی زانو نشسته و مدام نگاه میدزدد از چشمان تیز بین و مشتاق پیامبر [ص] ! سخت نفس میکشد و برای بیان حاجتش شرم می کند !
حال خیال کن ، به فاصله ی یک پرده از همان اتاق در پستوی اتاقی دیگر دختری رشیده ، محجوبانه ایستاده و همانطور که با پر شالش بازی می کند ، مضطرب و ملتهب به صدای مرد جوان گوش می کند ...
علی [ع] میگوید : بله یا محمد[ص] قصد ازدواج دارم و مشامِ دختِ نبی پر از عطر یاس میشود...
علی [ع] میگوید : آری ! چه کسی بهتر از عزیز و دختر و رسول خدا [ص]
و فاطمه [س] چشمهایش را می بیندد ..
میبینی چه خیال شیرینیِ ؟
حالا ببین در واقعیت چه حلاوتی بوده 💙!
- حَــنیــن ✍🏻♥️
- #ذی_الحجه
InShot_20230619_163713664_19062023.m4a
3.13M
#پادکست ~
فرخنده باد خجسته ترین پیوند روزگار ..
کوثر شده عروس صاحب یکتای ذوالفقار 💚
___ _
#ذی_الحجه
قلمِ يا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفآءٌ
و
نوایِ بنت الزینب
''مـُبتلابـِهحـَـ HARAM ــرَم''
آن روز ، روز عجیبی بود .
در آسمان ...
غوغا به پا بود .
و در دل علی هم !
آن روز علی ، علیِ فاطمه شد
و فاطمه هم ، فاطمهٔ علی 🤍 .
آن روز ، بعد از جاری شدن خطبهٔ عقد ؛
فواره ی نور بود که مانند نقل ، از آسمان بر سر
دو دلدادهٔ عاشق - فاطمه و علی - می ریخت .
آن روز ، مدینه سراسر نور شده بود
فضای شهر را ،
بوی گل های بهشتی فرا گرفته بود
آن روز عشق ، در چشمانِ علی و فاطمه موج می زد
آن روز قلبشان به هم گره خورد
گره ای که هیچ وقت باز نخواهد شد
گره ای کور و ابدی ✨ :)!
- محب ✍🏻 .
- با تو باشیم بهشت است که دیوانۀ ماست !
[ بی تو انگار جهنم زدگانیم ، حسین ]
#آقایاباعبدالله ♥️ !
جوانیات را در کنار علی'ع' اگر بگذرانی ،
مثل علی'ع' از کنار بدیها میتوانی بگذری !
پاسخ شبههها و انبارهای ذهنت ،
دلسردیها و دلگرفتیهای روحت
را از امام بگیر ؛
پیش از آنکه تسلیم شوی و انکار کنی ،
به امام اصرار کن :)