eitaa logo
پیشاهنگ
8.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
40 فایل
🔹️نویسنده، مدرس و فعال رسانه 🔹️عضو مرکز تحقیقات اسلامی مجلس 🔹️عضو ش حوزوی ش عالی انقلاب فرهنگی 🔹️دبیرکل جمعیت هنرورسانه انقلاب اسلامی 🔹️معاون خبرگزاری رسا ... 🔺️با افتخار فرزند شهید محمدحسن پیشاهنگ 🏢 گروه تبلیغی ◇راه نجات◇ ادمین: @pishahang_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشاهنگ
از زبون حسن میخوام بگما
آی مادرم تو که انقدر قدت خمیده نبود چرا زیر چشمات کبود شده مادر پاشو ،پاشو دیگه داداش محسن میخواد به زودی بیاد پیشمون
پیشاهنگ
💔
بزارید براتون خلاصش کنم...
پیشاهنگ
بزارید براتون خلاصش کنم...
یه مادر ۱۸ ساله ای که تو زندگیش هیچ خوشی ندید
پیشاهنگ
یه مادر ۱۸ ساله ای که تو زندگیش هیچ خوشی ندید
یه مادر ۱۸ ساله ای که جلوی در وایساد که نکنه خونه علیش رو به آتیش بکشونند
پیشاهنگ
اما چه فایده
نامردا جوری به در میزدن که با هر ضربه مادرمون اشک میریخت...
پیشاهنگ
نامردا جوری به در میزدن که با هر ضربه مادرمون اشک میریخت...
آخه یک زن باردار نباید یه چیز سنگین رو بلند کنه اما آخ بمیرم برای فاطمه ۱۸ ساله ای که درد مسمار رو به جون خرید برای علیش
پیشاهنگ
آخه یک زن باردار نباید یه چیز سنگین رو بلند کنه اما آخ بمیرم برای فاطمه ۱۸ ساله ای که درد مسمار رو ب
چند بار هم گفتم فاطمه خیلی علیش رو دوست داشت علی برای فاطمه جون میداد خیلیا پرسیده بودید چرا وقتی اون نامردا داشتند فاطمه رو میزدند آقا امیرالمومنین هیچ کمکی نکردند
پیشاهنگ
چند بار هم گفتم فاطمه خیلی علیش رو دوست داشت علی برای فاطمه جون میداد خیلیا پرسیده بودید چرا وقتی او
آخه رفقا شما که نمیدونید علی برای فاطمه پر پر میشد ،علی اون لحظه که پیش فاطمه نبود که بخواد عزیزش رو نجات بده
پیشاهنگ
آخه رفقا شما که نمیدونید علی برای فاطمه پر پر میشد ،علی اون لحظه که پیش فاطمه نبود که بخواد عزیزش رو
روایت داریم وقتی آقا وارد خونه میشن میبینن حسن داره بر سر و صورت میزنه حسین داره ناله مادر مادر میکنه زینب به یک جا خیره شده آقا یه کم که نگاه میکنن میبینن فاطمه دست روی قلبش قرار داده و به روی زمین افتاده
پیشاهنگ
روایت داریم وقتی آقا وارد خونه میشن میبینن حسن داره بر سر و صورت میزنه حسین داره ناله مادر مادر میک
علی به سمت فاطمش میره اما دیگه دیره آقا جونم چرا انقدر دیر اومدی مگه صدای ناله های فاطمت رو نمیشنیدی آقا صدای فاطمه تا اینجا میاد داشت میگفت :حسن جانم ،حسین جانم ،به فکر باباتون باشید ،شاید دیگه من نباشم