eitaa logo
پـــــــوده دیارڪهـــــــن
2.1هزار دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
5.9هزار ویدیو
102 فایل
با کانال پوده دیار کهن از اخبار پوده و شهرستان و مسائل فرهنگی مذهبی و سیاسی کشور و جهان مطلع شوید و از محتوای آموزشی،تبلیغاتی و طنز استفاده نمائید پل ارتباطی ما: مدیر کانال @daei_m_a
مشاهده در ایتا
دانلود
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت تکان‌دهنده رهبر معظم انقلاب از نهج‌البلاغه این سخنان حضرت آقا را برخی مسئولان باید روزی هزار بار گوش بدن به تنها کانال تخصصی بپیوندید👇👇 .https://eitaa.com/joinchat/4232511792C896e044a9a ما را مدافعان ولایت❤️ آفریده اند...
🌃 | شبت بخیر محور هستی! ❄️در خانۀ خیالی‌مان وقتی سر سفره می‌نشینیم، دنیا و لذت‌هایش نمی‌تواند ما را از تو غافل کند. ❄️همه حتی بچه‌ها می‌دانند که خدا هر چه نعمت به ما داده صدقه‌سر توست. غذاهای سفره ما را یاد تو می‌اندازد. بچه‌ها وقتی بوی غذا به مشام‌شان می‌رسد، بی‌اختیار نام تو را بر لب می‌آورند. هر لقمه غذا یک قدم ما را به تو نزدیک می‌کند، چون ما را غرق یاد و محبت تو می‌کند. ❄️میوه‌ها وقتی به دست بچه‌ها می‌رسد، از تپش قلب‌شان بیشتر می‌شود آهنگ نام تو را شنید. میوه‌ها هر کدام‌شان یادآور توست برای بچه‌های ما. ما در خانۀ خیالی‌مان به آنها یاد داده‌ایم که اگر تو نبودی، میوه‌ها میلی برای رسیدن و طعم‌گرفتن نداشتند. ❄️دورهمی‌های ما با میوه و غذا شبیه دورهمی‌های ما با قرآن و دعاست. این دو دورهمی ما را به یاد تو و خدای تو می‌اندازد. چقدر شیرین است، غرق شدن در تصویر این خانۀ خیالی! ❄️شبت بخیر محور هستی! 🇮🇷🌸پــــــــــــــوده دیار ڪهـــــــــــــــن @Podehdiyarekuhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حتما عضو شویــــــــــــد 🇮🇷🌸پــــــــــــــوده دیار ڪهـــــــــــــــن👇 @Podehdiyarekuhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک‏ الْمُشْتَکى‏، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى‏ فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ‏ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ. حتما عضو شویــــــــــــد 🇮🇷🌸پــــــــــــــوده دیار ڪهـــــــــــــــن👇 @Podehdiyarekuhan
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما عضو شویــــــــــــد 🇮🇷🌸پــــــــــــــوده دیار ڪهـــــــــــــــن👇 @Podehdiyarekuhan
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما عضو شویــــــــــــد 🇮🇷🌸پــــــــــــــوده دیار ڪهـــــــــــــــن👇 @Podehdiyarekuhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(رحمت به دزد سرِ گردنه) : کاربرد ضرب‌المثل: وقتی مردم با بی انصافی و زورگویی کسی روبه رو شوند که از او انتظار بی انصافی و زورگویی نداشته‌اند، می‌گویند: «رحمت به دزد سر گردنه.» در روزگاران قدیم، به غیر از چهارپایانی چون اسب و شتر و الاغ، وسیله‌ای برای ایاب و ذهاب و رفتن از منطقه‌ای به منطقه‌ی دیگر پیدا نمی‌شد. راهها پر از خطر بود. به همین خاطر مردم اگر قصد سفر داشتند حتما" به صورت کاروان و با جمعیت زیاد می‌رفتند تا بتوانند با دزدهایی که در پیچ و خم راهها و گردنه‌های سرد و دشوار پنهان شده اند، مقابله کنند. در یکی از روزها دو نفر که از کاروان جا مانده بودند، تصمیم گرفتند به جای این که منتظر کاروان بعدی بمانند، خودشان دوتایی مسیر را به تنهایی پیش بروند. آن‌ها از دزدان سر گردنه نمی‌ترسیند چون وسیله با ارزشی همراه خود نداشتند که به کار دزدها بیاید. به همین خاطر بدون پول و چهارپایی پیاده شبانگاه به راه افتادند. اولین و دومین پیچ گردنه را به سلامتی گذراندند، اما سر پیچ سوم دزدها از کمین‌گاه بیرون آمدند و راه را بر این دو مسافر بی‌چاره بستند. یکی از آن‌ها رو کرد به رئیس دزدها و گفت: «نگاه کنید که ما چیزی نداریم. خواهشاً ما را رها کنید تا به مقصدمان برسیم.» دزدها نگاهی به سراپای آن‌ها انداختند. وقتی دیدند واقعا" چیزی ندارند، گفتند: «این هم شانس لعنتی ما!» و آن‌ها را رها کردند. کم مانده بود که دو مرد مسافر به خوبی و خوشی به راهشان ادامه دهند که یکی از دزدها گفت: «اگر مال و مرکب و اجناس گران بهاء ندارند، لباس که بر تن دارند!» لباس یکی از مسافران نو بود و لباس یکی از آن‌ها کهنه. هرچه آن دو به دزدها التماس کردند که لباس‌شان را نگیرند، نشد. دزدها هر دو مسافر را لخت کردند، لباس‌شان را از تن‌شان بیرون آوردند و گفتند: «حالا می‌توانید بروید.» مسافری که لباسش کهنه بود، رو کرد به دزدها و گفت: «این بی انصافی است که هم لباس نو و با ارزش دوستم را از تنش در آورید، هم لباس کهنه و بی ارزش مرا» رئیس دزدها که دید با دو مسافر نادان رو به رو شده، به شوخی گفت: «مشکلی نیست. برای این‌که از هر دو نفر شما به طور مساوی دزدیده باشیم، وقتی به شهرتان رسیدید، آن که لباسش تازه بوده، پول یک نصف لباس نو را از آن که لباسش کهنه و بی ارزش بوده، بگیرد.» دو مسافر بی‌چاره عریان راهشان را ادامه دادند. در طول مسیر، آن که لباسش نو بود، رو کرد به دوستش و گفت: «وقتی به شهرمان رسیدیم، تو باید نصف پول یک دست لباس را به من بدهی. فهمیدی که رئیس دزدها چی گفت.» دیگری گفت: «این چه حرفی است آخر! من آن حرف را زدم تا شاید دزدها دل‌شان بسوزد ولباس‌مان را پس بدهند.» دوستش گفت: «بی انصاف خودت را جای من بگذار. چیزی که تو از دست داده‌ای ارزشی نداشته و چیزی که از من دزدیده شده با ارزش بوده. لباس من صد تومان می‌ارزیده و لباس تو هیچی. تو باید حتما پنجاه تومان به من بدهی تا هر دو به یک اندازه ضرر کرده باشیم.» دوستش حرف او را قبول نکرد. بگومگوی آن‌ها بالا گرفت تا هر دو بدون لباس به شهرشان رسیدند و مستقیم رفتند پیش قاضی و آن‌چه را بر سرشان آمده بود تعریف کردند. قاضی، نفری پنجاه تومان از آن‌ها گرفت و گفت: «من وقت ندارم، بروید پیش معاونم آن دو نفر رفتند پیش معاون قاضی. معاون قاضی باحوصله به حرف‌هایشان گوش داد و سپس دستی به ریش‌هایش کشید و گفت: «اول باید نفری صد تومان به من بدهید تا بعد از آن بگویم حق با کدام‌تان است.» مسافران بی‌چاره، سر و صدای‌شان بلند شد که: «آخر این چه نوع عدالتی است که بدون پول دادن کاری پیش نمی‌رود؟» و در ادامه گفتند: «بابا! ما اصلا" قضاوت رانخواستیم. خودمان به هر شکلی که شده باهم کنار می‌آییم» و غرغرکنان سرشان را انداختند پایین که از پیش معاون قاضی بروند. اما معاون قاضی، مأمورهایش را صدا کرد و گفت: «جلو این‌ها را بگیرید! این‌ها ساعت‌ها وقت مرا گرفته‌اند و همین طوری می‌خواهند بروند. هر کدام باید صد تومن بپردازند در غیر این صورت آن‌ها را به زندان بیاندازید». دو مسافر بی‌چاره پچ پچ کنان گفتند: «صد رحمت به دزدهای سر گردنه. این‌جا که از پیچ و خم‌های گردنه خطرناک‌تر است.» و دست بسته راهی زندان شدند.
905.8K
🎙 خطبه ۲۹ جلسه ۲۹ چرا امام علی علیه السلام به مسلمانان خطاب ناس می کند؟ ویژگیهای منفی نیروهای امام علی علیه السلام چه بود؟
هر روز بخوانیم 🔹امروز؛ صفحه،255سوره مبارکه الرعدو ابراهیم ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. https://eitaa.com/masjedteraz