✅قرعه کشی مسابقات فوتسال یونسی (جام بهاران) برگزار شد. ✅این مراسم با حضور حاج آقای پورعابدین امام جمعه محترم و محبوب شهر یونسی، سرباز رئیس هیأت فوتبال بجستان، کاظمیان رئیس شورای اسلامی، صفایی نماینده اداره ورزش و جوانان و رئیس هیأت ورزش های همگانی، رضاییان رئیس هیأت فوتبال شهر یونسی و سرپرستان محترم تیم های شرکت کننده در محل شهرداری برگزار گردید. ✅بازی ها در سه گروه چهار تیمی برگزار می گردد: ۱-ستارگان ترشیز کاشمر ۲-کامپیوتر پارس کاشمر ۳-سرخپوشان نمایندگی بیمه سالمی گناباد ۴-جوانان شهدای حیدری کاشمر ۵-ستارگان یونسی ۶_مه ولات ۷-پیام بجستان ۸-فروشگاه لوازم خانگی نگین یونسی ۹-سرخ آبی کاشمر ۱۰-ایثار خلیل آباد ۱۱-رسالت رؤیای سلامت بجستان ۱۲-فخر آباد ✅مسابقات در سالن شهید معصومی یونسی واز روز چهارشنبه ۴فروردین آغاز خواهد شد ۱۴۰۰٫۰۱٫۰۲ 🌐اداره ورزش وجوانان بجستان 🔰بروزترین کانال خبری بجستان رادنبال کنید 👇👇👇 🆔 @AkhbarBajestan

#بیست وچهارمین_روز_شهیدانه🌹 ✍زندگی نامه شهید... ⬅️...شهيد بزرگوار:عباس محمودي سنگچولي آغاز:1/1/1349،روستاي سردق،بخش یونسی پرواز:7/10/1369،منطقه جفير ⬅️...عباس محمودي سنگچولي ،در اولين روز نوروز سال 1349،در خانواده اي مذهبي در روستاي سردق از توابع بخش  یونسی شهرستان بجستان متولد شد .تحصيلاتش را تامقطع سوم راهنمايي ادامه داد. ⬅️...ازهمان خردسالي باشنيدن صداي اذان ،براي خواندن نماز اول وقت به مسجد مي‌رفت ودوستانش را نيز با خود همراه مي‌كرد. ⬅️...خوش اخلاق بود با افراد خانواده بسيار خوش رفتار بود . همه‌ي اعضاي خانواده وهمچنين دوستان و همكلاسهايش از او راضي بودند .به همه احترام مي‌گذاشت با افراد مسن مهربان بود .چنانكه برادر شهيد مي‌گويد :«يكي از روزها كه من كوچك بودم و هنوز به مدرسه نمي‌رفتم ،پيرزني را ديدم كه نشسته است .به همراه يكي ازدوستانم به قصد اذيت كردن وي جلو رفتيم .لباس وچادرش پهن بود روي چادرش آب ريختيم وآجرگذاشتيم كه موقعي كه بخواهد حركت كند نتواند به محض اينكه عباس فهميد ما اين كار را كرديم ،بسيار ما را نصيحت كرد وگفت :هرگز چنين كارهايي نكنيد كه پيرزني از شما برنجد »  ⬅️...عشق رفتن به جبهه در او موج مي‌زد درآن زمان با اينكه برادر بزرگترش سرباز بود و خانواده اش تأكيد به آمدن برادرش سپس رفتن  وي داشتند .ولي او طاقت ماندن نداشت به هر حال تا آمدن برادرش از سربازي صبر نمود و سپس براي گذراندن دوران مقدس سرباز‌ي عازم شد. ⬅️با اينكه متأهل بود ،مدام مي‌گفت:من مي‌خواهم شهيد شوم .وقتي مادربزرگش نصيحت گونه او را از اين حرف‌ها منع مي كرد درجوابش مي‌گفت :«نه من خوابش را ديده‌ام من شهيد خواهم شد.» ⬅️...سرانجام در هفتم ديماه سال 69 ،درسن 20،سالگي ،در منطقه جفير بر اثر خفگي در آب، شربت شيرين شهادت را نوشيد و به آرزويش رسيد. پيكر پاكش را در گلزار شهداي روستاي سردق به خاك سپردند. #شهیدانه_به_روایت_روستای_سردق. 🔅عباس محمودی سنگچولی🔅 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🌹ثواب اعمال امروز مان را تقدیم می کنیم به ارواح طیبه شهداء اسلام علی الخصوص عباس محمودی سنگچولی🌹 🌹شادی روح شهداء اسلام علی الخصوص عباس محمودی سنگچولی صلوات🌹 🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد🌹 🔸قرارگاه_فرهنگی_ستاد_نمازجمعه بخش یونسی شهرستان بجستان. 🆔@yunosi

🍃داستانک پند آموز🍃 🌺بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌺 💠خودش را برای رفتن به ماموریت آماده می‌کرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم. 💠‌محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت می‌کنی و او هم به تو می‌گوید که نمی‌شود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید. 💠این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت می‌کنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد. 💠محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد می‌خواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسه‌ای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم. 💠‌اما سرباز که هنوز نمی‌دانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کاره‌ای که دخالت می‌کنی؟! من با بروجردی کار دارم. ‌محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم. 💠سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر می‌خواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس. 💠‌اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم می‌شود این عصبانیتت را فرو نشاند. 💠از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد. 💠‌خبر برخورد فلان نماینده مجلس با سرباز ناجا را که شنیدم، یاد روایتی که در بالا خواندید افتادم. حضور امثال عنابستانی در مجلس و رده‌های مدیریتی کشور، خیانت است به آنهمه خونی که پای حفاظت از این نظام و انقلاب ریخته شد؛ از جمله خون بروجردی. 💠و سوال این است که چه شد که از بروجردی به عنابستانی رسیدیم؟ ‌کاش می‌شد برگردیم به قبل‌تر ها؛ به روزگار بزرگانی چون بروجردی ها و کاظمی ها..  🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 ____________________________ کانال دفتر امام جمعه محترم بخش یونسی. ____________________________ 🆔@yunosi  

#بیست وپنجمین_روز_شهیدانه🌹 ✍زندگی نامه شهید... ⬅️شهيدبزرگوار:قدرت ا... نوروزي آغاز:2/1/1348،روستاي فخرآباد پرواز:29/12/1363،مجنون ⬅️...شهيد قدرت ا... نوروزي ، فرزند ابوالقاسم و دُري، در فروردين ماه سال 48 ، در روستاي فخرآبادبجستان از توابع شهرستان گناباد متولدشد. ⬅️...تا سال پنجم ابتدايي در زادگاهش تحصيل و بعد از ترك تحصيل ، شاگرد ميني بوس شد. ⬅️...قدرت ا... از كودكي ، فردي شجاع ، صبور ، با استقامت و طرفدار حق و دشمن ظالم بود. در كارهاي اجتماعي شركت مي‌كرد وبسيار مقيّد به بجا آوردن صله رحم و ديد و بازديد بود. در برابر رفتار و كردار نا شايست ديگران ، اشخاص را بلافاصله مورد انتقاد قرار مي‌داد. در ايام محرم با حمل بيرقها و پرچمها ،در جلوي هيأت حركت مي‌نمود وگاهي نوحه خواني مي‌كرد. ⬅️در سن 14 سالگي به خاطر علاقه وافري كه به رفتن به جبهه‌هاي حق عليه باطل داشت با تغيير در شناسنامه اش به عنوان بي سيم چي از تيپ 5 نصر رهسپار خط مقدم جبهه شد. ⬅️وي در اولين اعزام خود در عمليات بدر ، در29 /12/63 ، در جزيره ی مجنون بر اثر جراحات وارده به بدن به جمع ستارگان پيوست. ⬅️..پيكر پاكش بعد از 13 سال دوري از وطن در 10/4/76 ، در گلزار شهداي زادگاهش آرام و به خاك سپرده شد. #شهیدانه_به_روایت_روستای_فخرآباد. 🔅شهید قدرت الله نوروزی🔅 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🌹ثواب اعمال امروز مان را تقدیم می کنیم به ارواح طیبه شهداء اسلام علی الخصوص شهید قدرت الله نوروزی🌹 🌹شادی روح شهداء اسلام علی الخصوص شهید قدرت الله نوروزی صلوات🌹 🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد🌹 🔸قرارگاه_فرهنگی_ستاد_نمازجمعه بخش یونسی شهرستان بجستان. 🆔@yunosi

🌹داستانک های آموزنده🌹 🍃حکایت آیت الله بهجت(ره) درباره شاگردی که با نوشته استاد از آب عبور می‌کرد🍃 💠حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) در فرمایشات خود درباره کرامات برخی از علما و بزرگان و نقل چند حکایت درباره آن می‌فرمایند: استادى براى شاگردش که مى‌خواست از روى آب عبور کند، چیزى نوشت و شاگرد با آن نوشته از آب عبور مى کرد، یک وقت به نظرش رسید که نوشته را باز کند و ببیند که این طلسم چیست که به او داده و به همراه دارد، باز کرد، دید «بسم اللّه » است، بعد از آن دیگر نتوانست از روى آب عبور کند! 💠مرحوم وحید بهبهانى در سن نود و هشت سالگى ـ زمانى که نسیان بر ایشان عارض شده بود و در منزل به تدریس شرح لمعه مشغول بود و به عده خاص و اندکى اجازه مى‌داد که به محضرشان بروند و در درس شرکت کنند ـ روزى به یکى از شاگردان اشاره کرد که بماند. 💠وقتى همه رفتند، به او فرمود: فلان جا زیر فرش پول وجود دارد، آن را بردار و برو غسل جنابت کن. و بعد از این، با حالت جنابت در مجلس درس حاضر مشو! 💠چنین کراماتى را از سایر علما هم نقل کرده اند، ولى ما مى‌گوییم: مستحبات و کرامات اگر نشد، طورى نیست؛ ولى باید مواظب باشیم، با ضعف ایمانى که ما داریم، آن چه را نباید بکنیم، نکنیم! ____________________________ کانال دفتر امام جمعه محترم بخش یونسی ____________________________ 🆔@yunosi

#پرده_نگار ♦️🔸راهبرد جبهه انقلاب در انتخابات 1400 🆘 Eitaa.com/ANALYSTS

#یازدهم_شعبان_المعظّم. #روز_ولادت_حضرت_علی اکبر. #تبریک_روز_جوان. ____🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺_____ ❇️از دامان ليلا گلى بر آمد شبيه حضرت پيغمبر آمد نور دل زينب اطهرآمد لشکر کربلا را افسر آمد ____🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺_____ ❇️ميلاد سرو بوستان ايستادگي، زيباترين گل باغ حسين (ع)! جوان رعنا و رشيد حسين (ع) يادگار علي (ع) گلستاني از زيباترين گل هاي فداکاري! و دريايي از آبيِ عطوفت،و روز جوان بر تمامی دلدادگان و عاشقان راهش تبریک و تهنیت باد. ___🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺_____ ⬅️کانال دفتر امام جمعه محترم بخش یونسی. ___🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺______ 🆔@yunosi

🌸 #میلاد_حضرت_علے_اکبر (؏) 🌺 اے سحࢪ اربابم ⏯ #سرود 🎤 #محمدحسین_حدادیان. ___🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺______ ⬅️کانال دفتر امام جمعه محترم بخش یونسی ___🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺_____ 🆔@yunosi

🌸 #میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع) 💐جنس این فاصله رو رسیدنی کن 💐با تو زندگی برام تازگی داره 🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه 👏 #سرود ️ ___🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸______ ⬅️کانال دفتر امام جمعه محترم بخش یونسی ___🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸______ 🆔@yunosi

#بیست وششمین_روز_شهیدانه🌹 ✍زندگی نامه شهید... ⬅️شهيدبزرگوار:رحمان لطفي فخرآباد آغاز:1/6/1341،روستاي فخرآباد پرواز:9/12/1360،دارالخوين ⬆️سرباز شهيد ، رحمان لطفي – فرزند علي اكبر وفاطمه – در شهريور ماه 1341 در خانواده‌اي مؤمن، در فخرآباد بجستان ، پا به عرصه ی هستي نهاد. ⬅️پدرش با كشاورزي و دامداري وگاه با اشتغال به كار بنايي ، سعي در فراهم آوردن زندگي نسبتاً راحتي براي خانواده داشت. ⬅️ رحمان كودكي بيش نبود اما مردانه در كارهاي كشاورزي ودامداري به پدر كمك مي‌كرد. او تا سال سوم ابتدايي به مدرسه رفت وپس از آن به سبب مشكلات اقتصادي ناچار به ترك تحصيل گرديد. ⬅️علاقه فراواني به هنرهاي نقاشي و قالي بافي داشت. گاهي به تعمير وسايل برقي مشغول بود يا به ورزش مورد علاقه اش ، فوتبال ، مي‌پرداخت. به هر حال از بيكاري ، بيزاري مي‌جست. ⬅️روحيه اش در رويارويي با مشكلات محكم و بي نظير بود. صبوري نشان مي‌داد و در هيچ كاري نا اميد نمي‌شد؛ حتي ديگران را نيز در رفع مشكلاتشان ياري مي‌رساند. او از زورگويان نظام ارباب رعيتي حاكم بر روستايشان به شدت متنفر بود. ⬅️با روحانيت رابطه نزديكي داشت وبه ائمه اطهار (ع) عشق مي‌ورزيد. پدرش مي‌گويد: ( زمان جنگ هر موقع مي‌خواست به مرخصي برود ، اول به مشهد مي‌رفت وحضرت رضا (ع) را زيارت مي‌كرد و هنگام برگشتن هم به زيارت ايشان مي‌رفت. ) ⬅️. رحمان در سن 18 سالگي به خدمت سربازي مشغول وسپس درجبهه حضور يافت. پيش از آن در بسيج وسپاه فعاليت مي‌كردو مردم را به دفاع وجبهه ترغيب مي‌كرد. براي كشيك شبانه ، در پايگاه مقاومت محل به سر مي‌برد وهمواره در تظاهرات وسخنراني‌هاي پس از انقلاب ، حضور مي‌يافت. اعتقاد راسخي به ولايت داشت. ⬅️. به خاطر علاقه قلبي اش به حضرت امام (ره) همواره عكس ايشان همراهش بود. مسئوليت هايش در دوران خدمت و در جبهه ، به ترتيب نگهباني و ديده باني بود. او در سن نوزده سالگي ، در اثر اصابت تركش به ناحيه ی پيشاني ، به فيض شهادت رسيد. پيكر مطهرش ، در گلزار شهداي زادگاهش آرميده است. #شهیدانه_به_روایت_روستای_فخرآباد. 🔅شهید رحمان لطفی فخرآباد 🔅 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🌹ثواب اعمال امروز مان را تقدیم می کنیم به ارواح طیبه شهداء اسلام علی الخصوص شهید رحمان لطفی فخرآباد 🌹 🌹شادی روح شهداء اسلام علی الخصوص شهیدرحمان لطفی فخرآباد صلوات🌹 🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد🌹 🔸قرارگاه_فرهنگی_ستاد_نمازجمعه بخش یونسی شهرستان بجستان. 🆔@yunosi

🍃داستانک پند آموز🍃 💠از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند:این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. 💠 کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. 💠هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان» ___🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺______ ⬅️کانال دفتر امام جمعه محترم بخش یونسی ____________________________ 🆔@yunosi