🔆 #پندانه
✍ بزرگترین حسرتهای آدمها در حال مرگ
🔹نخستین حسرت:
کاش به خانوادهام بيشتر محبت مىكردم.
🔹حسرت دوم:
کاش اینقدر سخت کار نمیکردم.
🔹حسرت سوم:
کاش شجاعتش را داشتم که احساساتم را با صدای بلند بگویم.
🔹حسرت چهارم:
کاش رابطههایم با دوستانم را حفظ میکردم.
🔹حسرت پنجم:
کاش شادتر میبودم و لحظات بيشترى میخنديدم.
🔻اين را به كسانى كه دوستشان دارید بفرستید تا قدر تک تک لحظههاى زندگيشان را بدانند.
💢 عمر ما کوتاهتر از آن است که فکرش را میکنیم...
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
.#گذرے_با_شہدا🌻✨
اسمش را گذاشته اند:
"شهید عطرے"
مادرش مے گوید:
از سن تڪلیف تا شهادتش،
نماز شبش ترڪ نشده بود.
#شهیدسیداحمدپلارڪ
.#گذرے_با_شہدا🌻✨
عآجزانهِ درخواست میکنم
به نمآز اول وقت و
احترام به پدر ومادر
اهمیت دهید.
#شهیدمهدی_قاضی_خانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مابایدپیشرفتمونجوریباشه
کهاگرکسیخواست
بهتازههایعلمیدنیادستپیداکنه
محبورباشهفارسییادبگیره...!
-رهبرمعظمانقلاب🌿''
#جہادعلمے📚
میگفت⇩
مناینڪُدرابهشمابدهم
کههرڪسبخواهدبهآقانزدیكشود
اولینراهش:
ڪنترلچشماست . .
چشمِگناهبین،
امامزمانبیننمیشود . . !🙂✋🏼
#آیتاللهقرهے
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
#اربعین 🖤
#مجنون_ارباب 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدرخداقشنگمیبخشه...!
#استـٰادپناهیان
📌برنامه سخنرانی امروز علیرضا پناهیان در نجف اشرف
🔻بعد از نماز ظهر و عصر
🔻بعد از نماز مغرب و عشا
➖ مکان: صافی صفا، موکب احباب الرضا
➖ چهارشنبه ۳۱ شهریور
#اربعین
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
در روایتی ارزشمند از امام باقر(ع)🌟
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
را موجب آبادی سرزمین ها بیان میفرماید...🍃👌
🔴مردم با احیای این فریضه ی مهم موجب نزول برکات الهی می شوند...😍
به طور مثال اگر مردم در برابر کم فروشی و ربا سکوت #نکنند.☝️
این امر باعث می شود اثرات سوء این گناه شوم از دامان جامعه کوتاه شود....🍃
یا اگر در مقابل بدحجابی سکوت کنند...
بدحجابی افراد جامعه را فرا میگیرد😔
[منبع:الكافي(ط - الإسلامية) ؛ ج5 ؛ ص56ِ ح1]
#فواید_انجام_واجب
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
#دعای_قشنگ 🤲🏻
🌻...🌻...🖤...🌻...🌻
😇خدایا شور و شوق خوب شدن را از ما نگیر
🌻...🖤...🌻
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
#حدیث_مهدوی
کلام #امام_زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) :
أنا المهدي أنا قائمُ الزمان أنا الذي أملؤها عدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً
ای شیعه ما
من همان مهدى هستم. من قيامگر زمان ميباشم كه زمين را از عدل پر ميكنم همانطور كه از ظلم و جور پر شده است.
منابع:الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة / النص / 254 / 3 - فصل أخبار بعض من رأى صاحب الزمان ع و هو لا يعرفه أو عرفه فيما بعدبحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 52 / 2 / باب 18 ذكر من رآه صلوات الله عليه ..... ص : 1
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
~°~
#سخن بزرگان🌸
منتظࢪ نباش یڪ شیࢪینے خاصے
دࢪ زندگےات پیدا شۅد تا لذت ببࢪے؛
ڪاࢪے ڪن از همین زندگے عادے ات
خیلے نشاط پیدا ڪنے!
هࢪ ڪاࢪ سادھ اے ࢪا هم بہ خاطࢪ خدا
انجام بدھ تا از آن لذت ببرے!
#استاد_پناهیان💛🍃
مےگفت:
درزندگےآدمےموفقتراست؛
کہدربرابرعصبانیتدیگرانصبورباشد
وڪاربےمنطقانجامندهد!
واینرمزموفقیتاودربرخوردهایشبود!シ
#شهیدانه🌱💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱علت اصلی غیبت،شیعیان هستن!
چرا!؟🤔چون وحدت وهمدلی نداریم!
#مهدویت
#استاد_شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دم_اذانی😍🌹
⭕قشنگ نیست نمازامون....
نماز باید چجوری باشه که تا عرش خدا بره؟
👤 استاد دانشمند
#التماس_دعا🤲
#نماز_اول_وقتش_میچسبه😍👌
❥︎---🦋✨-----•°
🔰نشر حداکثری با شما
🖼 #طرح_مهدوی
▪️ میترسم فراموش کنم
📖 دلشوره دارم. مثل روز امتحان،
درسم را خوب بلدم، هزار بار از رو خواندهام: «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ. (و یاریام برای شما آماده است.)» میترسم فراموش کنم
🏴 ۶ روز تا #اربعین
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
#حدیث_مهدوی
پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله و سلم)
الا انه قد بشر به من سلف من يديه .
آگاه باشيد که هر کس (از پيامبران و امامان) پيش از مهدي (عج) بودند، نويد او را داده اند .
📚بحارالانوار/ ج37/ ص213
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
💠 آیا وفا کردم؟ «بُرِش اوّل» ✉️ نامه رسانِ پیامِ وفایِ کوفیان بود. نامهای که در آن، مُسلِم از آماد
📌 مایهٔ آرامش
«بُرِش اوّل»
🗻 همانطور که دستم را گرفته بود، گفت: «ای نافع آیا این راه را نمیگیری و بِرَوی؟ مابین این دو کوه را بگیر و جان خود را نجات بده.» به پایش افتادم و گفتم: «به خدا سوگند، تا زمانی که شمشیرم به کار آید هرگز از شما جدا نمیشوم.»
«بُرِش دوّم»
⛺️ امام وارد خیمهٔ خواهرشان شدند و من درب خیمه منتظر امام بودم. اتفاقی صدای زینب را شنیدم که به امام فرمود: «ای برادر، آیا یارانت را آزمودهای؟» فوراً نزد حبیب رفتم و داستان را برای او تعریف کردم، حبیب گفت: «باید خیال بانوان حرم را از وفاداری خود آسوده کنیم.»
🔅 همهٔ یاران را نزد خیمه زینب جمع کردیم و حبیب با صدای بلند فریاد زد: «ای حرم رسول خدا، شمشیرهای جوانان و جوانمردان شما به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند...» و در این هنگام بانوان حرم از خیمههایشان با حالت گریان خارج شدند...
⚔ یاران حسین افرادی بودند که نه تنها با تمام وجود برای دفاع از حسین جنگیدند بلکه با تمام وجودشان تلاش کردند تا آب در دل اهل بیت تکان نخورد. نافع بن هلال از جملهٔ همین افراد بود.
⁉️ ما کجای تاریخ ایستادهایم؟ آیا ما نیز مایهٔ آرامش اماممان بودهایم؟
ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم ؟ - ۱۳
#سلسله_مباحث_مهدویت
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
🔆 #پندانه
✍ تجربیات پیرمرد حکیم
از پیرمرد حکیمی پرسیدند:
از عمری که سپری کردی چه چیز یاد گرفتی؟
وی پاسخ داد:
یاد گرفتم
🔹که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم.
یاد گرفتم
🔸که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
یاد گرفتم
🔹که دنیای ما هر لحظه ممکن است تمام شود اما ما غافل هستیم.
یاد گرفتم
🔸که ثروتمندترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت و آرامش بهرهمند باشد.
یاد گرفتم
🔹کسی که جو میکارد، گندم برداشت نخواهد کرد.
یاد گرفتم
🔸کسی که میخواهد مردم به حرفش گوش بدهند باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد.
یاد گرفتم
🔹که مسافرت کردن و همسفره شدن با مردم، بهترین معیار و دقیقترین راه برای محک زدن شخصیت و درون آنان است.
یاد گرفتم
🔸کسی که معدنش طلاست همواره بدون تغییر طلا باقی میماند اما کسی که معدنش آهن است تغییر میکند و زنگ میزند.
یاد گرفتم
🔻که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم.
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
📌 مایهٔ آرامش «بُرِش اوّل» 🗻 همانطور که دستم را گرفته بود، گفت: «ای نافع آیا این راه را نمیگیری و
📌 پایِ حسین بِمان
«بُرِش اوّل»
🌃 به خاطر وجود سربازان عُبیدالله مجبور بودند روزها پنهان شوند و شبها حرکت کنند. بالأخره روز هفتم محرم بود که خود را به کربلا رساندند.
«بُرِش دوّم»
📜 روز عاشورا زمانی که مُسلم بن عَوْسَجه زخمی بر روی زمین افتاده بود. امام حسین و حبیب بن مَظاهر به بالین او رفتند. بعد از صحبت امام حسین، حبیب به مسلم گفت: «اگر شهادتم نزدیک نبود، دوست داشتم به من وصیّت کنی تا حق دینی و خویشاوندی خود را ادا کرده باشم.» مسلم به امام اشاره کرد و به حبیب گفت: «تو را وصیت میکنم به این شخص... تا جان در بدن داری از او دفاع کن.»
🔸 قطعا هرچه از یاران حسین مخصوصاً حبیب و مسلم بگوییم، اما باز هم نمیتوانیم آنها را بهطور کامل توصیف کنیم. یارانی که همهٔ هستی خود را در راه حسین فدا کردند.
⁉️ ما کجای تاریخ ایستادهایم؟ آیا میتوانیم فدایی امام شویم و پایِ امام زمان بمانیم؟
ادامه دارد...
#کجای_تاریخ_ایستادهایم ؟ - ۱۴
#سلسله_مباحث_مهدویت
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
شهدای دفاع مقدس در چه سنی بودند؟
#دفاع_مقدس
#هفته_دفاع_مقدس
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
🔺تایید آمارهای ارائه شده توسط استاد #رائفی_پور در سخنرانی پیرامون مشکلات آبی و محیط زیستی «خوزستان» توسط "دکتر همت" متخصص و کارشناس آب و عضو ایرانی دانشمندان یک درصدی جهان و واکنش ایشان نسبت به حملات ناجوانمردانه به استاد رائفیپور بعد از ارائه این آمار
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
"الکس" به اعدام محکوم شد
🔺"شهروز سخنوری" ملقب به الکس بر اساس رای صادره از یکی از شعب دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد.
🔸رای بدوی در خصوص اعضای پرونده موسوم به الکس که با اقدامات صورت گرفته دست به قاچاق بینالمللی انسان میزدند، صادر شد.
🔸بر اساس رای دادگاه، متهم ردیف اول و دوم پرونده به اعدام محکوم شدند.
🔸همچنین بر اساس رای دادگاه، پنج نفر دیگر از اعضای این پرونده به تحمل ۱۵ سال حبس محکوم شدند.
🔸شهروز سخنوری، ملقب به الکس سرکرده یک شبکه بینالمللی تبهکاری است که به مدت سه سال و با توجه به ارتباطات گسترده خود در کشورهای مختلف، با سازماندهی باندهای فحشا و منکرات اقدام به قاچاق انسان به خارج از کشور کرده و عملیاتهای گستردهای را در ارتباط با این عمل مجرمانه غیر انسانی انجام میداد.
🔸فعالیتهای مجرمانه این باند تبهکاری مرتبط با اقداماتی در زمینه فحشا و منکرات تحت رصد اطلاعاتی نیروی انتظامی قرار گرفته و این نهاد پس از انجام اقدامات پیچیده اطلاعاتی و هماهنگیهای لازم با پلیس اینترپل، الکس، سرکرده این باند جنایتکار را در مالزی دستگیر و به کشور منتقل کرد.
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
📌برنامه سخنرانی امروز علیرضا پناهیان در جاده نجف-کربلا
🔻بعد از نماز مغرب و عشا
➖ مکان: عمود ۲۸۶، موکب امام رضا(ع)
➖ پنجشنبه، ۱ مهر
#اربعین
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_اول
💠 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمهشب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنیتر بود.
روی میز شیشهای اتاق پذیرایی #هفت_سین سادهای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر #ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوشسلیقگیام توجه کند.
💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکیاش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد.
میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمیاش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکیاش همیشه خلع سلاحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی #خبر خوندی، بسه!»
💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام #ایران نشدید، شاید ما حریف نظام #سوریه شدیم!»
لحن محکم #عربیاش وقتی در لطافت کلمات #فارسی مینشست، شنیدنیتر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد.
💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت #العربیه باز بود و ردیف اخبار #سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این میخوای #انقلاب کنی؟» و نقشهای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«میخوام با دلستر انقلاب کنم!»
نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بیمقدمه پرسید :«دلستر میخوری؟» میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، #شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام!»
💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه #مبارزه بینتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید!»
با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشهها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچهبازی فرق داره!»
💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچهبازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال #دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به #نظام ضربه زدیم!»
در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و #بسیجیها درافتادیم!»
💠 سپس با کف دست روی پیشانیاش کوبید و با حالتی هیجانزده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریهای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق #مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!»
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!»
💠 تیزی صدایش خماری #عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر #آرمانت قید خونوادهات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترکشون کردم!»
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :«#چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر #اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»...
#ادامه_دارد...
✍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
کپی 👈👈فقط با نام نویسنده
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🏴• #ʝøɪɴ ↷
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯