و از نشانه های خداوند اینکه: از جنس خودتان برای شما همسرانی آفرید تا آرامش یابید و میان شما مهربانی و محبت قرار داد؛
📚روم؛آیه 21
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
✨﷽✨
🌼پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود . تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند.
✍خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم:« کارگر نمی خواهید؟» و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند.
به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت:« اسمت چیه؟» گفتم:« قاسم» گفت:«چند سالته؟» گفتم:« سیزده سال» گفت:« مگه درس نمی خونی!؟» گفتم:« ول کردم.» گفت:« چرا؟!» گفتم:« پدرم قرض دارد.» وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. گفتم:« آقا، تو رو خدا به من کار بدید.» اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:« می تونی آجر بیاری؟» گفتم:« بله.» گفت:« روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی.» خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت:« این هم مزد این هفته ات.»
حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم.
پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم.
صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: «آقا، کارگر نمی خوای؟» همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند:« نه.» تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم.
حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت:« چکار داری؟!» با صدای زار گفتم:« آقا، کارگر نمی خوای؟» آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. چهره مرد عوض شد و گفت:« بیا بالا.» بعد یکی را صدا زد و گفت:« یک پرس غذا بیار.» چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم:« نه، ببخشید، من سیرم.» آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت:« پسرم، بخور.» غذا را تا ته خوردم. حاج محمد گفت:« از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم.» برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد.
پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند.
📚برگرفته از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم»
خاطرات خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✍امام کاظم(ع)
بهای جان های شما،
جز بهشت نیست؛ پس خود را
به کمتر از آن مفروشید.
📚کافی؛1:19
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
🎙سخنرانی حاج آقا قرائتی
✍️موضوع: وقتی خدا حالتو میگیره!
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✨﷽✨
📝ده پند از امام رضا علیه السلام:
اول: در خوشحال کردن مردم بسیار
بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان
کند.
دوم: تا می توانید سکوت اختیار کنید
که سکوت موجب محبت می شود
و راهنمای هر خیری است.
سوم: در خواندن سوره حمد استمرار
بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و
آخرت درآن گرد آمده است.
چهارم: به روزی اندک خدا راضی باشید
تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.
پنجم: در برقرار کردن صله رحم ثابت
قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری
از آزار خویشاوندان است.
ششم: به کسی که از خدا نمی ترسد
امید نداشته باشید که نه تعهد دارد،
نه نجابت و نه کرم.
هفتم: بسیار احسان کنید که خداوند
در قیامت یک نصفه خرما را مانند
کوه احد بزرگ می کند.
هشتم: حق الناس را رعایت کنید
که دوستی محمدوآل محمد بدون
آن پذیرفته نیست.
نهم: از بخششی که زیانش برای تو
بیش از سودی است که به دیگران
میرسد، حذر کن.
دهم: بسیارمراقب کردار خودباشید تا
مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،
که در آن صورت حق ملامت ندارید.
📙تحف العقول، صفحه 443
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✅مردگانتان را که در قبرها آرمیدهاند از یاد نبرید
✍️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: مردگانتان را که در قبرها آرمیدهاند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.
📚انوار الهدایه، ص 115
امروز پنجشنبه
یادی كنيم از مسافرانی که
روزی در کنارمان بودند
و اكنون فقط یاد و خاطرشان
در دلمان باقیست
با ذكر فاتحه و صلوات
روحشان را شاد کنیم
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
✅یک نکته از قرآن
💌 بازار شايعات رو داغ نكنيم و با نقل شنيدههای بیاساس، آبرو و حقوق افراد رو از بين نبريم. «لا تَقْفُ»
📚استاد قرائتی - آیه ۳۶ سوره اسراء
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
✨﷽✨
🌹مقام شهید و شهادت
✍آیتالله بهجت (ره): اینکه انسان، میدانیم به اینکه میرود برای جهاد شهید میشود، خدا میداند چه هست در مابعد از شهادت که این همه بلاها پیش او هیچ حساب میشود. این همه بلاها! بهطوری که تمام خصوصیات جنت و خصوصیات نارّ در قرآن ذکر شده، هیچ چیز مخفی نیست. عجائب و غرائب ذکر شده است. در مثلا سوره واقعه، سوره الرحمن، الیماشاءالله سور دیگر. مع ذلک [درقرآن] دارد: «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرّة اعین» (سوره سجده آیه ١٧: پس هیچ کس نمیداند چه چیزهایی که مایه شادمانی و خوشحالی آنان است به پاداش اعمالی که همواره انجام میدادهاند، برای آنان پنهان داشتهاند) . چیه دیگه؟! چی ماند با این همه خصوصیات بهشت که ذکر شده؟! باز هم: «لا تعلم نفسُ ما اخفی لهم..» عجائب و غرائب است!
بله؛ شبیه به این آیه شریفه، کلمهای دارد حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیهالسلام در انجیل برنابا، که اقرب است از همه اناجیل به صحت، مقصود این کلمه در اونجا هست که: خداوند میبخشد به مؤمن در آخرت، چه نعمتها! چه مواهب! چه دستگاهها! این کلمه را هم دارد: «حتی کاد أن یَهَبَهُ نَفسَه»
چی مثل این؟! بله؛ این بالغیره، اون بالذاته، هر کاری که خدا میکند؛ به این[بنده مؤمن] هم بخشید...
📚 بیانات در درس خارج فقه،
کتاب حج، ١۴ بهمن ١٣٨٣
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه کنج از حرم، بهم جا بده
دلم تنگته، خدا شاهده
#شب_جمعه
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥موضوع: چرا نمیشه نماز رو فارسی خوند؟
🎙سخنران:استادقرائتی
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✨﷽✨
🔴سختی و مشقت دوران ظهور
✍عموما ما فکر میکنیم، همین که امام زمان(عج) ظهور کنند، با یک دعا یا معجزه همه مشکلات بلافاصله حل خواهد شد، در حالی که روایات میگویند در دوره ظهور سختی و #تلاش_شیعیان و یاران حضرت بیشتر از قبل خواهد بود.
به ابی جعفر (ع) عرض کردم: آنان می گویند که چون مهدی قیام کند همه کارها از برای او به خودی خود درست شود و به اندازه حجامتی خون نمیریزد.
فرمود: هرگز چنین نیست سوگند به آن کس که جان من بدست او است اگر کارها به خودی خود برای کسی درست می شد هر آينه برای رسول خدا درست می شد آنگاه كه دندانهای جلوی آن حضرت شکست و صورت مبارکش زخم برداشت...
نه، هرگز، #سوگند بآنكس كه جان من بدست او است تا ما و شما عرق و خون بسته را پاك كنيم و سپس پيشاني اش را - به نشانه علامت - مسح كرد.
📚غیبت نعمانی باب 22 ص 378
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e
✍امام باقر عليه السلام فرمود:
نگهدارى عمل، از خود عمل دشوارتر است. عرض شد: منظور از نگهدارى عمل چيست؟ حضرت فرمود: آدمى براى خداى يگانه بى انباز( بی شریک) بخشش و انفاقى مى كند و اين عمل پنهانى برايش نوشته مى شود، اما سپس كارش را به زبان مى آورد كه در نتيجه آن، ثواب نهانى[كه بيشتر است] پاك مى شود و برايش[ثواب عملِ ] آشكار مى نويسند، بار ديگر آن را به زبان مى آورد، كه در اين بار عملش پاك مى شود و عمل ريايى نوشته مى شود
📚ميزان الحكمه جلد4 صفحه338
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
➥ @Qaraati313_ir