eitaa logo
☘️قطعه ای ازبهشت☘️
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
6 فایل
☘️ به کانال قطعه ای ازبهشت خوش اومدید☘️ جهت ارتباط با بنده 😊 سوالات شرعی مذهبی اعتقادی شبهات و تعبیر خواب و...🤔 به ایدی زیر پیامک بدید✉️ 👇👇👇👇 @Haren_88 ❤️کپی صلوات❤️ خوش اومدید
مشاهده در ایتا
دانلود
بازگشت به زندگى جديد از نظر قرآن عموم فِرَق اسلامى در اين عقيده متّفقند كه روح پس از پايان اين زندگى، به بدن ديگرى در اين جهان بازنمى گردد، و دانشمندان شيعه و سنّى با صراحت تمام، عقيده تناسخ را كه يكى از خرافات اديان باستانى هند است، محكوم ساخته اند. تنها دسته كوچكى در اين ميان به نام «تناسخيّه» بودند كه از اين عقيده طرفدارى مى نمودند، و ما امروز نام اين دسته را تنها در كتابهاى «ملل و نحل» مى يابيم و از وجود آنها در ميان صفوف مسلمانان امروز اطّلاعى نداريم، و ممكن است به سرنوشت همان دسته هايى گرفتار شده باشند كه به هنگام ترجمه كتب فلسفى يونان و كتابهاى مذهبى ديگر و گرم شدن بازار بحث و مجادله و گفتگوهاى مذهبى، از ميان افراد بى مايه و كم اطّلاع به وجود آمدند و تنها نامى از آنها در كتب «ملل و نحل» باقى ماند. نويسنده دائرةالمعارف قرن بيستم (در جلد دهم، صفحه ۱۸۱) چنين مى نويسد: عقيده بازگشت ارواح (به بدن ديگر در اين جهان) يك اعتقاد قديمى و كهنه است كه نخستين بار در هند به وجود آمد، هم اكنون نيز اين عقيده در ميان آنها هست... و در اسلام هيچ كس قائل به اين عقيده نشده است جز فرقه «تناسخيّه». آنها نيز اين عقيده را از قرآن نگرفته اند، بلكه از هندوها و منقولاتى كه عرب از فلسفه آنها داشته است، اقتباس نموده اند... اصولًا بايد توجه داشت كه از منابع مختلف استفاده مى شود اين عقيده بيشتر در ميان اقوامى طرفدار داشته كه به رستاخيز و معاد، آنچنان كه ما ايمان داريم و كتاب بزرگ آسمانى ما قرآن تشريح مى كند، معتقد نبوده اند. زيرا با قبول اين كه ارواح، بار ديگر به بدنهاى جديد در اين جهان باز گردند و نتيجه اعمال خود را ببينند، ديگر لزومى براى رستاخيز و معاد باقى نمى ماند. هنگامى كه به قول بعضى از طرفداران اين عقيده، مرد فقير و محروم، به صورت ثروتمندِ پُر پول، و يا ثروتمند ستمكار، به صورت كارگر فقير و محروم به اين جهان بازگشت كند، و يا شكست خوردگان در عشق! به وصال معشوق برسند و خيانت كنندگان در عشق! به هجران و فراق مبتلا گردند، و مثلًا «نايب حسين كاشى! » براى مكافات اعمال خود، به صورت چنين و چنانى بازگردد، با اين حال ديگر لزومى براى رستاخيز باقى نمى ماند، و در حقيقت رستاخيز آنها در همين زندگى دنيا صورت گرفته، و رستاخيز ديگر و فراهم ساختن محكمه و حساب و كتاب، ديگر نه تنها ضرورت ندارد، بلكه با توجّه به اين كه هر كس به مكافات عمل خود رسيده است، يك نوع ظلم و ستم محسوب مى شود. و لذا در احاديثى كه از پيشوايان بزرگ اسلام به ما رسيده است ضمن ابطال قطعى اين عقيده، توجّه به لوازم آن- از جمله انكار رستاخيز و معاد- داده شده است. مرحوم «صدوق» محدّث بزرگ جهان اسلام، در كتاب «عيون اخبار الرّضا» از هشتمين پيشواى ما امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام نقل مى كند كه حضرت در پاسخ سؤالى كه مأمون از مسئله تناسخ كرد، فرمود: مَنْ قالَ بِالتَّناسُخِ فَهُوَ كافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظيمِ؛ يَكْذِبُ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ؛ كسى كه عقيده به تناسخ داشته باشد، ايمان به خدا ندارد، و بهشت و دوزخ را انكار مى كند. نكته اى كه در اين حديث بيشتر بايد مورد توجّه قرار گيرد، اين است كه عقيده به تناسخ، همدوش با عدم اعتقاد به خداوند ذكر شده است، و ارتباط اين دو با توجّه به يك موضوع روشن مى گردد و آن اين كه در كتب «تاريخ و اديان» مى خوانيم كه يك دسته از طرفداران سرسخت تناسخ جمعى از مادّيين بودند، آنها به اين جهت ابراز تمايل به اين مسلك مى نمودند كه بر اثر عدم اعتقاد به وجود خدا، ناچار بودند ارواح را ازلى و بدون آفريننده بدانند، طبعاً اين ارواح در طول عمر جاويدان خود مى بايست هرچند صباحى در بدنى منزل گزينند، و با از ميان رفتن يك بدن، روح وارد بدن ديگرى گردد و به عمر خود ادامه دهد. (دقّت كنيد! ) و به اين ترتيب رابطه نزديكى ميان اين عقيده، و عقيده مادّيگرى پيدا مى شود. *** در قرآن مجيد كه منبع اصلى معارف و فرهنگ اسلام است، آيات متعدّدى وجود دارد كه عقيده تناسخ را مردود مى شمارد؛ مانند ۱- حَتَّى اذا جآءَ احَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّى اعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلَّا انَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها ؛ (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مى گويد: پروردگار ا! مرا بازگردانيد؛ شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم، (ولى به او مى گويند) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى گويد (و اگر باز گردد، كارش همچون گذشته است). اين آيه صريحاً بازگشت به اين زندگى را براى جبران گذشته، نفى مى نمايد. ۲- كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ امْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُم ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ؛ چگونه به خدا ايمان نمى آوريد با اين كه شما (قبل از آفرينش آن گاه كه
خاك بوديد) مرده و بى جان بوديد و خداوند شما را زنده كرد؛ سپس شما را مى ميراند و بعد زنده مى كند، و سپس به سوى او باز مى گرديد! اين آيه صريحاً مى گويد: پس از مرگ يك بار بيشتر زنده نخواهيد شد و آن زنده شدن در رستاخيز و بازگشت به سوى خدا و پيوستن به ابديّت و زندگى جاويدان آن سرا است. بديهى است كسى كه معتقد به بازگشت روح به بدن ديگر و زندگى جديد در اين جهان است، مرگ وحيات ديگرى هم- علاوه بر آنچه گفته شد- بايد قائل باشد و اين مخالف آيه فوق است. ۳- اللَّهُ الَّذى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ؛ خداوند همان كسى است كه (نخست) شما را آفريد، سپس روزى داد؛ بعد مى ميراند، سپس زنده مى كند. در اين آيه نيز تنها يك مرتبه مرگ و حيات، پس از آفرينش نخستين انسان، ذكر شده، كه مرگ اين جهان و حيات بازپسين باشد. ۴- وَ هُوَ الَّذى احْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ انَّ الْإنْسانَ لَكَفُورٌ ؛ و او كسى است كه شما را زنده كرد (و آفريد) سپس مى ميراند و باز هم (روز رستاخيز) زنده مى كند. ولى اين انسان بسيار ناسپاس است. در اين آيه نيز زندگى پس از مرگ، منحصر به يكى شمرده شده است و آن زنده شدن در رستاخيز است. ۵- قالُوا رَبَّنا امَتَّنا اثْنَتَيْنِ وَ احْيَيْتَنا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ الى خُرُوجٍ مِنْ سَبيلٍ «۱»؛ (كافران در آن جهان) مى گويند: پروردگارا! ما را دوبار ميراندى و دوبار زنده كردى؛ اكنون به گناهان خود معترفيم؛ آيا راهى براى خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟ ممكن است بعضى جمله «ما را دوبار ميراندى» را دستاويز قرار دهند و بخواهند چنين استدلال كنند: «دوبار ميراندن» دليل بر اين است كه انسان يك بار ديگر به زندگى اين جهان باز مى گردد و سپس مى ميرد و در صورتى كه باز نگردد، يك بار ميراندن بيشتر نيست. امّا با توجّه به آيات گذشته، كاملًا روشن است كه منظور از «مرگ اوّل» همان حالت قبل از زندگى اين جهان است كه انسان به صورت موجودى بى جان (خاك) بوده و سپس لباس زندگى به اندامش پوشانيده شده، و اگر تعبير به «ميراندن» شده، به اصطلاح علمى از باب «تغليب» است. (منظور از تغليب اين است كه هنگام نام بردن از دو چيز با هم، تعبير اصلى را از يكى از آن دو انتخاب كرده و هر دو را با يك عبارت ذكر كنند؛ مثلًا به جاى اين كه گفته شود: «شمس» و «قمر» گفته مى شود: «قمرين» و به جاى اينكه گفته شود اب (پدر) و‌ام (مادر)، گفته مى شود: «ابوين». در اينجا نيز به جاى اين كه گفته شود: يك مرتبه مرده بودن و يك مرتبه ميراندن، دو مرتبه ميراندن ذكر شده است. (دقّت كنيد! ) شاهد زنده و گوياى اين معنى جمله ديگر آيه است؛ زيرا تعداد احياء و زنده شدن در اين آيه صريحاً دو مرتبه ذكر شده در حالى كه اگر حيات جديدى در اين دنيا داشته باشيم، به ضميمه حيات آخرت، مجموعاً سه بار «زنده شدن» خواهيم داشت. بنابراين آيه فوق نيز از آياتى است كه تناسخ را ابطال مى كند. در سخنان على عليه السلام در نهج البلاغه نيز تعبيراتى ديده مى شود كه با صراحت اين عقيده خرافى را طرد مى كند؛ مثلًا، درباره مردگان چنين مى فرمايد: لا عَنْ قَبيحٍ يَسْتَطيعُونَ انْتِقالًا وَ لا فى حَسَنٍ يَسْتَطيعُونَ ازْدِياداً؛ آنها نه مى توانند كارهاى بد خود را ديگر جبران نمايند و نه توانائى دارند چيزى بر حسنات خود بيفزايند. بديهى است كسانى كه معتقد به تناسخ هستند، مى گويند انسان پس از مرگ به اين جهان باز مى گردد تا اعمال گذشته خود را جبران نمايد و به گفته آنها تكامل ناقص خود را به انجام برساند و گذشته را جبران كند. در اينجا مدارك ديگرى نيز هست كه براى دورى از اطاله كلام از ذكر آن صرفنظر مى شود.
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻 https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec ✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻 https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec ✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
فضائل مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم میفرماید اگه فضائل علی علیه السلام رو بگویی ، گناهان زبانت پاک میشود ، اگر بشنوی گناهان گوش هایت، و اگر بخوانی از روی نوشته، گناهان چشمانت، پاک میشود. حالا این فضیلت مولا علی ع را بخوانید و هم ارسال کنید تا در ثواب نشرش شریک باشید. افتخار کنید که شیعه علی ع هستید . 💐شاهکار حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام در پاسخ به سوال تکراری💐 جمعیت زیادی دور حضرت علی (علیه السلام) حلقه زده بودند .. مرد اول – یا علی ! سؤالی دارم . علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی(علیه السلام) در پاسخ گفت: علم بهتر است ؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد. مرد دوم – اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ علم بهتر است یا ثروت ؟ حضرت علی علیه السلام فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی . نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست. در همین حال سومین نفر وارد شد، یاعلی علم بهتراست یا ثروت امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است ؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است ، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار ! نفر چهارم – یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت علی علیه السلام در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است ؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود ؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود. نوبت پنجمین نفر بود. یا علی علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت‌ علی علیه السلام در پاسخ به او فرمودند : علم بهتر است ؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند. نفرششم یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟ امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌ واردها دوخته می‌شد.. در همین هنگام هفتمین نفر – یا ابالحسن ! علم بهتر است یا ثروت ؟ امام فرمودند : علم بهتر است ؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد. در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است ؛ برای اینکه مال و ثروت فقط تا هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند ، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است . همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌ زده شده بودند که، نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: یا علی ! علم بهتر است یا ثروت ؟ امام فرمود : علم بهتر است ؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند ، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود . نفر دهم – یا ابالحسن ! علم بهتر است یا ثروت ؟ علم بهتر است ؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند ، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند ، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌ اند . فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان ، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند ، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم . 📚کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷. به نقل از امام علی‌بن‌ابی‌طالب، ص۱۴۲.📚 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🌴🌴الحمد لله الذی اجعلنا من المتمسکین بولاية مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام و الائمة المعصومين علیهم 🌴🌴 *نشر این پیام صدقه جاریه است.
بخش دوم ارتباط با ارواح سرگرمىِ ميزگرد! آيا مى توان با ارواح گذشتگان رابطه برقرار ساخت و معلوماتى از آنها دريافت داشت؟ آيا اين گفتگوهائى كه جمعيّت هاى «روحيّون» و «اسپرى تيستها» درباره رابطه با ارواح مدّعى هستند همه بيهوده است؟ و بيهوده سخن به اين درازى! و يا اين كه در ميان سخنان آنها واقعيّت هائى وجود دارد؟ آيا احضار ارواح- يا صحيحتر ارتباط با ارواح- از طريق ميز گرد كه اخيراً «۱» در همه جا به توصيه بعضى از مجلّات «مُد» شده، صحيح است و همه كس مى توانند يك ميز گرد چرخان بدون ميخ تهيّه نموده و دور آن بنشينند و دست روى آن بگذارند و نيّتى كنند و با روح مورد نظر رابطه برقرار سازند، و مطالب لازم را از او بپرسند و پاسخهاى او را- اعم از مثبت و منفى- به وسيله گردش آهسته و غيراختيارى ميز دريافت دارند؟ راستى اين مطلب به همين سادگى و آسانى است و يك ميز گرد بدون ميخ «كليد عالم غيب» و «دستگاه فرستنده و گيرنده» عالم ارواح مى باشد؟! اينها سؤالاتى است كه همه ميل دارند پاسخ آن را بدانند. اجازه بدهيد مطلب را از همين سؤال آخر و داستان ميزگرد كه اخيراً شورَش درآمده است، شروع كنيم و سپس به بحث هاى اصولى تر بپردازيم. و نيز اجازه بدهيد سخن را با نامه جالب و مستدلّى كه يكى از كسانى كه اخيراً در اين باره زياد كار كرده است، آغاز نمائيم، اينك متن نامه: اين روزها ارتباط با ارواح به وسيله ميز گرد به صورت يك اپيدمى درآمده و هر كس چند دقيقه اى در يك جلسه ارتباط بنشيند و ناظر حركت ميز شود، بلافاصله به فكر مى افتد كه يك ميز بدون ميخ با صفحه مدوّر متحرّك، تهيّه كند، و مشغول ارتباط با ارواح شود. امّا آنچه موجب تعجّب و باعث تأسّف است اين كه افرادى كه بنا به توصيه نويسنده يكى از مجلّات تهران پس از خواندن سوره حمد و استدعاى ارتباط با روح موردنظر موفّق مى شوند، همگى آنچه كه خودشان علاقمند هستند بپرسند مى پرسند و جالبتر اين كه آنچه كه دوست دارند بشنوند، مى شوند! من هنوز نديدم كه مثلًا چند نفر از پيروان يكى از فرق اسلامى دور ميز بنشينند و از روح مرتبط بپرسند كه راه حق كدام است و به غير از فرقه مورد نظرشان چيز ديگرى بشنوند، و اتّفاقاً مخالفان آنها نيز خلاف آن را مى شنوند!! آنچه مسلّم است، كسى در گردش صفحه ميز بطور خود به خود شكّى ندارد، اما اين كه آيا عامل گرداننده نيز همان روح است؟ و اگر همان روح است، پس علّت چيست كه در برابر من كه شيعه هستم راه حق را شيعه اثنى عشرى معرّفى مى كند و به آن ديگرى كه مسلك ديگرى دارد همان مسلك را؟! بارها آزمايش نموده‌ام مثلًا در برابر سؤال اين كه فلان مريض مثلًا خوب خواهد شد يا نه؟ از يك روح در دو شب متوالى پرسيده ام؛ هر بار جوابى داده كه با جواب قبلى تناقض داشته! حال بايد ديد كه اين حركت ميز به وسيله چه نيرو و عاملى انجام مى شود؟ من بارها ناظر بوده‌ام در جلساتى كه با ميزهاى آهنى بزرگ، ارتباط برقرار شده، اگر ميز بايد بدون ميخ باشد، و وجود يك ميخ اين قدر اثر دارد، پس چرا ميز آهنى به حركت درمى آيد؟ (دقّت كنيد! ) آنچه من به دست آورده ام، اين است كه: افرادى كه دور ميز مى نشينند، بطور ناخودآگاه تحت تأثير كلمات و موقعيّت استثنائى محل كه همه افراد خود را براى ارتباط با ارواح آماده كرده اند، قرار مى گيرند. يكى از حضّار كه قدرت كنترل اعصابش كمتر از ديگران است، ميز را به حركت درمى آورد. اين افراد همان مِديُومهاى قوى هستند. شما دقّت كنيد! مديومهاى قوى همه كسانى هستند كه قدرت كنترل اعصابشان بسيار ضعيف است و اغلب عصبانى مى باشند. من خود در شهرستان نيشابور از اداره كنندگان جلسه ارتباط هستم و شايد اكثريّت قريب به اتّفاق كسانى كه هم اكنون در نيشابور جلسه ارتباط دارند، در وهله اوّل در منزل من و از خود من ياد گرفته اند؛ منظورم خودستائى نيست بلكه مى خواهم بگويم من از روى هوى و هوس يا مسموعات، اين كلمات را ننوشته ام. در ارتباطى كه روح مرتبط، خود را ابوعلى سينا! معرّفى كرد، سؤالى درباره بيمارى نموديم... بيمار، بانوئى بود كه زايمانش نزديك بود، و استاد گفتند: ۲۹ همان برج فارغ خواهد شد در صورتى كه اصلًا چنين نشد! جالبتر از همه اين كه خانمى در نيشابور هست كه به محض نشستن دور ميز (و گذاشتن دست روى ميز) بدون سؤال و جواب ميز شروع به دوران مى كند و هر سؤالى كه مى كند، مثبت جواب مى شنود؛ حتّى يك سؤال را به صورت منفى هم سؤال مى كند باز هم مثبت جواب مى شنود. باز در مجلسى مشاهده كردم كه هرچه خواهش و تمنّا از ميز كردند، تكانى نخورد! و صاحب مجلس به خاطر اين كه خودى نشان بدهد در ميز دخل و تصرّف كرده، شروع به حركت دادن نمود! آنچه در مجالس مى گذرد ۸۰% دخل و تصرّف (عمدى يا ناخودآگاه) و ۲۰% حقيقت است. تازه اين بيست درصد هم معلوم نيست كه بوسيله روح باشد! خلاصه اين كه، مشتى مردم در كنار ميز شبها گاهى تا ساعت ۱ و ۲ بعد از نيمه شب ح
يران و سرگردانند، و هر كس هم مطابق ميل و ذوق و سليقه خود پيام مى گيرد، و بايد از آن روزى ترسيد كه اين ارتباطها نقطه عطفى براى دشمنان و مخالفان باشد، و يا سرگرمى سياسى جديدى گردد كه در پشت پرده آنها خيانتها خفته باشد. نتيجه اى كه من به آن رسيده‌ام اين است كه اين مسئله را بازى يا سرگرمى بنامم و سؤالاتى كه در اين زمينه مى شود، با گفته خداوند متعال در قرآن كريم پاسخ گويم: يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ امْرِ رَبّى كاظم سراج انصارى *** به عقيده ما يادآورى يك نكته در اينجا لازم است كه نه ما و نه نويسنده محترم اين نامه و هيچ كس ديگر نمى خواهيم و نمى توانيم وجود روح را انكار نمائيم (و منظور هم اين نيست) زيرا دلائل فلسفى و حسّى و تجربى كه براى اثبات وجود روح اقامه شده، بيش از آن است كه بتوان همه را ناديده گرفت. ادامه دارد. .....
همچنين امكان ارتباط با ارواح را از طريق صحيح علمى براى افراد ورزيده اى كه در اين راه حقيقتاً كار كرده و زحمت كشيده اند- با اين همه شواهد فراوانى كه دارد- نيز نمى توان انكار نمود، و همانطور كه خواهيم ديد، از سخنان پيشوايان بزرگ اسلام نيز امكان اين موضوع مسلّم مى گردد. ولى سخن در اين جاست كه تنزّل دادن مسئله اى به اين مهمّى تا آنجا كه هر كس براى سرگرمى و تفريح ميزگرد چرخانى درست كرده، و مشتى مرد و زن و كوچك و بزرگ را دور آن جمع نمايد، يك شب، روح «بوعلى سينا» را حاضر كنند، و شب ديگر مزاحم «زكريّاى رازى» گردند، و شب سوم «اينشتاين» را زحمت افزا شوند، گل بگويند و گل بشنوند و از تاريخ زايمان خانم «ايكس» گرفته تا صحّت و بطلان مذاهب و اديان و مكتبهاى فلسفى را مورد سؤال و بحث قرار دهند، و آن ارواح نيز براى اين كه خاطر خطير سؤال كنندگان مكدّر نشود و از آنها نرنجند، همانطور كه ميل و علاقه آنها است به آنها پاسخ دهند، چنين وضعى با هيچ منطقى نمى سازد و هيچ عقلى باور نمى كند كه مسئله اى به آن اهمّيّت تا اين اندازه تنزّل پيدا كند. و از آن مهمتر خطر بزرگى است كه از اين رهگذر، مسائل مذهبى و اخلاقى و اجتماعى و حتّى سياسى را تهديد مى كند، و نويسنده نامه فوق نيز اشاره كوتاهى به آن كرده بود. زيرا هنگامى كه مسئله ارتباط با ارواح به اين صورت مبتذل درآيد، هر كس مى تواند براى پيدا كردن اموال مسروقه خود دهها نفر بى گناه را مورد اتّهام قرار دهد. و هر آدم منحرف و فاسدالعقيده اى براى اثبات مذهب و مسلك خود به اين وسيله متشبّث گردد، و هر «كاسبكار سياسى» براى ايجاد تفرقه و جنگ اعصاب و اغفال مردم ساده لوح از طريق ميزگرد وارد شود و نوچه هاى خود را مأمور سازد كه از ارواح گذشتگان مطالب مورد نظر او را بشنوند. خطر اين وضع ناگفته پيداست و بايد از عواقب شوم آن ترسيد، زيرا كمتر وسيله اى به اين سادگى و كم خرجى پيدا مى شود كه به منويّات نادرست افراد، رنگ ملكوتى و آسمانى و مافوق جهان مادّه دهد. مطمئنّاً فرصت طلبان و سودجويان حرفه اى، به آسانى از چنين مسئله اى چشم نخواهند پوشيد و كوشش مى كنند مقاصد خود را از اين راه عملى سازند، و يا لااقل از اين وسيله براى تحقّق بخشيدن آنها كمكى يا تأييدى بگيرند. 🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻 https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec ✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻 https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec ✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
والفجر ✍️امروز دشمن خسته شده 43سال است که می خواهند جمهوری اسلامی نابود کنند ✍️ انواع ترفندها را امتحان کردند از تحریم ها گرفته تا تحمیل جنگ هشت ساله دفاع مقدس تا ترور اشخاص مختلف تا رواج فساد تا نفوذ منافقین تا هجمه علیه رهبری ✍️و مرجعیت و روحانیت تا فتنه 88 "و..... ✍️تا ساخت هزاران شبکه ماهواره ای و سایت علیه جمهوری اسلامی و علیه اسلام و علیه شیعه و علیه روحانیت ✍️ خلاصه دیگه بدبخت و بیچاره ها نمی دانند چه باید بکنند ✍️اما از این طرف به برکت مردم مومن و انقلابی هر روز ب عزت جمهوری اسلامی داره افزوده میشه و هر روز دشمن خسته خسته تر شده و دشمن اعتراف کرده که شکست خورده است
جلسه ارتباط با ارواح من هم كم و بيش بحثهاى مربوط به تماس با ارواح از طريق ميزگرد را- مانند بسيارى ديگر- در كتابها و مجلّات خوانده بودم، و در انتظار فرصت مناسبى بودم كه از نزديك مسئله را شخصاً بررسى كنم. و چون آدم ديرباورى هستم، موضوع را با چشم خود ببينم. خوشبختانه اين فرصت بسادگى دست داد. در تابستان، چند روزى در يكى از شهرستانهاى استان خراسان (سبزوار) كه شهرى است تميز، با مردمى دوست داشتنى و با ايمان، دعوت داشتم. قبلًا از دوستان شنيده بودم كه اين شهر يكى از پايگاههاى مسئله ميزگرد و «ارتباط با ارواح» است، و اين موضوع در آنجا رونق فراوانى پيدا كرده و باصطلاح «مُد» شده است؛ فعّاليّت طرفداران «ارتباط با ارواح» و «جلسات ميزگرد» قسمت قابل توجّهى از وقت عدّه اى از اهالى را اشغال نموده است. براى جمعى وسيله سرگرمى، و براى عدّه اى وسيله اطمينان به وجود عالم ماوراى حس، شده است. من هم علاقه داشتم از فرصت استفاده نموده، و از نزديك وضع اين جلسات را ببينم تا بتوانم با بصيرت بيشترى بحثى را كه در اين زمينه آغاز نموده‌ام دنبال كنم، و خوانندگان اين بحثها را در جريان واقعيّات بيشترى بگذارم. اعتراف مى كنم كه حضور در اين جلسات براى افراد عادّى شايد صحيح نباشد؛ امّا براى كسانى كه موظّف به تحقيق، و يا پاسخگوئى به ديگران هستند، گاهى اوقات جنبه لزوم به خود مى گيرد. من سعى دارم آنچه را با چشم خود با كنجكاوى و دقّت ديدم، عيناً براى شما نقل كنم و قضاوت را به خود شما واگذار كنم. قبلًا لازم است آنچه را كه از «مجموعه گفتگوها» با افراد مورد اطمينان به دست آوردم، در اينجا بياورم و سپس مشاهدات خود را شرح دهم. *** آنچه از گفتگوهاى بسيار با افراد سرشناس و كسانى كه با كنيد! ): ۱مسئله ارتباط با ارواح (البتّه به وسيله ميزگرد) يكى دو سال است در اين شهر كاملًا رايج شده، حتّى به گفته ظريفى، رونقى به بازار «نجّارها» براى ساختن ميزگرد داده است! ۲چگونگى ارتباط آنها با ارواح چنين است كه دور يك ميز چوبى كه اصلًا ميخ در آن بكار نرفته و صفحه روى آن مدوّر و آزاد است و بر گِرد يك ميله چوبى كه در وسط آن قرار دارد مى گردد، مى نشينند. يك يا چند نفر كف دستها را روى صفحه مدوّر مى گذارند و حمد و سوره اى مى خوانند (آنها معتقدند خواندن حمد و سوره خوب است نه لازم! ) و سپس افكار خود را متمركز ساخته، و بدون نياز به مقدّمه ديگرى با يك روح تماس پيدا مى نمايند. علامت تماس با روح اين است كه صفحه ميز خود به خود به يك طرف مى گردد (البتّه كف دستها همچنان روى ميز هست). سپس از روح سؤالاتى مى كنند و پيامها و جوابهايى دريافت مى دارند؛ به اين ترتيب كه مديوم (كسى كه وسيله ارتباط است) الفبا را از اوّل مى شمارد و در هر حرفى، ميز به حركت آمد آن را يادداشت مى كنند، و سپس از مجموع اين حروف جمله هائى به دست مى آيد كه متضمّن «پيامها» و «جوابهاى» ارواح است. گاهى در وسط، رابطه قطع مى شود و گاهى ارواح ديگرى در اين ميان مى دوند و مطالب را به هم مى زنند! ۳بيشتر اداره كنندگان اصلى اين جلسات، معتقدند كه نه گرد بودن ميز شرط است، و نه ميخ نداشتن. در همان جلسه اى كه با حضور اين جانب ارتباط برقرار شد، ميزِ متوسّطِ چهارپايه اى بود كه دوپايه جلو آن هنگام ارتباط (به اصطلاح) بلند مى شد. آنها مى گفتند با ميزهاى آهنى نيز مى توان تماس گرفت و معتقد بودند نوشته هاى يكى از مجلّات تهران (اطّلاعات هفتگى) كه شرايط خاصّى براى اين موضوع در نظر گرفته، بى اساس است و حتّى خود نويسنده آن سلسله مقالات كه اين بحث را در ميان عدّه زيادى رايج ساخته، اطّلاعات عملى فراوانى در اين زمينه ندارد، بلكه اطّلاعات او بيشتر جنبه تئوريكى دارد و اقتباس و ترجمه از نوشته هاى خارجى است. بعضى از افرادى را كه من با آنها صحبت نمودم، خود را از آن نويسنده واردتر مى دانستند. ۴اداره كنندگان اين جلسات معتقد بودند مسئله ارتباط با ارواح هيچ گونه رياضت و آمادگى و تمرين و تعليمات قبلى لازم ندارد، و نيازمند به نيروى مرموزى است كه در وجود خود انسان مى باشد، اين نيرو در بعضى شديد، و در بعضى ضعيف است، و لذا همه موفّق به ارتباط گرفتن نمى شوند؛ بعكس عدّه اى بقدرى قوى هستند كه با كمال سهولت ارتباط مى گيرند. ۵اداره كنندگان اين جلسات هر كدام با ارواحى تماس مى گيرند، و در اين ميان از روح بوعلى سينا و آيةاللّه بروجردى گرفته، تا ارواح بستگان خود، و گاهى كشيشهاى مسيحى و بت پرستان چينى و حتّى «شمر»! با همه اينها تماس برقرار مى سازند، و پاسخها و پيامهائى دريافت مى دارند كه بعضى جالب و بعضى مضحك است. مثلًا يكى از اين آقايان اظهار مى داشت كه يك وقت با ميز مشغول ارتباط با ارواح بوديم كه ديدم روحى خود را «ش م ر» معرفى كرد! سؤال كرديم: همان شمر قاتل امام حسين عليه السلام؟ ميز به علامت قبول، حركت كرد. پرسيديم: در چه حالى هستى؟ با همان روش
حروفى پاسخ داد: حالم خيلى خوب است! گفتيم: چطور؟ جواب داد: محمّد صلى الله عليه و آله و سلم از من گذشت كرد! (در حالى كه با بعضى ارواح ارتباط برقرار مى سازند و مى گويند مى سوزيم و ناراحتيم و مسلّماً آنها از شمر به مراتب بهتر بوده اند... آيا چنين چيزى ممكن است؟... بگذريم). ۶ (دقّت كنيد) اكثريّت قريب به اتّفاق شركت كنندگان در اين جلسات، معتقدند كه ميز بر اثر عوامل مرموزى حركت مى كند و دست افراد در گردش آن دخالت ندارد، حتّى گاهى حركت آن بقدرى شديد مى شود كه حضّار را به وحشت مى اندازد، امّا اين عامل مرموز امواج خاصّى در وجود مديومهاست و يا ارواحند؟ در ميان آنها اختلاف نظر است؛ يكى از كسانى كه در آغاز، استاد اين جلسات، و از طرفداران پروپاقرص آن بوده و اخيراً از عقيده خود برگشته بود، معتقد بود هرچه هست در وجود خود انسان، و عوامل مرموزى در درون او مى باشد. ولى عدّه ديگرى ارواح را منحصراً عامل حركت ميز مى شناختند. (نگارنده، عقيده خودم را درباره حركت ميز بعداً خواهم گفت. ) ۷ (باز هم دقّت كنيد) شركت كنندگان و اداره كنندگان اين جلسات عموماً معتقدند كه پاسخها و پيامهائى كه از ارواح مى گيرند، هميشه صحيح نيست؛ گاهى چنان تطبيق مى كند و صحيح از آب در مى آيد كه همه را در شگفتى فرو مى برد ولى بسيار اتّفاق افتاده كه جوابها كاملًا نادرست و چنان برخلاف واقع است كه انسان را به وحشت مى اندازد. همين امر سبب اختلاف نظر و گفتگو در ميان آنها گرديده است. بعضى معتقدند: اينها- آنچنان كه خود را معرّفى مى كنند- ارواح پاكى نيستند بلكه ارواح شريره يا موجودات ماوراى طبيعى پست ترى مى باشند كه هميشه مقيّد به راست گفتن نيستند! و يا اطّلاعات آنها ناقص و محدود است. بعضى هم شايد اين موارد را حمل بر عدم ارتباط صحيح مى كنند. عدّه اى هم در برابر اين سؤال كه چرا پيامها هميشه صحيح نيست اظهار بى اطّلاعى مى نمايند. ۸پاسخها و پيامهائى كه اظهار مى دارند از ارواح دريافت داشته اند غالباً جنبه كلّى و عمومى دارد، و بر هر مطلبى قابل تطبيق است؛ مثلًا: «اين كار به نتيجه نمى رسد- موفّق خواهيد شد- روح پدر شما از شما راضى است- فلان كار خير را انجام دهيد» و امثال اينها نمونه هاى پيام ارواح است، ولى بعضى از اداره كنندگان اين جلسات اظهار مى دارند پيامهاى خصوصى و نشانه هائى كه كسى از آن باخبر نبوده نيز از ارواح دريافت داشته اند، امّا مسلّم نيست. ۹اداره كنندگان اين جلسات معتقدند كه مسئله ارتباط با ارواح، بسيارى از افراد غيرمعتقد يا لاابالى را معتقد و مقيّد به مبانى اخلاقى و مذهبى ساخته، و در طرز رفتار آنها اثر عميق و بارزى گذاشته است و آنها را اصلاح نموده. امّا بعضى هم معتقد بودند اين موضوع اكنون به صورت بدى درآمده و سبب شده عدّه اى از اين طريق و به وسيله حركت ميز، تهمتهاى ناروائى به مخالفان خود بزنند، و حتّى مدّعى پيامهايى درباره ناراحتى ارواح گذشتگان مخالفان خود شوند و از اين رهگذر كينه ورزى و تصفيه حساب نمايند. اين بود مجموعه نتايجى كه از گفتگو با افراد سرشناس جلسات ارتباط ارواح در آن شهرستان گرفتم.