May 11
#توییت
🔹 به این سؤال که چرا مدیران سینمایی، سازنده فیلم ضدایرانی #یک_خانواده_محترم را به #فجر راه دادهاند جواب قطعی واحد نمیتوان داد، اما قطعا یک زمینهاش این است که شخص #رئیس_جمهور محترم، با همین دیدگاه فرهنگی کنونی خودش که ما منتقدش هستیم، این فیلم را ندیده و از عمق #فاجعه بیخبر است.
🆔 @qeyameno
⭕️ در روز نیمبها، رفتم فیلم آشغالها را در #سینما ببینم. با این همه سر و صدا و ادعا، غیرمنتظره بود که بیش از ۲۰ نفر وسط فیلم بانارضایتی سالن را ترک کنند و اکثر مخاطبان باقیمانده در سالن هم در انتهای اکران، از اشتباهشان در انتخاب فیلمی خستهکننده و غیرقابل تحمل، با هم صحبت کنند.
#آشغالهای_دوست_داشتنی
🆔 @qeyameno
⭕️ لالاییهایی برای بیداری
🔹 از روزی که خواهرزادهام از من خواست کتاب #لالایی_برای_دختر_مرده را از تهران برایش بخرم، به چطور پیدا کردن کتاب فکر میکردم، اما بیشتر از آن، به این فکر میکردم که نکند کتاب خوبی نباشد! گفته بود تعریف کتاب را شنیده است.
خلاصه چند مراجعه به تعدادی فروشگاه کتاب، ناکام ماند و ماند تا شد ۲۸ اسفند؛ آخرین شانس باقیمانده قبل از بازگشت به شهرستان و خواهرزادهای منتظر کتاب.
بالاخره کتاب را در #ترنجستان_سروش خیابان انقلاب یافتم.
فردا که سوار اتوبوس شدم یک نگرانیام حل شده بود و یکی را همراه داشتم. این بود که تصمیم گرفتم کتاب را بخوانم. رمانی بود نوجوانانه و نوشته #حمیدرضا_شاه_آبادی. همان اول دیدم که پشت جلد کتاب نوشته بود که #رمان در سال ۲۰۰۸، جزو کتابهای خواندنی #کتابخانه_مونیخ (کلاغ سفید) قرار گرفته است. خلاصه در همان اتوبوس کتاب را شروع کردم به خواندن. داستان به تعداد زیادی بخش تقسیم شده بود که هر بخش از زبان یکی از این چند راوی بود: من (نویسنده رمان)، زهره، مینا و یکی دیگر. اصل داستان درباره دختری به نام زهره بود که دختری با موهای خاکستری را میدید، با او میگفت، از او میشنید و او را نوازش میکرد؛ اما مشکل این بود که فقط او این دختر را میدید نه دیگران. داستان در کشمکش کنش و واکنشهای این دختر و خانواده و دوستان و پزشکان و هممدرسهایهایش به این ماجرا میگذشت. داستان، رفت و برگشت بسیاری داشت اما خستگی نمیآورد و هر چه پیشتر میرفتم تمایلم به ادامهاش بیشتر شد. خلاصه در اتوبوس، کتاب را نتوانستم کنار بگذارم و تا انتها خواندم. از نیمه داستان، معماهایش یکییکی حل میشد. داستان، اقتباس از یکی از ماجراهای واقعی تاریخ معاصر در یکی از شهرستانهای ایران بود. ماجرایی مهم و در عین حال کم شنیده شده، اما بسیار پرتکرار در جای جای ایران که تا چند دهه قبل کم و بیش ادامه داشت. اهمیت داستان را نویسنده در قالب جملهای از زبان یکی از راویان بیان میکند: #تاریخ، سرگذشت ضعیفان (ضعیفنگهداشتهشدگان) را نمیگوید.
لالایی برای دختر مرده، به این خاطر، خواننده را با گروهی از گمشدگان تاریخ آشنا میکند و همراه میسازد؛ این گمشدگان، توده مردماند که هر چه بیشتر بودند و هستند و خواهند بود اما در تاریخنگاری کمتر بودهاند و هستند و روایت میشوند.
خواندن لالایی برای دختر مرده، حسنمطلعی غافلگیر کننده و بیداریبخش شد برای آغاز سال ۱۳۹۸؛ که بهخاطر کیفیت و جذابیت، حتما قابل ارائه و پیشنهاد به #نوجوانان_ایرانی و علاقهمندان به رمان و داستان است.
#نشر_افق
#دختران_قوچانی
▫️ با قیام نو همراه باشید:
🆔 @qeyameno