eitaa logo
کانون قرآن وعترت نور
83 دنبال‌کننده
369 عکس
288 ویدیو
6 فایل
کانال‌قرآن‌وعترت‌نور‌با‌هدف‌اشاعه‌ی‌سبک‌زندگی قرآنی‌به‌همه‌ی‌شیفتگان‌فرهنگ‌ناب‌اسلامی تقدیم‌می‌نماید
مشاهده در ایتا
دانلود
به اطلاع عزیزان می رسانیم طبق درخواست مکرر شما؛خلاصه ای از صوت استاد نیلچی زاده؛در کانال گذاشته میشود.صحبت استاد در عناوین فواید سجده؛و ذکر صلوات, وهمچنین ادامه مبحث کرامت وبزرگواری جلسه قبل بود.... از اینکه صحبت استاد به خاطر پاره ای از مشکلات در کانال دیر گذاشته شد؛از شما بزرگواران عذرخواهی می کنیم
شهید بلباسی جمعه متولد شد و جمعه هم به شهادت رسید.»   وقتی از خاطرات نوجوانی و مدرسه محمدش می‌گوید آنقدر برایش زنده و حاضر است که ناخودآگاه لبخند از لبانش نمی‌رود: «در دوران مدرسه، بچه درس خوانی بود و البته استعداد هم داشت. وقتی دیپلم گرفت گفتم محمد جان برای دانشگاه هم امتحان بده. گفت مادر برای امسال دیر شده چون یک ماه دیگر کنکور است. اما من گفتم توکل کن به خدا پسرم، بنشین و این یک ماه را درس بخوان. این مدت کمی که فرصت داشت برای دانشگاه خودش را آماده کرد اما با همه مشغله‌اش نماز جمعه اش ترک نشد. مادر ابتدا موافق رفتن پسرش به سوریه نبود، پدر محمد تازه فوت کرده بود و محمد با وجود داشتن سه بچه همیشه در ماموریت‌های مختلف راهیان نور و اردوهای جهادی بود: «چند روز قبل از سفرش به سوریه یک شب شام رفتم خانه‌شان. بعد از خوردن غذا گفت مامان می‌خواهم بروم سوریه. مخالفت کردم و گفتم نه، تو ۳ تا بچه داری، دائما هم که مأموریتی. پدرت هم تازه فوت کرده و باید بمانی پشتیبان من باشی. همسرت هم درست است حرفی نمی‌زند ولی خسته شده،‌ تقصیر هم نداره. من نمی‌گویم نرو ولی الان وقتش نیست. یک مدتی پیش زن و بچه‌ات بمان، حداقل آنها تو را ببینند بعد برو سوریه. آن موقع حرفی نزد و فقط خندید. نگو همه کارهایش را انجام داده و آماده رفتن بود. شب که رفتم خانه خواب وحشتناکی دیدم. صبح به محض بیدار شدن زنگ زدم بهش و گفتم مادر شیرم حلالت باشه هر جا بخواهی بروی آزادی. خندید و گفت چه شده؟ گفتم هیچی، خواب دیدم اما هر چه اصرار کرد برایش تعریف نکردم. همان روز رفته بود تهران که اعزام شوند اما من خبر نداشتم.»   «خواب دیده بودم شهید آوردند و گذاشتند جلوی من. سلام می‌کنم و می‌گویم خیلی خوش آمدی پسر اما از کجا آمدی؟ و همینطور با شهید درد و دل می‌کردم. یک درخت پر از شکوفه آنجا بود، به شهید گفتم: این درخت برای کیست؟ گفت: برای شما. گفتم: من که درخت نداشتم! گفت: چرا این درخت برای شماست». مادر ادامه می‌دهد: «محمد نیروی ستادی سپاه بود و لزومی نداشت برای جنگ برود، منتهی خودش خیلی علاقمند بود. دوستانش که از جنگ آمده بودند می‌گفتند کارهایی که او می‌کرد هیچکدام‌مان جرأت انجام دادن‌شان را نداشتیم. یکی از همرزمانش با گریه تعریف می‌کرد: «محمد روزی ۷، ۸ بار یک مسیر را بین دو تا تَل که فوق‌العاده در تیررس دشمن بود و خطر داشت می‌رفت و می‌آمد، خرید می‌کرد، تجهیزات می‌خرید و یا مجروحینی را جا به جا می‌کرد که ما از اوضاع وخیمشان حالمان بد می‌شد. راهی سخت که ما شاید یک بار هم نمی‌رفتیم».   فرزند هر چند سالش که باشد کیف می‌کند از تعریف و ناز کشیدن پدر و مادر و مادر و پدر قند توی دلشان آب می‌شود از خریدن ناز فرزند: وقتی رفته بود سوریه هر وقت به من زنگ می‌زد خیلی نازش را می‌کشیدم و می‌گفتم محمدِ دلاورِ من، پسرِ من، پسرِ شجاع من، پسرِ رزمندهِ من! می‌گفت مامان دیدی بابا رزمنده بود من هم بالاخره رزمنده شدم؟ ولی ناراحت نباشی‌ها اینجا هیچ خبری نیست، می‌خوریم و می‌خوابیم. به شوخی می‌گفتم اگر خبری نیست پس چرا می‌گویی دعا کنم به شهادت برسی»؟!
خوابی که مادربزرگ شهید مغنیه پس از شهادتش دید مادربزرگ شهید جهاد مغنیه چند روز پس از شهادت جهاد خوابی می بیند که جهاد او را را به نماز و به ویژه نماز صبح وصیت می کند. به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیما؛ دو هفته بعد از شهادت جهاد، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر می‌زد و می‌آمد پیشم. گفتم: جهاد، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم. جهاد گفت: بازرسی‌ها طول کشید، برای همین دیر آمدم. در عالم خواب یادم نبود شهید شده، فکر کردم بازرسی  های سوریه را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟ گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم. با تعجب گفتم بازرسی چی؟ گفت: بازرسی نماز. و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از نماز صبح سؤال می شود. نماز صبح. تازه یادم آمد جهادم شهید شده. پرسیدم: حساب قبر چی؟ گفت: شهدا حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم...
همسر شهید حسین محرابی در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس در خصوص حضور مقام معظم رهبری در منزل شهید اظهار داشت: هفتمین روز عید و شب میلاد امام جواد ساعت 9 شب بود که مقام معظم رهبری به منزل ما تشریف آوردند، خیلی خوشحال شدیم و حس معنوی بسیار بالایی در خانه حاکم بود. وی از آمادگی قبلی خود برای حضور رهبری اشاره کرد و افزود: پیش از حضور ایشان به ما گفتند که آقای رئیسی قرار است، بیاید ولی ما می‌دانستیم میهمان حضرت آقاست، در واقع دخترم زینب چند روز پیش خواب دیده بود که مقام معظم رهبری به منزلمان می‌آید، وقتی ایشان را دیدیم ذوق زده شدیم، توان صحبت و یا کاری را نداشتیم خوشبختانه خود حضرت آقا به خوبی جلسه را مدیریت کردند. همسر شهید محرابی به خاطره‌ای از شهید اشاره کرد که پیش از شهادت خبر آمدن مقام معظم رهبری را به خانواده اطلاع داده بود و گفت: شهید محرابی لحظه آخری که می‌خواست به جبهه برود به ما گفت قطعا من شهید می شوم و حضرت آقا به منزل ما می آید، سلام من را به ایشان برسانید و بگویید ببخشید که یک جان بیشتر نداشتم تا تقدیمتان کنم. وقتی این را به مقام معظم رهبری گفتم ایشان گفتند که خوشحالم در منزل شهید هستم. شهید گفته بود که تا قبل از حضرت آقا هیچ مسوولی به منزل ما نمی آید که واقعا هم همینطور شد وقتی موضوع را به مقام معظم رهبری گفتم ایشان پرسید چه مدت از شهادت می‌گذرد؟ گفتم یک سال و چهار ماه، ایشان فرمودند ببخشید که دیر آمدم. گفتم این چه حرفیست منت سر ما گذاشتید. بلدیه بهترین بخش این دیدار را دعای مقام معظم رهبری در حق همسرش دانست و بیان داشت: برایم جالب بود که حضرت آقا در لحظه ورودشان دعا کردند که شهید با پیامبر محشور شود. نگاه ایشان به ما و بچه‌ها بسیار شیرین بود. همسر شهید تصریح کرد: زمانی که زینب ماجرای خواب چند روز پیشش را که خبر از حضور حضرت آقا داشت در جمع تعریف کرد ایشان گفتند که از دل پاک این بچه‌هاست که برخی مسائل را می‌فهمند و فرمودند در دیدارهای قبلی با خانواده شهدا این اتفاق تکرار شده است که کسی در خواب از حضور ما مطلع شده است این نشان از این دارد شهدا عند ربهم یرزقون هستند. ایشان ادامه دادند که شهدا به ما لبخند می‌زنند، همه عرفا، صلحا و ما به مقام شهدا غبطه می‌خوریم، گفتم آقا شما چرا؟ شما که شهید زنده هستید، فرمودند ما هم به مقام شهدا غبطه می‌خوریم. مقام معظم رهبری قرآنی تبرکی به ما هدیه داد و یکی از انگشترهای دستشان را به زینب و فاطمه و یکی دیگر را به محمد مهدی تقدیم کردند که این بالاترین نعمت و هدیه بود.
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 دیر و زود داره، ولی سوخت و سوز نداره! ➕ راه مداومت بر نماز شب @Panahian_ir