✒️شرح دعای رجب.
«وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصاكَ، وَحِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ ناواكَ»؛
👈این دو جمله، تغییر مفهوم دارد. یعنی برخلاف جملههای قبلی که توضیح دادیم مفهوم جمله اول با جمله دوم فرق میکند.
🌸«وَ رِزْقُكَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصاكَ»؛ یعنی خدایا در این دنیا وضعیت رزقت به صورتی است که هم بندهای که از تو #اطاعت میکند از این #رزق و روزی برخوردار است و هم بندهای که معصیت و نافرمانی میکند. این یک امر حسی و محسوس است و میبینیم که حتی کفار نیز از رزقهای دنیوی خدا برخوردار هستند.
🌸«وَحِلْمُكَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ ناواكَ»؛ خدایا حلم تو نیز همینطور است. این صبر، حلم، گذشت و عفوی که تو داری یک چیز عامی است که حتی بر آن بندۀ ناواک (فردی که تو را دشمن میدارد و با فرامین تو مخالفت میکند.) نیز عرضه میشود و #حلم الهی شامل حال آنها نیز میشود.
♦️الآن میبینیم که افراد جنایتکار نیز تا وقتی اجلشان برسد از حلم، رزق و روزی خداوند برخوردار هستند. ما یک چنین خدای مهربانی داریم. برای اینکه متوجه شویم خداوند چقدر رأفت، صبر، حلم و روزی دارد. اینکه خداوند بخیل نیست و #رزق و #حلمش عام است و همه را فرا میگیرد. ما وقتی چنین خدای مهربانی داریم باید به سراغش برویم.
🖋شرح آیت الله کمیلی
@Quranahlebayt
@babolharam_net[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0105076.mp3
زمان:
حجم:
9.67M
🥀اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا ..غیبت ولینا ..کثرت عدونا ..و قله عددنا؛ آقابیا آقابیا ..🥀
به کی شکایت ببرم
به کی بگم دردامو
جوونیمم رفت و هنوز
من ندیدم آقامو😔😭
این الطالب، بدم المقتول بکربلا ..
نور میبینم
خیمه ات رو دارم از دور میبینم
آه میبینم
سر درِ خیمه ت پرچم سیاه میبینم
آه میبینم
دیگه راهی نمونده
هی خودم رو میکشونم
دستمو بگیر بتونم
که خودم رو برسونم
@Quranahlebayt
تفاوت دو رویکرد اصلی در اسلام
خداوند در #حدیث_ثقلین که حدیثی قدسی است، از دو اسم مبارک خود يعنی خبیر و لطیف نام میبرد. تمام هستی ظهورات اسم الهی است که باید آن را در خودمان پیاده کنیم و آنها را در سبک زندگی و کیفیت حرکت صعودی خود از ناسوت تا #لاهوت شاخص قرار دهیم. این دو اسم جزء ابطن اسماء الهی هستند. اسم #خبیر با عمق وجود ما کار دارد و خداوند با این اسم، ارزش و ثمن این دو ماترک #پیامبر را در عمق وجود ما میسنجد. اگر بتوانیم... .
@Quranahlebayt
🌊شک خَرّوب وجود انسان🌪
💐آن زمانی که حضرت سلیمان(علی نبیّنا و آله و علیه السَّلام) مسجد الاقصی را ساخت... روزی دید که یک گیاهی سبز شده است رفت به پیشش گفت: تو چه گیاهی هستی؟ گفت: من فلان گیاه هستم، خواص دارویی من این است و حضرت سلیمان به اطبّاء میگفت و آنها مینوشتند و باز روز دیگری میرفت میدید یک گیاه دیگر سبز شده است، باز میگفت تو چه هستی؟ و گیاه میگفت من فلان گیاه هستم و خواص دارویی ام این است و باز حضرت میفرمود و اطبّاء مینوشتند، هر روز یک گیاه خاص از یک گوشه مسجد (یک گوشه خاصی) میروئید و حضرت میرفت با آن قدرتی که داشت با باطن مرغها با باطن موجودات میتوانست اتصال پیدا کند، اینها را خواصشان را سؤال میکرد آنها میگفتند. ایشان توضیح میداد و اطبّاء ،مینوشتند، میگویند علم طب، بالاخره اینطوری درست شد.
🪸یک روز حضرت سلیمان وقتیکه رفت دید یک گیاهی روئیده است که قیافه اش با آنهای دیگر فرق میکند قیافه اش وحشتناک تر است گفت تو چه هستی؟ گفت من خرّوب هستم، گفت خاصیتت چیست؟ گفت خاصیتم این است که هر جا که برویم آنجا را خراب میکنم، این در ظاهر، در باطن چه؟ باطن اینکه اگر انسان یکروزی دید نسبت به انسانهای الهی در درونش شکی پیدا شد این خرّوب وجود انسان است. شک در وجود انسان همان خرّوب است. حالا شک نسبت به انبیاء الهی نسبت به انسانهای الهی نسبت
به حقایق الهی این است که هیچگاه انکار نکنید. آن بزرگوار میفرمود: عرفا را قبول ندارید نداشته
باشید حداقل انکار نکنید کاری نداشته باشید بگوئید به ما مربوط نیست ما نمیفهمیم.
🖌علامه مروجی سبزواری
@Quranahlebayt
🔅#پندانه
✍️ لطفا زود قضاوت نکن
🔹صبح شد و مرد با انرژی و حس خوب مطابق هر روز سوار بر اتومبیلش شد و بهسمت محل کارش حرکت کرد.
🔸در جاده دوطرفه، ماشینی را دید که از روبهرو میآمد و راننده آن، خانم جوانی بود.
🔹وقتی این دو به هم نزدیک شدند، خانم در یک لحظه سر خود را از ماشین بیرون آورد و به مرد فریاد زد: «حیووووووووون!»
🔸مرد متعجب شد اما بلافاصله در جواب داد زد: «میمووووووون»
🔹و هر دو به راه خودشون ادامه دادند.
🔸مرد بهخاطر واکنش سریع و هوشمندانهای که نشون داده بود، خشنود و خوشحال بود و در ذهنش داشت به کلمات بیشتری که میتونست تو اون لحظه بار اون خانم کنه، فکر میکرد و از کلماتی که به ذهنش میرسید، خندهاش میگرفت.
🔹اما چند ثانیه بعد سر پیچ که رسید حیوانی وحشی که از لابهلای درختان کنار جاده درآمده بود، با شدت خورد توی شیشه جلوی ماشین و اتومبیل مرد بهسمت آن درختان منحرف شد.
🔸و آنجا بود که متوجه شد حرف اون خانم هشدار بوده نه فحش و فهمید اسیر قضاوتکردن زودهنگام شده.
@Quranahlebayt
❇️سه شرط #قضات
🔷بنابر آموزههاى امام على(ع) حکمت 110
كسانى كه در جايگاه قضاوت قرار مىگيرند، لازم است از نظر دانش، بينش، پارسايى، و استوارى در حق و عدالت برترين باشند، وگرنه در تشخيصها به نادرستى مىروند، و در وسوسهها به پستى و پليدى تن مىدهند، و در فشارها و تنگناها به سازش با ستمگران كشيده مىشوند. به بيان آن حضرت :
💠«لاَ يُقِيمُ أَمْرَ اللهِ سُبْحَانَهُ إِلاَّ مَنْ لاَ يُصَانِعُ، وَ لاَ يُضَارِعُ، وَ لاَ يَتَّبِعُ الْمَطَامِعَ.»
نهج البلاغه ، حکمت ۱۱۰
🌱فرمان خداى سبحان را برپا ندارد، جز آن كس كه سازشكارى ننمايد و رشوه نپذيرد، و [ در برابر ستمگر ] كُرنش و اظهار خوارى نكند و تن به باطل ندهد، و از طمعها پيروى ننمايد.
🔷عدالت اقتضا مىكند كه قضات از تأمين كامل مالى برخوردار باشند تا جاى هيچگونه وسوسه و نفوذى از اين راه در آنان نباشد و كار قضاوت به سبب چنين امورى به كجى و ناروايى و ستمگرى كشيده نشود. امام على(ع) در اين باره در عهدنامه مالك اشتر چنين سفارش كرده است :
💠«وَ افْسَحْ لَهُ فِي الْبَذْلِ مَا يَزِيلُ عِلَّتَهُ، وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتَهُ إِلَى النَّاسِ.»
نهج البلاغه ،نامۀ ۵۳
🌱و در بخشيدن به وى چنان گشاده دستى كن كه عذر و بهانه [ نرسيدن به داورى را ] از او بزدايد، و نياز او را به مردم اندك سازد.
🔷قضات نبايد درگير گرفتارىهاى زندگى باشند تا برايشان عذر و بهانهاى بماند و چنان كه بايد به كار خود نپردازند و با همه وجود در خدمت داورى نباشند؛ و تأمين مالى قضات بايد به اندازه و به گونهاى باشد كه آنان كمترين نياز را به مردمان داشته باشند، زيرا در پيوند با نيازها، خواستههايى نيز مطرح است، و قضات بايد از اين امور آزاد باشند.
🔷جايگاه قضاوت در جامعه و در حكومت بايد چنان جايگاهى باشد كه هيچكس بر آنان نفوذ نيابد، و كسى نتواند در ايشان چشمداشتى داشته باشد؛ و نيز ويژگان حكومت و سرانِ داراى قدرت و نفوذ بر قضات راهى نيابند تا احكام قضايى را به سمت و سوى منافع سياسى يا مالى خود جهت دهند. بيان امام على(ع) در اينباره در عهدنامه مالك اشتر چنين است :
💠«وَ أَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَيْکَ مَا لاَ يَطْمَعُ فِيهِ غَيْرُهُ مِنْ خَاصَّتِکَ، لِيَأْمَنَ بِذلِکَ اغْتِيَالُ الرِّجَالِ لَهُ عَنْدَکَ.»
همان
🌱و رتبت او را نزد خود چندان بالا بر كه از نزديكانت كسى درباره وى طمع نكند، و از گزند كسان [ در وارد آوردن اتهامى عليه او ] در نزد تو ايمن ماند.
@Quranahlebayt
«نپرداختن بدهی دیگران»
✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم.
💥گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج۱۳
اثر استادحسین #انصاریان
@Quranahlebayt