eitaa logo
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
1.4هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
21 فایل
رستگاری در پرتو معرفت به قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و پیروی از ولایت فقیه ارتباط با ادمین: 👇 @alamdar3313 "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
حرفی که دارم با شما گفتن ندارد این حرف های بی صدا گفتن ندارد این دردها درمان ندارد غیر وصلت این غصّه ی بی انتها گفتن ندارد چشم گنهکار من و دیدار رویت دردی که باشد بی دوا گفتن ندارد هر بار توبه کردم و هر بار... بگذر این ماجرای توبه ها گفتن ندارد آقا اگر کاری برایت کرده باشم باشم اگـر بی ادعـا، گفتن ندارد هر صبح و شب گریان غمهایت نبودیم حال دل این بی وفا گفتن ندارد آقا خودت یک کربلا روزی من کن اصلاً فـراق کـربلا گفتن ندارد نــوكـــر نـوشـــت: عالم به عشق روی تو بیدار میشود هـر روز عا‌شقان تو بسیار میشود وقتی سلام میدهـمت در نگاہ من تصویر ڪربلای تـو تڪرار میشود صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
غم فراق تو اصلاً برام كم نگذاشت لبم كه خواست شكايت كند دلم نگذاشت هميشه درددلم با تو نيمه كاره گذشت لبم كه باز شد اين دفعه گريه ام نگذاشت زمانه باعث هجران نشد، خودم شده ام گناه كارىِ هر روزه ى خودم نگذاشت مرا ببخش كه از دورى ات نمى ميرم سرم دويد بسويت ولى پرم نگذاشت اگر كه دير رسيدم پرم وبالم شد كمىِ فرصت دورى راه هم نگذاشت به هركسى كه به فكرم رسيد رو زده ام ولى براى وساطت كسى قدم نگذاشت به من نخواسته دادى، نگفته بخشيدى بزرگوارى تو فرصت قسم نگذاشت هميشه زودتر از در زدن درى وا شد مرا نگاه كريمت معطّلم نگذاشت قـرار بود كه قـهـرت مـرا بسوزاند دوباره سايه ى گلدسته ى حرم نگذاشت نــوكـــر نـوشـــت: صبحم شروع می‌شود آقا به نامتان روزیِ من همه جا ذکر نامتان صبح علی‌الطلوع سلامم بر شما من دلخوشم آقا به جواب سلامتان صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
درمانده ام به پاي شكسته توان ببخش وقت دعاشده، به من از نو زبان ببخش لالم، صداي من به تو گويا نمي رسد غير از تـو را صدا زده ام، مهربان ببخش فطـرس براي خيمه سبزت شفا بده بر بال زخم خورده من آسمان ببخش خیلی بدم، مرا تو حسين بن روح كن اين مرده را به يک نفس خويش، جان ببخش حـال و هـواي مسجد سهله سرم زده بر من دعاي ندبه در آن آستان ببخش أين الـحسين، سينه ی من غرق آه شد شد صحبت از يزيد و لب و خيزران ببخش نــوكـــر نـوشـــت: عالم به عشق روی تو بیدار میشود هـر روز عا‌شقان تو بسیار میشود وقتی سلام میدهـمت در نگاہ من تصویر ڪربلای تو تڪرار میشود صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
برای دوری ات آهِ جگر بهانه گرفت شکست بغض نهان، چشمِ تر بهانه گرفت خوشا به حال دلم، از فراق و هجرانت خودش به جای هزاران نفر بهانه گرفت همین زمان که دعا می کنی برای دلم همین دقیقه دلـم بیشتر بهانه گرفت دمی ز ماه رخت پرده را کنار بزن برای دیدن رویت قمر بهانه گرفت همیشه هر که دلش سوخت از غم هجران به اشتیاق نگارش سحر بهانه گرفت فدای راه رقیه تمام هجران ها چقدر زیر کتک، در گذر بهانه گرفت همین که صوت پدر شد بلند از نیزه دوید و خورد زمین پشت سر، بهانه گرفت نــوكـــر نـوشـــت: از من مپرس در شب جمعه کجاست دل بی خانه است، زائر شهرِ خداست دل «هرگز وجودِ حاضرِ غائب شنیده ای؟» در شهرِ خویش هستم و در کربلاست دل صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان برای جبر و اختیار هم رساله می دهی فدک نماد غربت علی و فاطمه شده به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟ به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد نــوكـــر نـوشـــت: ز سوی عرش رحمان، نوید شادی آمد بشارت ای محبان، امـام هــادی آمد کجایی یابن زهرا بده عیدی ما را که روح عشق و ایمان امام هادی آمد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... ولادت امام هادی، امام هدایت و روشنی بر شما عزیزان مبارک🌹
با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه اشک تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می کنی بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عـبـا گـریه می کنی نــوكـــر نـوشـــت: نشسته ام بنـویسـم برایتـان آقـا نشسته ام بنویسم فقط تو را دارم نشسته ام بنویسم مـرا حـرم ببرید که غیر کرب و بلا من مگر کجا دارم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
بزم حسن حال و هوایش فرق دارد از ابتـدا تا انتهـایش فـرق دارد اینجا همه کاره کریم اهل بیت است آقا نگاهش بر گـدایش فرق دارد با دست خالی برنمیگردی از این در بیت الکرم جود و سخایش فرق دارد چشمی که گریان عزای مجتبی شد بر او خدا لطف و عطایش فرق دارد گریه نکـرده مـزد کارَت را گرفتی گریه کنی که ماجرایش فرق دارد آقا خودش فرموده از کوچه بخوانید اصلاً گـریز روضه هایش فرق دارد دارد صدای سیلی از کوچه می آید این مجلس روضه عزایش فرق دارد نــوكـــر نـوشـــت: قلمم گفٺ و غزلم گفٺ ناخـودآگاه دلِ سینه زنم گفٺ روز و شب لبانم شده ای شده از بس دهنم گفٺ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
ای آخـرین سلالهی زهــرا بیا بیا چشم انتظار روی تو مانده دو چشم ما در روزگار تلخ و پر از حس بی کسی بعد از خدا امید دلم هست بر شما من با خیال آنکه تو از راه میرسی با تو روانه میشوم آن سوی ناکجا یک عمر انتظار تو را صبر کردهام با سختی و خوشی تمامی لحظهها فصل خزان و سردی غیبت کشنده است فکری به حال این دل ما کن در این هوا بی تـو نگاه آینـهی دل کـدر شده بهتر همین که خُرد شود زیر دست و پا دور از نگاه حضرت تو میرود دلم رو به تباهی و به خرابی و به قهقرا دور از تمام دغدغهها دلخوشم که هست با این همه غـریبه دلـم با تـو آشنا ای بانی شکسته دل روضهی حسین ای کاش مثل تـو بشوم اهـل کـربلا : چه شود فرصٺ ديدار به ما هم بدهند؟ فيض هم صحبٺی به ما هم بدهند؟ آنقَـدَر بر در ايـن خـانه گــدا می مانيم لـقب دربـار به مـا هـم بدهند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
برای دوری ات آهِ جگر بهانه گرفت شکست بغض نهان، چشمِ تر بهانه گرفت خوشا به حال دلم، از فراق و هجرانت خودش به جای هزاران نفر بهانه گرفت همین زمان که دعا می کنی برای دلم همین دقیقه دلم بیشتر بهانه گرفت دمی ز ماه رخت پرده را کنار بزن برای دیدن رویت قمر بهانه گرفت همیشه هر که دلش سوخت از غم هجران به اشتیاق نگارش سحر بهانه گرفت فدای راه رقیه تمام هجران ها چقدر زیر کتک، در گذر بهانه گرفت همین که صوت پدر شد بلند از نیزه دوید و خورد زمین پشت سر، بهانه گرفت : روزها بی تو گذشٺ و غربتٺ تایید شد چون دعـای فـرج مـا همه با تردید شد بارها نامـه نوشتم ڪه بیا، امـا حیفـــــ معصیٺ ڪردہ ام و غیبٺ تو تمدید شد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون
دیدگانم لایق دیدار دلـدارم نشد عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد بدتر اینکه من بدانم ناظرم بود و ولی بر بدی اصرار کردم، خوب رفتارم نشد  رو به این و آن زدن، غیر از ضرر چیزی نداشت بارم افتاد و کسی گـرمی بازارم نشد کاش آقای خودم را میزدم از دل صدا هیچ کس غیر از عزیز فاطمه یارم نشد بین مـردم عـزتم داد و گناهـان مـرا پیش خود مخفی نمود و فاش اسرارم نشد  من مریضم به دوا محتاجم و جز تربتِ کـربلا مرهم به قلب زار و بیمارم نشد  اربعین یادش بخیر ایوان طلا زانو زدم من بدهکار آمدم آقـا طلبکارم نشد روضه ها را خواندم اما ماجرایی بدتر از درد پهلو باعث اندوه بسیارم نشد  یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم گـوشوارِ مـادرم از خـاک بردارم نشد نــوكـــر نـوشـــت: دِلِ پُرخواهِشِ مَن را بِه حَریمَٺ وا ڪُن شَبِ جُمعِـه هَمنِشینِ مـادَرَٺ زهـرا ڪُن مَن حَرَم لازِمَم اَرباب، بِطَلَب ڪَربُ و بَلا قَلَم وُ کاغَذَش اَز مَن، تو فَقَط اِمضا ڪُن صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
برای دوری ات آهِ جگـر بهانه گرفت شکست بغض نهان، چشمِ تر بهانه گرفت خوشا به حال دلم، از فراق و هجرانت خودش به جای هزاران نفر بهانه گرفت همین زمان که دعـا می کنی برای دلـم همین دقیقه دلـم بیشتر بهانه گرفت دمی ز ماه رخت پرده را کنار بزن برای دیدن رویت قمر بهانه گرفت همیشه هر که دلش سوخت از غم هجران به اشتیاق نگارش سحر بهانه گرفت فدای راه رقیه تمام هجران ها چقدر زیر کتک، در گذر بهانه گرفت همین که صوت پدر شد بلند از نیزه دوید و خورد زمین، پشت سر بهانه گرفت نــوكـــر نـوشـــت: است بیا حال مرا بهتر کن فکــر دلـواپسیِ قلب مـن مضطر کن این شب جمعه اگر مقصد تو کرب و بلاست نـزد دعــایــی به مـن کن صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
در دیدهام غایب شدی در جان من، نه خالی شد از یادت جهان، کنعانِ من، نه مومن شدم بر کعبهی رویت ندیده عمری به سرآمد ولی ایمان من، نه دیشب که خوابیدم به یادم گریه کردی چشمان تو گریان شد و چشمان من، نه احسان و لطفت هر دقیقه شاملم شد یک لحظه دیدی خوبی و احسان من؟ نه جز در غم زهرا شده قدری گذارم رویت کند اشکِ مرا، مژگان من؟ نه ای دل بسوز از غربت حیدر که میگفت رو برمگردان فاطمه جان، جانِ من، نه باور ندارم یار هجده ساله زود است پر میکشی از کلبهی احزان من، نه باید به چاه کوفه گویم درد خود را دامان تو گلگون شده دامان من نه : شـبِ جمعه سـت و نسیمی ز ڪرم می آید نوڪر و ” ڪرب و بلا ” خوب به هم می آید و هماڹ ”مــادرِ” خسته ڪه زمینگیر شده نفَسـش رفته ولی بـاز می آید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله