eitaa logo
اندیشه های قرآنی
621 دنبال‌کننده
103 عکس
206 ویدیو
46 فایل
﷽ُ بخوان قرآن که دل آرام گیرد آیدی جهت ارتباط @Golyari
مشاهده در ایتا
دانلود
مردم «أحسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا ءَامنّا و هم لا یفتنون» (عنکبوت، ۲) امام معصوم علیه السلام می‌فرماید: مردم آزمایش می‌شوند همان گونه که طلا در کوره آزمایش می شود و خالص می‌شوند، همان گونه که فشار آتش ناخالصی‌های طلا را از میان می‌برد و آن را خالص می‌کند؛ «یفتنون کما یفتن الذّهب ثمّ قال یخلصون کما یخلص الذّهب». نور الثقلین / ج ۴ / ص ۱۴۸ قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
و ، دو ابزار خداوند متعال انسان‌ها را به نعمت و نقمت، نیکی و بدی، خیر و شر می‌آزماید؛ «و بلوناهم بالحسنات و السّیّئات»، (اعراف، ۱۶۸) «و نبلوکم بالشرّ و الخیر فتنة». (انبیا، ۱۳۵) بنا بر این، کسانی که نعمت‌های الهی را نشانه ی تکریم، و نقمت‌های او را نشانه ی توهین به خود می‌دانند، در اشتباه هستند و قرآن کریم این تحلیل را مردود می‌داند؛ «فأمّا الإنسان إذا ما ابتلیه ربّه فأکرمه و نعّمه فیقول ربّی أکرمن * و أمّا إذا ما ابتلیه فقدر علیه رزقه فیقول ربّی أهانن». (فجر، ۱۵ و ۱۶) قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
از دیدگاه موحّد و مشرک خداوند حکومت مصر را به دو نفر عطا کرد: و . وقتی حکومت مصر را به فرعون دادند، به خود اضافه کرد و گفت: «ألیس لی ملک مصر» [زخرف، ۵۱] و در نتیجه خوار و ذلیل گشت، اما حضرت یوسف علیه السلام ملک مصر را به خداوند اضافه کرد و گفت: «ربّ قد ءاتیتنی من الملک» [یوسف، ۱٠۱] و در نتیجه عزیز گشت. (کشف الاسرار / ج ۵ / ص ۱۵۱.) قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
اطلاق مُلک شامل هر مُلکی اعم از حق یا باطل می‌شود و تمام اقسام آن به خداوند مستند است؛ «قل اللّهمّ مالک الملک تعطی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء». [آل عمران، ۲۶] ملک فی حد نفسه، موهبتی از مواهب الهیه و نعمتی از نعم اوست که می‌توان به وسیله ی آن، آثار نیکویی در اجتماع انسانی پدید آورد و خداوند متعال گرایش به آن را در انسان‌ها قرار داده است. از طرفی هم می‌توان گفت: ملکی که نا اهلان دارند، ذاتاً مذموم نیست، بلکه خود آن‌ها مذموم هستند که حکومت را وسیله ی ستم قرار داده اند. بدین جهت، حضرت یوسف علیه السلام در برابر نعمت ملک و سلطنت، از خداوند فرجام نیکو تقاضا می‌کند؛ «ربّ قد ءاتیتنی من الملک... توفّنی مسلماً» [یوسف، ۱٠۱]، اما هنگامی که خداوند به نمرود سلطنت عطا می‌کند، وی در برابر حضرت ابراهیم علیه السلام می‌ایستد و مبارزه می‌کند؛ «ألم تر إلی الّذی حاجّ إبراهیم فی ربّه أن ءَاتیه اللّه الملک». ( بقره / ۲۵۸ ؛ المیزان / ج ۳ / ص ۱۳۱.) قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
و ، زندگی انسان‌ها را احاطه کرده است. دلدادگی به معشوق‌های آنی و فانی، دل‌ها را اسیر خویش ساخته، خدا و توجّه به آن، غریب ترین چیزی است که انسان به دنبالش بگردد. غرب در اوهام ترقی و پیشرفت، معنویت را قربانی کرده و مسلمانان هم، به ظاهرِ غرب فریفته شده هر روز در فکر الگوگیری غلط از غرب افتاده اند. ادامه این راه، چیزی نیست جز رفتن در منجلاب فساد و غفلت از مسائل معنوی و انسانی. خداوند متعال که همیشه انسان‌ها را به ذکر و یاد خویش دعوت نموده است و در میان مخلوقاتش، بنده ای را قرار داده که دائماً به ذکر او مشغول است، هدفش دوری انسان‌ها از غفلت و بیراهه روی بوده است. یاد خدا، آرامش دل هاست و انسان‌ها همه به دنبال آرامش هستند، امّا راه را کج رفته اند و خویش را با معبودهای ساختگی، تسکین موقت داده اند. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
آرامش واقعی در پرتو یاد و توجّه واقعی خدای عالمیان حاصل می‌شود و به خاطر همین است که خداوند در قرآن کریم، کثرت هیچ امری را نخواسته است؛ جز ذکر و یاد خودش. برای معبود واقعی، انجام دادن اعمال خوب تر از زیاد انجام دادن آن است. لذا فرمود: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیوةَ لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» [۱] نفرمودعلیهم السلام اکثر عملاً، چرا که روح عمل و اثرات مثبتی که از توجّه و قصد قربت حاصل می‌شود، می‌تواند ما را به جایی برساند. امّا در مورد یاد محبوب و ذکر شیرینش، به کثرت روی آورد و ذکر کثیر را خواسته است. «یاأَیها الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً» [۲] و تنهایی این مورد و حصرش در کثرت در روایات هم تذکّر داده شده است. امام صادق علیه السلام فرمود: هر چیزی حدّ دارد که در آنجا به پایان می‌رسد؛ مگر یاد خدا که آن را حدّی پایان پذیر نیست. [۳] از این رو در قرآن کریم امر کرده است به یاد خودش: «اُذْکُرُونِی»؛ «مرا یاد کنید». ---------- [۱]: ۱. سوره ملک، آیه ۲. [۲]: ۲. سوره احزاب، آیه ۴۱. [۳]: ۳. ترجمه میزان الحکمه، ج ۴، ص ۱۸۴۰. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
مطلب بالا از این کتاب گرفته شده است. کتابی خواندنی و عمل کردنی است.
السلام علیک ایها الکاظم ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻫﺎ ﻻﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﻪ ﺍﺕ ﺑﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﮔﻞ ﺑﻬﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺷﺎﺧﻪ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﭘﺎﻣﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺯ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺕ ﺁﻫﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺎه چاﻝ ﺻﺪﺍ ﭼﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺁﻗﺎ ﺳﻨﺎﻥ ﺳﺒﺰ ﺳﯿﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺗﻮﺳﺖ ﻏﻞ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﺗﺎن ﺷﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺮﺩ، ﺯﯾﻨﺘﺶ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺖ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺧﻠﺨﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﺡ ﺩﺭ ﺩﻭ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ : ﺍﻭﻝ ﺑﻪ ﺷﺄﻥ ﺷﺎﻣﺨﺖ ﺷﻼﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﺩیگر ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﺘﮏ ﺗﻮ ﻓﻌﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﻌﺮﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺫﮐﺮ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﺣﺎﻻ ﮔﺮﯾﺰ ﺭﻭﺿﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﻋﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺯﺭﻩ ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﺳﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﮐﻪ ﺟﻨﺠﺎﻝ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ شهادت حضرتش تسلیت باد http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
دل بسپار به: آتشی ک نمی‌سوزاند «ابراهیم» را، و دریایی ک غرق نمی‌کند «موسی» را؛ کودکی ک مادرش او را به دست موج‌های «نیل» می‌سپارد، تا برسد به خانه‌ی فرعونِ تشنه به خونَش؛ دیگری را برادرانش به چاه می‌اندازند، سر از خانه‌ی عزیز مصر در می‌آورد! مکر زلیخا زندانی اش می‌کند، اما عاقبت بر تخت ملک می‌نشیند... از این «قصص» قرآنی هنوز هم نیاموختیم!؟ که اگر همه‌ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند، و خدا نخواهد؛ نمی‌توانند ... او که یگانه تکیه گاه من و توست! پس؛ به «تدبیرش» اعتماد کن، به «حکمتش» دل بسپار، به او «توکل» کن؛ و به سمت او «قدمی بردار»... تا ده قدم آمدنش به سوی خود را به تماشا بنشینی... قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
الهی فرزانه تر از دیوانه تو کیست؟ علامه حسن زاده #عشق_واقعی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
راه بى پايان تو را مى خواند آيا تا به حال احساس كرده اى كه عاشق نيستى؟ خيلى سخت است كه احساس عشق را از دست بدهى. ديگر زندگى براى تو بى معنا مى شود و نمى توانى زيبايى هاى زندگى را درك كنى. مگر بيشتر وقت ها، سراسر عشق و شور نيستى؟ مگر براى رسيدن به ثروت تلاش نمى كنى؟ آيا ديده اى عدّه اى را كه چقدر براى جمع كردن مال دنيا تلاش مى كنند؟ آنها شب و شوند و براى رسيدن به آن تلاش زيادى مى كنند، بعضى‌ها به دنبال رياست هستند و در طلب آن بيقرارند. پس شور و عشق، هميشه در وجود ما هست، همه ما عاشق آفريده شده ايم، فقط معشوق‌ها مختلف اند. وقت آن رسيده است كه در مورد معشوق هاى خود فكر كنيم. وقتى معشوق ما عوض شود، ما نيز دچار تغيير بزرگى مى شويم. هر چه معشوق تو بزرگتر شود، تو بزرگتر مى گردى. اگر معشوق تو پايان داشته باشد، تو هم پايان خواهى داشت. خوشا به حال كسى كه معشوقى دارد بى پايان! چنين كسى هرگز تمام نمى شود. رفيقى داشتم كه خيلى ثروتمند بود و عمر خود را در راه كسب ثروت صرف كرده بود، لحظه هاى پايانى عمرش بود كه من به كنارش رفتم، اشك در چشمانش حلقه زده بود. او گريه مى كرد و همه اطرافيان او نگران بودند، آنها نمى دانستند راز اين گريه او چيست. من خيلى زود فهميدم كه گريه او، گريه عاشق دلسوخته است، عاشقى كه تا ساعتى ديگر براى هميشه از معشوق خود جدا مى شد. من آن روز درس بزرگى گرفتم، انسان بايد معشوقى را انتخاب كند كه پايان ندارد. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
حضرت آيا قصه حضرت ابراهيم (ع) را شنيده اى؟ وقتى به سرزمين كفر رفت، مردمانى را ديد كه ستاره اى را مى پرستيدند، صبر كرد تا آن ستاره غروب كرد، رو به آنان نمود و چنين گفت: «من چيزى را كه غروب مى كند دوست ندارم». او مى خواست به ما بگويد: اى انسان نامتناهى! نبايد گرفتار چيزى شوى كه پايان دارد. و حكايت آن مردمان، حكايت امروز من وتوست. افسوس كه ما عاشق چيزهايى شده ايم كه پايان دارند. خوشا به حال آنانى كه بى پايان شدند! قرآن در مورد ابراهيم (ع) مى گويد: (فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَأى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّى فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لاَ أُحِبُّ الْأَفِلِينَ). و چون شب فرا رسيد او ستاره اى را ديد وگفت: «اين خداى من است»، امّا وقتى آن ستاره غروب كرد گفت: «من چيزى كه غروب مى كند را دوست ندارم». تدبّرى در آيه: در زبان عربى براى «ناپديد شدن» معمولاً دو واژه استفاده مى شود: «غروب» و «أفول». تفاوت دقيقى بين اين دو واژه در زبان عربى وجود دارد: وقتى كه منظور ما فقط پنهان شدن چيزى باشد از واژه «غروب» استفاده مى كنيم؛ امّا هرگاه سخن از پنهان شدن چيزى باشد و بخواهيم به عدم ثبات آن اشاره كنيم از واژه «أفول» استفاده مى كنيم. به بيان ديگر اگر بگوييم «ستاره غروب كرد»، يعنى ستاره ناپديد شد؛ امّا اگر بگوييم «ستاره أفول كرد»، يعنى ستاره اى ناپديد شد كه معلوم بود روشنايى آن هميشگى نيست. قرآن در ماجراى حضرت ابراهيم (ع) از واژه «أفول» استفاده مى كند و در واقع مى خواهد اين پيام را به ما رساند كه ناپديد شدن ستاره چيزى بوده كه از اوّل مورد توجّه ابراهيم (ع) بوده است. قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d