🆔https://eitaa.com/Qvaetrat
#حدیث_روز
💐امام سجاد عليه السلام میفرمایند:
الْمُؤْمِنُ يَصْمُتُ لِيَسْلَمَ، وَ يَنْطِقُ لِيَغْنَم
مؤمن، خاموشى اختيار مى كند تا سالم بماند و سخن مى گويد تا سودى ببرد.
كافي(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 231
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat
#حدیث_روز
💐امام سجاد علیه السلام میفرمایند:
وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصيانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخريَّةُ مِنهُم ؛
گناهانى كه باعث نزول عذاب می شوند، عبارت اند از:
ستم كردن شخص از روى آگاهى
تجاوز به حقوق مردم
و دست انداختن و مسخره كردن آنان.
وسایل الشیعه ج 16 ، ص 281 ، ح 21556
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat
#داستان
ترس فتحعلى شاه از نفرین حاج ملا احمد نراقى
در زمان مرحوم حاج ملا احمد نراقى، حاکمى ظالم بر کاشان حکومت میکرد که مرحوم نراقی چندین مرتبه بهواسطه ظلم آن حاکم، او را از کاشان بیرون کرد تا آنکه فتحعلى شاه حاجى را از کاشان احضار کرد و در مجلس با او با تندى برخورد کرد که شما در اوضاع سلطنت دخالت میکنید و در امور کشورى اخلال میکنید.
ملا احمد نراقی که از تندی شاه ناراحت شده بود، عرض کرد بار خدایا این سلطان ظالم، حاکمى ظالم بر مردم قرارداد، من هم بهحسب وظیفه، رفع ستم نمودم و آن ظالم را از شهر بیرون کردم. اکنون این سلطان ظالم بر من خشمناک شده. تا حاجی دستهای خود را بالا برد و خواست فتحعلی شاه را لعن و نفرین کند، فتحعلى شاه از جاى برخاست و دستهای حاجى را گرفت و پایین آورد و شروع کرد به عذرخواهى کردن و بالاخره حاجى را از خود راضى ساخت و حاکمى بهتر براى کاشان فرستاد.1
1. با اقتباس و ویراست از کتاب قصص العلماء
#سیره_علما
تلاش و کوشش حتی در امور مادی
شهید مدرس پس از نماز صبح به کجا میرفت؟!
یکی از دوستان شهید مدرس تعریف میکرد: مدتی با سید حسن مدرس در مدرسه درس میخواندیم، چند وقتی شهریه طلبگی ما نرسید و همگی بیپول شدیم، یک روز دیدم آقای مدرس یک پول به یک طلبهای نیازمند داد و گفت: برو نان بگیر، طلبهای دیگر رسید، یک پول هم به او داد و گفت: برو نان بگیر. من با تعجب گفتم: شما و ما حقوقمان یکی است و همه از یکجا پول میگیریم، حالا چطور شده که ما پول نداریم و شما دارید؟! مدرس خندید و گفت: مگر مرد هم بیپول میشود؟! پرسیدم: آخر از کجا و چطوری؟ گفت: شب بیا حجره ما بمان تا نشانت بدهم. شب رفتم و حجره ایشان ماندم. هنگام اذان صبح بیدارم کرد، برخاستیم و نماز خواندیم. آنگاه گنجهای را باز کرد و یک سطل بیرون کشید و یک کلاه نمدی گذاشت سرش و گفت: برویم.
آن موقع در اصفهان مرسوم بود که صبح زود آب حوضها را خالی میکردند، تمیز میکردند و دوباره حوضها را پر میکردند، ما راه افتادیم توی کوچهها و داد زدیم: آب حوض میکشیم! آب حوضی! از خانهای صدایمان کردند. من حوض را خالی و پاک کردم و مدرس آب کشید و پر کرد، دو تا حوض، خالی و پر کردیم که مقداری پول گیرمان آمد، آن وقت مدرس رو به من کرد و گفت: دیدی؟ این هم پول، هم میتوانی خودت نان بخری و هم به دو طلبه دیگر کمک کنی!1
رهین منت و مهمان خوان این و آن تا کی غلام همت خود باش و فکر زندگانی کن2
1. با اقتباس و ویراست از پایگاه اطلاع رسانی تبیان
2. مخبری فرهمند
🆔https://eitaa.com/Qvaetrat
#تمثیل
💠دانه های انار
دانه های انار چون در کنار یکدیگرند شکلی شکیل و زیبا دارند و در حقیقت به همدیگر شکل و هویت میبخشند.
انسانها هم همینطورند یعنی اگر در کنار هم قرار بگیرند، زیبا شده و به همدیگر شکل داده و شخصیت میدهند.
پیامبر(ص) عاشق وحدت آدمها بود و دوست داشت آدمها در کنار یکدیگر قرار گیرند، خودش هم در کنار آنها قرار میگرفت و میفرمود:
اَنَا بَشَرُ مِثلُکُم
من هم یکی هستم مثل شما.
دیگران را هم در کنار هم قرار میداد و اجازه هم نمیداد کسی حرمت کسی را بشکند:
لا تُؤبَنُ فِیهِ الحُرَم
اجازه نمیداد کسی نسبت به کسی هتاکی کند، به همین دلیل آدمها راحت در کنار او قرار میگرفتند.
ما هم اگر بخواهیم در کنار هم و دوشادوش هم قرار بگیریم، باید این حرمت شکنیها را کنار بگذاریم، البته اگر اسوهی ما پیامبر(ص) است.
📚کتاب سلوک باران – حجت الاسلام محمد رضا رنجبر