eitaa logo
قرآن و عترت
1.6هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
681 ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای روز سه‌شنبه کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇 ‎‌ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ ‌‌ @Qvaetrat ┗━━━🍂━
زیارت حضرت امام سجاد و امام محمد باقر و امام جعفر صادق (علیهم السلام) در روز سه‌شنبه کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇 ‎‌ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ ‌‌ @Qvaetrat ┗━━━🍂━
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇 ‎‌ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ ‌‌ @Qvaetrat ┗━━━🍂━ امام هادى عليه السلام : الغِنى قِلَِّةُ ما تَمَنّيكَ وَالرِّضا بما يَكْفيكَ؛ بى نيـازى، در كمـى آرزو و رضايت به چيزى است كه تو را كفايت مى كند. 📚بحار الأنوار : ج 75 ص 109 ح 12
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇 ‎‌ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ ‌‌ @Qvaetrat ┗━━━🍂━ نفوذ در کلام مرحوم آیت الله مشکینی در درس اخلاق فرمودند: "در سنین نوجوانی برای طلبگی تازه به قم آمده بودم. روزی یک سنگک گرم خریده و همانطور که قدم می زدم، نان را تکه تکه می کردم و می خوردم. ناگهان متوجه شدم سیدی در کسوت روحانیّت با قدی رشید در مقابلم ایستاده. رو کرد به من و فرمود طلبه هستی؟ عرض کردم، بله آقا. فرمود: طلبه در حال راه رفتن چیزی نمی خورد! به دنبال این آقا رفتم در جایی مناسب از کسی پرسیدم، این آقا کیست؟ گفتند، ایشان آقای خمینی هستند. شاید هفتاد سال از آن زمان گذشته است ولی هنوز صدای امام خمینی در گوشم هست. نفوذ کلام ایشان بی نظیر بود"
بسم الله الرحمن الرحیم  سلام و تحیت  متاسفانه برخی افعال و اعمال ما بلا سند به عنوان معارف و اوامر شارع شایع شده مانند این که در قنوت وتر باید چهل مومن را دعا  نمود  که اصلا این عدد در هیچ روایتی ذکر و ثبت نشده.  بحث لیلة الرغائب نیز از همین مقوله است.  لیلة الرغائب امری است که در متن اصلیه و فرعیه شیعه اصلا مثبوت نیست.  فقط مرحوم سید بن طاووس در اقبال الاعمال آن را بلاسند صحیح آن هم از متون اهل سنت نقل نموده که مع الاسف مرحوم ملکی تبریزی و حاج شیخ عباس قمی رحمهم الله تعالی آن را نقل نموده اند.  مرحوم سید چنین می نویسد  وجدنا ذلک فی کتب العبادات مرویا عن النبی صلی الله علیه و آله و نقلته انا من بعض کتب اصحابنا رحمهم الله فقال فی جملة الحدیث.... فانها لیلة تسمیها الملائکة لیلة الرغائب.  اقبال (عربی) جلد 3،ص 185 و فارسی ج 2، ص 734 ملاحظه می فرمایید ایشان نه اسم کتب را اعلام می کند و نه نام راویان و محدثان را ذکر می کند و نه حدیث را از متون معتبر بیان می کند.  حتی برای نماز و عبادات این شب نیز سندی نیست و برخی فقها من باب تسامح در سنن فرموده اند به قصد رجا اقامه شود که خود جای تامل و بحث است.  حتی اذکار مورد نقل مربوط به این شب نیز فیه تامل و نظر.  اما آن چه در منابع اهل سنت ثبت است نقلی است از احمد بن قاسم جویباری هروی که در کتب رجال اهل سنت به وضاع الکذب معرفی شده است.  نکته دیگر این که نماز لیلة الرغائب نه تنها در منابع شیعی نیامده بلکه یک نماز مجعول از سوی اهل سنت است که بعد از تراویح محرف ترین نماز ساختگی آنان است.  حتی ابن جوزی از علمای اهل سنت نیز آن را رد می کند.  جناب شیخ حر عاملی در وسایل نیز این روایت لیلة الرغایب را به سند مرسل سید بن طاوس نقل می کند و علامه مجلسی نیز آن را از بنی زهره نقل می کند اما بسیاری از رجال آن را می نویسد مجهول هستند و یا وجود خارجی ندارند و یا اصلا ثقه نیستند مانند ابو عبدالله الحسین بن علی و مسموسم و علی بن جهضم، علی بن محمد بن سعید بصری، خلف بن عبدالله.  (وسایل الشیعه، ج 8 ص100- بحار ج 98، ص 395- بحار، ج 95ص395 و...).  با این اوصاف اصلا این روایت نه تنها قابل استناد نیست بلکه عمل به آن خارج از معالم شیعی است.  نکته جالب این که علامه مجلسی در زاد المعاد می فرماید برخی اعمال نقل شده در این شب ها که گفته اند در بین نماز مغرب و عشا باید انجام بگیرد به جهت طولانی بودن نه تنها وقت فضیلت و مستحب عشای فریضه را قضا می کند بلکه وقت واجب را نیز ضایع می کند و لذا مستحبی که سبب اخلال در واجب و تضییع آن شود قطعا مردود است.  تصریح می فرمایند اصلا سندی برای نمازهای شب های ماه رجب نیافتم و نماز لیلة الرغایب معتبر نیست و اگر کسی می خواند فقط به قصد این که نماز خواندن خوب باید بخواند و الا اشکال دارد و از طریق اهل سنت است . (زاد المعاد ص46 و 48). ما باید متعبد به عبادات وارد از سوی شارع باشیم نه هر حال خوشی را بستر عبادت بدانیم  ما نه قائليم به حال خوش و نه قال خوش نه درون و نه ظاهر خوش ما متعبدیم به آداب خوش وارد بندگی از سوی شارع مقدس  و ما علینا البلاغ  والله المستعان  سید حسین خادمیان
جناب حجه الاسلام خادمیان از محققین حوزه هستند👆
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇 ‎‌ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ ‌‌ @Qvaetrat ┗━━━🍂━ 👇👇👇👇👇👇👇 💐رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم میفرمایند:  لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ   ✅به زيادى نماز و روزه و حج و نيكى و وِرد و ذكر شبانه مردم نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و امانتدارى آنان توجه نماييد. عيون اخبار الرضا عليه السلام  ج 2 ، ص 51 ، ح 197 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇 ‎‌ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ ‌‌ @Qvaetrat ┗━━━🍂━ 💠 گناه ناامیدى او ؛ از گناه آن شب وى سنگین‏تر است عبد الله بزاز پیر مردى بود و از ایشان نقل شده است كه بین من و حمید بن قحطبه طوسى معامله‏اى در جریان بود، یك روز از نیشابور به طوس سفر كردم، چون حمیدبن قحطبه از ورود من باخبر گردید همان وقت مرا به حضور خود طلبید، ظهرماه رمضان بود وارد خانه شدم سفره پهن شد و بسبب فراموشی روزه دست به سفره بردم ؛ یادم آمد روزه ام دست کشیدم . گفت چرا نمیخوری ؟ گفتم روزه ام و عذری ندارم برای خوردن روزه مثل شما . گفت من هم عذری ندارم علت این است موقعى كه هارون در طوس بود به دنبال من فرستاد و احضارم كرد موقعى كه بر او داخل شدم دیدم جلوش شمعى روشن است، شمشیر برهنه در پیش خود گذاشته و خادمى پیش او ایستاده است، چون مرا دید سرش را بلند كرد و گفت اطاعت تو از پیشواى مسلمین تا چه حدى و چه اندازه است؟ گفتم با مال و جان حاضرم از تو فرمانبردارى نمایم، هارون سرش را پایین انداخت، اجازه مرخصى داد، هنوز در منزل مشغول استراحت نشده بودم دوباره فرستاد به سراغم، گفت: امیر تو را مى‏خواهد، این دفعه خوف و ترس بر من غلبه كرد و كلمه استرجاع را به زبان جارى ساختم: انا لله و انا الیه راجعون و با خود گفتم: مرتبه اول مرا براى قتل طلبیده بود چون مرا دید حیا كرد و خجالت كشید.این دفعه یقینا دستور اعدام مرا خواهد داد، وقتى كه در حضورش رسیدم او را باز در همان حالت اول مشاهده كردم و چون به من متوجه شد، سرش را بلند كرد و باز گفت: اطاعت تو از خلیفه رسول الله و نماینده پیغمبر خدا تا چه مقدار است؟ گفتم: با جان و مال و عیال و زن و بچه در این حال تبسمى كرد و سرش را به زیر انداخت و به من اجازه مرخصى داد وقتى كه وارد منزل دشم، توقف نكرده باز قاصدى آمد و گفت: امیر تو را به حضور خوانده و او مرا پیش هارون برد، پس از ورود كلام سابق خود را تكرار كرد، این دفعه گفتم: حاضرم با جان و مال و عیال و دین و غیره اطاعت فرمان تو مى‏برم.هارون چون این حرف را از من شنید، خندید و به من گفت: این شمشیر را بردار و این خادم هرچه به تو دستور داد اطاعت كنید.پس خادم شمشیر را برداشت و به دست من داد و مرا به خانه‏ اى وارد كرد در آن خانه بسته بود آن را باز كرد، آنگاه دیدم در وسط حیاط چاهى است و سه حجره در اطراف آن وجود دارد و درهاى آنها نیز قفل است، خادم درب یك حجره را گشود، دیدم كه بیست نفر از سادات پیر و کودک و جوانند خادم روى كرد، به من گفت: امیرالمومنین هارون تو را مامور كرده این‏ها را به قتل برسانى. خادم آنها را یكى پس از دیگرى بیرون مى‏آورد و من گردن آنها را مى‏زدم، تا اینكه نفر آخرى را پیش كشید، او را نیز كشتم و خادم نعش‏هاى آنها را به همان چاه انداخت. سپس در حجره دومى را باز كرد. در آنجا نیز بیست نفر از فرزندان بچه‏هاى على (علیه السلام) و زهرا علیها السلام كه با زنجیر بسته بودند خادم یكى پس از دیگرى را جلو مى‏آورد و من گردن مى‏زدم و به آن چاه مى‏انداختم تا نفر آخرى هم به قتل رسانیدم بعد در حجره سوم را گشود باز مثل اولى و دومى دیدم بیست نفر سید از فرزندان فاطمه علیها السلام و على (علیه السلام) زندانى هستند. نوزده نفر آنها را گردن زدم، فقط یك پیر مرد مانده بود، خادم او را پیش كشید او رو به من كرد و گفت: اى بدبخت چه عذر و بهانه حجت دارى در روز قیامت در حالى كه شصت نفر از فرزندان رسول الله صلى‏الله علیه و آله كشته‏اى؟ حمید مى‏گوید: سخنان آن سید پیر مرد بر من اثر كرد و لرزه بر اندامم افتاد، ولی گردن او راهم زدم . با این همه كار نادرست نماز و روزه چه اثرى بر من دارد در حالتى كه شصت نفر از اولاد حضرت فاطمه علیها السلام و امیر المومنین (علیه السلام) را به قتل رسانیدم بدون تردید در عذاب دردناك الهى هستم و در آتش دوزخ ماندگارم‏(1). داستان حمید بن قحطبه كه شیخ صدوق در كتاب پرقیمت « عیون أخبار الرّضا » نقل كرده كه شصت نفر از اولاد زهرا علیهاالسلام را در یك شب كشته بود و روز ماه رمضان غذا مى‏خورد و مى‏گفت : از رحمت حق ناامیدم و حضرت رضا علیه‏ السلام فرمود :ناامیدى او از گناه آن شب وى سنگین‏تر است ، براى نشان دادن بار سنگین ناامیدى كافى است. 1- بحار الانوار ج 48 ص 176
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇 ‎‌ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ ‌‌ @Qvaetrat ┗━━━🍂━ 💠 نفرین مادر! امام محمد باقر(ع) نقل می فرماید: در میان بنی اسرائیل، عابدی به نام جریح بود. او همواره در صومعه ای به عبادت می پرداخت. روزی مادرش نزد وی آمد و او را صدا زد، او چون مشغول عبادت بود به مادرش پاسخ نداد، مادر به خانه اش بازگشت. بار دیگر پس از ساعتی به صومعه آمد و جریح را صدا زد، باز جریح به مادر اعتنا نکرد. برای بار سوم باز مادر آمد و او را صدا زد و جوابی نشنید. از این رفتار فرزند دل مادر شکست و او را نفرین کرد.فردای همان روز، زن فاحشه ای که حامله بود نزد او آمد و همان جا درد زایمانش گرفت و بچه ای را به دنیا آورده و نزد جریح گذاشت و ادعا کرد که آن بچه فرزند نامشروع این عابد است. این موضوع شایع شد و سر زبان ها افتاد. مردم به یکدیگر می گفتند: کسی که مردم را از زنا نهی می کرد و سرزنش می نمود، اکنون خودش زنا کرده است. ماجرا به گوش شاه وقت رسید که عابد زنا کرده است. شاه فرمان اعدام عابد را صادر کرد. در آن هنگام که مردم برای اعدام عابد جمع شده بودند، مادرش آمد و وقتی او را آن گونه رسوا دید، از شدت ناراحتی به صورت خود زد و گریه کرد. جریح به مادر رو کرد و گفت: - مادرم ساکت باش! نفرین تو مرا به اینجا کشانده است، وگرنه من بی گناه هستم. وقتی که مردم این سخن را از جریح شنیدند به عابد گفتند: - ما از تو نمی پذیریم، مگر اینکه ثابت کنی این نسبتی که به تو می دهند دروغ است. عابد (که در این هنگام مادرش دیگر از او نارضایتی نداشت) گفت: - طفلی را که به من نسبت می دهند، پیش من بیاورید! طفلی را که به من نسبت می دهند، پیش من بیاورید! طفل را آوردند و او با زبان واضح گفت: - پدرم فلان چوپان است. به این ترتیب، پس از رضایت مادر، خداوند آبروی از دست رفته عابد را بازگردانید، و تهمت هایی که مردم به جریح می زدند برطرف شد. پس از آن، جریح سوگند یاد کرد که هیچ گاه مادر را از خود ناراضی نکند و همواره در خدمت او باشد. 📚 پی نوشت : بحار، ج 14، ص 487
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇 ‎‌ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ ‌‌ @Qvaetrat ┗━━━🍂━ 💠 اخلاص در عمل پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: سه نفر از بنی اسرائیل با هم به مسافرت رفتند در ضمن سیر و سفر در غاری به عبادت خدا پرداختند، ناگهان! سنگ بزرگی از قله کوه فرود آمد و بر در غار افتاد و دهانه غار به گلی بسته شد. و مرگ خود را حتمی دانستند. پس از گفتگو و چاره اندیشی زیاد به یکدیگر گفتند: به خدا سوگند! از این مرحله خطر راه رهایی نیست مگر اینکه از روی راستی و درستی با خدا سخن بگوییم. اکنون هر کدام از ما عملی را که فقط برای رضای خدا انجام داده ایم به خدا عرضه کنیم، تا خداوند ما را از گرفتاری نجات بخشد. یکی از آنها گفت: خدایا! تو خود می دانی که من عاشق زنی شدم که دارای جمال و زیبایی بود و در راه جلب رضای او مال زیادی خرج کردم، تا اینکه به وصال او رسیدم و چون با او خلوت کردم و خود را برای عمل خلاف آماده نمودم، ناگاه در آن حال به یاد آتش جهنم افتادم. از برابر آن زن برخواسته بیرون رفتم. خدایا! اگر این کار من به خاطر ترس از تو بوده و مورد رضایت واقع شده، این سنگ را از جلوی غار بردار! در این وقت سنگ کمی کنار رفت به طوری که روشنایی را دیدند. دومی گفت: خدایا! تو خود آگاهی که من عده ای را اجیر کردم که برایم کار کنند و قرار بود هنگامی که کار تمام شد. به هر یک از آنان مبلغ نیم درهم بدهم، چون کار خود را انجام دادند من مزد هر یک از آنها را دادم ولی یکی از ایشان از گرفتن نیم درهم خودداری کرده و اظهار داشت: اجرت من بیشتر از این مقدار است، زیرا من به اندازه دو نفر کار کرده ام، به خدا قسم کمتر از یک درهم قبول نمی کنم در نتیجه مزدش را نگرفته رفت و من با آن نیم درهم بذر خریده کاشتم خداوند هم برکت داد و حاصل زیاد بر داشتم پس از مدتی همان اجیر پیش من آمده و مزد خود را مطالبه نمود. من به جای نیم درهم، هیجده هزار درهم (اصل سرمایه و سود آن) به او دادم خداوند! اگر این کار را من تنها به خاطر ترس از تو انجام داده ام این سنگ را از سر راه ما دور کن! در آن لحظه سنگ تکان خورد، کمی کنار رفت به طوری که در اثر روشنایی همدیگر را می دیدند، ولی نمی توانستند بیرون بیایند. سومی گفت: خدایا! تو خود می دانی که من پدر و مادری داشتم که هر شب شیر برایشان می آوردم تا بنوشند، یک شب دیر به خانه آمدم و دیدم به خواب رفته اند خواستم ظرف شیر را کنارشان گذاشته و بروم، ترسیدم جانوری در آن شیر بیفتد، خواستم بیدارشان کنم، ترسیدم ناراحت شوند، بدین جهت بالای سر آنها نشستم تا بیدار شدند و من شیر را به آنها دادم! بار خدایا! اگر من این کار را به خاطر جلب رضای تو انجام داده ام این سنگ را از ما دور کن! ناگهان! سنگ حرکت کرد و شکاف بزرگی به وجود آمد و توانستند از آن غار بیرون آمده و نجات پیدا کنند.1 🔸آیا ما هم حداقل یک عملی داریم که فقط برای رضای خدا بوده است ؟ 📚1- بحار: ج 14، ص 421، 427 و ج 70، ص 244، 380 با کمی اختلاف
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇 ‎‌ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ ‌‌ @Qvaetrat ┗━━━🍂━ 🔸〰🔸._.__.🔷.__._.🔸〰🔸 احکام ☑️سؤال حکم لباسی که سگ به آن دهان زده، یا به دندان گرفته چیست؟ چگونه پاک میشود؟ آیا باید بیرون انداخته شود؟ ✅جواب نیاز به دور انداختن لباس نیست، مثل سایر نجاسات است و با شستن باآب کر پاک می شود. آنکه می گویند باید خاکمال شود در مورد خاص ظرفی است که سگ دهان زده نه سایر موارد. -------------------------