کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@Qvaetrat
┗━━━🍂━
👇👇👇👇👇👇👇
💐رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم میفرمایند:
لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ وَ لَكِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ
✅به زيادى نماز و روزه و حج و نيكى و وِرد و ذكر شبانه مردم نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و امانتدارى آنان توجه نماييد.
عيون اخبار الرضا عليه السلام ج 2 ، ص 51 ، ح 197
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@Qvaetrat
┗━━━🍂━
💠 گناه ناامیدى او ؛ از گناه آن شب وى سنگینتر است
عبد الله بزاز پیر مردى بود و از ایشان نقل شده است كه بین من و حمید بن قحطبه طوسى معاملهاى در جریان بود، یك روز از نیشابور به طوس سفر كردم، چون حمیدبن قحطبه از ورود من باخبر گردید همان وقت مرا به حضور خود طلبید، ظهرماه رمضان بود وارد خانه شدم سفره پهن شد و بسبب فراموشی روزه دست به سفره بردم ؛ یادم آمد روزه ام دست کشیدم . گفت چرا نمیخوری ؟ گفتم روزه ام و عذری ندارم برای خوردن روزه مثل شما . گفت من هم عذری ندارم علت این است موقعى كه هارون در طوس بود به دنبال من فرستاد و احضارم كرد موقعى كه بر او داخل شدم دیدم جلوش شمعى روشن است، شمشیر برهنه در پیش خود گذاشته و خادمى پیش او ایستاده است، چون مرا دید سرش را بلند كرد و گفت اطاعت تو از پیشواى مسلمین تا چه حدى و چه اندازه است؟ گفتم با مال و جان حاضرم از تو فرمانبردارى نمایم، هارون سرش را پایین انداخت، اجازه مرخصى داد، هنوز در منزل مشغول استراحت نشده بودم دوباره فرستاد به سراغم، گفت: امیر تو را مىخواهد، این دفعه خوف و ترس بر من غلبه كرد و كلمه استرجاع را به زبان جارى ساختم: انا لله و انا الیه راجعون و با خود گفتم: مرتبه اول مرا براى قتل طلبیده بود چون مرا دید حیا كرد و خجالت كشید.این دفعه یقینا دستور اعدام مرا خواهد داد، وقتى كه در حضورش رسیدم او را باز در همان حالت اول مشاهده كردم و چون به من متوجه شد، سرش را بلند كرد و باز گفت: اطاعت تو از خلیفه رسول الله و نماینده پیغمبر خدا تا چه مقدار است؟ گفتم: با جان و مال و عیال و زن و بچه در این حال تبسمى كرد و سرش را به زیر انداخت و به من اجازه مرخصى داد وقتى كه وارد منزل دشم، توقف نكرده باز قاصدى آمد و گفت: امیر تو را به حضور خوانده و او مرا پیش هارون برد، پس از ورود كلام سابق خود را تكرار كرد، این دفعه گفتم: حاضرم با جان و مال و عیال و دین و غیره اطاعت فرمان تو مىبرم.هارون چون این حرف را از من شنید، خندید و به من گفت: این شمشیر را بردار و این خادم هرچه به تو دستور داد اطاعت كنید.پس خادم شمشیر را برداشت و به دست من داد و مرا به خانه اى وارد كرد در آن خانه بسته بود آن را باز كرد، آنگاه دیدم در وسط حیاط چاهى است و سه حجره در اطراف آن وجود دارد و درهاى آنها نیز قفل است، خادم درب یك حجره را گشود، دیدم كه بیست نفر از سادات پیر و کودک و جوانند خادم روى كرد، به من گفت: امیرالمومنین هارون تو را مامور كرده اینها را به قتل برسانى.
خادم آنها را یكى پس از دیگرى بیرون مىآورد و من گردن آنها را مىزدم، تا اینكه نفر آخرى را پیش كشید، او را نیز كشتم و خادم نعشهاى آنها را به همان چاه انداخت.
سپس در حجره دومى را باز كرد. در آنجا نیز بیست نفر از فرزندان بچههاى على (علیه السلام) و زهرا علیها السلام كه با زنجیر بسته بودند خادم یكى پس از دیگرى را جلو مىآورد و من گردن مىزدم و به آن چاه مىانداختم تا نفر آخرى هم به قتل رسانیدم بعد در حجره سوم را گشود باز مثل اولى و دومى دیدم بیست نفر سید از فرزندان فاطمه علیها السلام و على (علیه السلام) زندانى هستند.
نوزده نفر آنها را گردن زدم، فقط یك پیر مرد مانده بود، خادم او را پیش كشید او رو به من كرد و گفت: اى بدبخت چه عذر و بهانه حجت دارى در روز قیامت در حالى كه شصت نفر از فرزندان رسول الله صلىالله علیه و آله كشتهاى؟
حمید مىگوید: سخنان آن سید پیر مرد بر من اثر كرد و لرزه بر اندامم افتاد، ولی گردن او راهم زدم . با این همه كار نادرست نماز و روزه چه اثرى بر من دارد در حالتى كه شصت نفر از اولاد حضرت فاطمه علیها السلام و امیر المومنین (علیه السلام) را به قتل رسانیدم بدون تردید در عذاب دردناك الهى هستم و در آتش دوزخ ماندگارم(1).
داستان حمید بن قحطبه كه شیخ صدوق در كتاب پرقیمت « عیون أخبار الرّضا » نقل كرده كه شصت نفر از اولاد زهرا علیهاالسلام را در یك شب كشته بود و روز ماه رمضان غذا مىخورد و مىگفت : از رحمت حق ناامیدم و حضرت رضا علیه السلام فرمود :ناامیدى او از گناه آن شب وى سنگینتر است ، براى نشان دادن بار سنگین ناامیدى كافى است.
1- بحار الانوار ج 48 ص 176
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@Qvaetrat
┗━━━🍂━
💠 نفرین مادر!
امام محمد باقر(ع) نقل می فرماید:
در میان بنی اسرائیل، عابدی به نام جریح بود. او همواره در صومعه ای به عبادت می پرداخت.
روزی مادرش نزد وی آمد و او را صدا زد، او چون مشغول عبادت بود به مادرش پاسخ نداد، مادر به خانه اش بازگشت. بار دیگر پس از ساعتی به صومعه آمد و جریح را صدا زد، باز جریح به مادر اعتنا نکرد. برای بار سوم باز مادر آمد و او را صدا زد و جوابی نشنید. از این رفتار فرزند دل مادر شکست و او را نفرین کرد.فردای همان روز، زن فاحشه ای که حامله بود نزد او آمد و همان جا درد زایمانش گرفت و بچه ای را به دنیا آورده و نزد جریح گذاشت و ادعا کرد که آن بچه فرزند نامشروع این عابد است. این موضوع شایع شد و سر زبان ها افتاد. مردم به یکدیگر می گفتند: کسی که مردم را از زنا نهی می کرد و سرزنش می نمود، اکنون خودش زنا کرده است.
ماجرا به گوش شاه وقت رسید که عابد زنا کرده است. شاه فرمان اعدام عابد را صادر کرد. در آن هنگام که مردم برای اعدام عابد جمع شده بودند، مادرش آمد و وقتی او را آن گونه رسوا دید، از شدت ناراحتی به صورت خود زد و گریه کرد.
جریح به مادر رو کرد و گفت: - مادرم ساکت باش! نفرین تو مرا به اینجا کشانده است، وگرنه من بی گناه هستم.
وقتی که مردم این سخن را از جریح شنیدند به عابد گفتند:
- ما از تو نمی پذیریم، مگر اینکه ثابت کنی این نسبتی که به تو می دهند دروغ است.
عابد (که در این هنگام مادرش دیگر از او نارضایتی نداشت) گفت: - طفلی را که به من نسبت می دهند، پیش من بیاورید!
طفلی را که به من نسبت می دهند، پیش من بیاورید!
طفل را آوردند و او با زبان واضح گفت: - پدرم فلان چوپان است.
به این ترتیب، پس از رضایت مادر، خداوند آبروی از دست رفته عابد را بازگردانید، و تهمت هایی که مردم به جریح می زدند برطرف شد.
پس از آن، جریح سوگند یاد کرد که هیچ گاه مادر را از خود ناراضی نکند و همواره در خدمت او باشد.
📚 پی نوشت :
بحار، ج 14، ص 487
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@Qvaetrat
┗━━━🍂━
💠 اخلاص در عمل
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و سلم فرمود:
سه نفر از بنی اسرائیل با هم به مسافرت رفتند در ضمن سیر و سفر در غاری به عبادت خدا پرداختند، ناگهان! سنگ بزرگی از قله کوه فرود آمد و بر در غار افتاد و دهانه غار به گلی بسته شد. و مرگ خود را حتمی دانستند. پس از گفتگو و چاره اندیشی زیاد به یکدیگر گفتند:
به خدا سوگند! از این مرحله خطر راه رهایی نیست مگر اینکه از روی راستی و درستی با خدا سخن بگوییم. اکنون هر کدام از ما عملی را که فقط برای رضای خدا انجام داده ایم به خدا عرضه کنیم، تا خداوند ما را از گرفتاری نجات بخشد.
یکی از آنها گفت: خدایا! تو خود می دانی که من عاشق زنی شدم که دارای جمال و زیبایی بود و در راه جلب رضای او مال زیادی خرج کردم، تا اینکه به وصال او رسیدم و چون با او خلوت کردم و خود را برای عمل خلاف آماده نمودم، ناگاه در آن حال به یاد آتش جهنم افتادم. از برابر آن زن برخواسته بیرون رفتم. خدایا! اگر این کار من به خاطر ترس از تو بوده و مورد رضایت واقع شده، این سنگ را از جلوی غار بردار! در این وقت سنگ کمی کنار رفت به طوری که روشنایی را دیدند.
دومی گفت:
خدایا! تو خود آگاهی که من عده ای را اجیر کردم که برایم کار کنند و قرار بود هنگامی که کار تمام شد. به هر یک از آنان مبلغ نیم درهم بدهم، چون کار خود را انجام دادند من مزد هر یک از آنها را دادم ولی یکی از ایشان از گرفتن نیم درهم خودداری کرده و اظهار داشت: اجرت من بیشتر از این مقدار است، زیرا من به اندازه دو نفر کار کرده ام، به خدا قسم کمتر از یک درهم قبول نمی کنم در نتیجه مزدش را نگرفته رفت و من با آن نیم درهم بذر خریده کاشتم خداوند هم برکت داد و حاصل زیاد بر داشتم پس از مدتی همان اجیر پیش من آمده و مزد خود را مطالبه نمود. من به جای نیم درهم، هیجده هزار درهم (اصل سرمایه و سود آن) به او دادم خداوند! اگر این کار را من تنها به خاطر ترس از تو انجام داده ام این سنگ را از سر راه ما دور کن! در آن لحظه سنگ تکان خورد، کمی کنار رفت به طوری که در اثر روشنایی همدیگر را می دیدند، ولی نمی توانستند بیرون بیایند.
سومی گفت:
خدایا! تو خود می دانی که من پدر و مادری داشتم که هر شب شیر برایشان می آوردم تا بنوشند، یک شب دیر به خانه آمدم و دیدم به خواب رفته اند خواستم ظرف شیر را کنارشان گذاشته و بروم، ترسیدم جانوری در آن شیر بیفتد، خواستم بیدارشان کنم، ترسیدم ناراحت شوند، بدین جهت بالای سر آنها نشستم تا بیدار شدند و من شیر را به آنها دادم! بار خدایا! اگر من این کار را به خاطر جلب رضای تو انجام داده ام این سنگ را از ما دور کن!
ناگهان! سنگ حرکت کرد و شکاف بزرگی به وجود آمد و توانستند از آن غار بیرون آمده و نجات پیدا کنند.1
🔸آیا ما هم حداقل یک عملی داریم که فقط برای رضای خدا بوده است ؟
📚1- بحار: ج 14، ص 421، 427 و ج 70، ص 244، 380 با کمی اختلاف
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@Qvaetrat
┗━━━🍂━
🔸〰🔸._.__.🔷.__._.🔸〰🔸
احکام
☑️سؤال
حکم لباسی که سگ به آن دهان زده، یا به دندان گرفته چیست؟
چگونه پاک میشود؟ آیا باید بیرون انداخته شود؟
✅جواب
نیاز به دور انداختن لباس نیست، مثل سایر نجاسات است و با شستن باآب کر پاک می شود.
آنکه می گویند باید خاکمال شود در مورد خاص ظرفی است که سگ دهان زده نه سایر موارد.
-------------------------
کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@Qvaetrat
┗━━━🍂━
زنگ سلامتی
💎غلط های مشهور شده💎
😳هنوز برای شناختن قوم یهود و یهودی های مخفی، خیلی راه داریم! چقدر دروغ توی مغز ما فرو کردند، برای هر چیز مفیدی یک ایراد درست میکنند و بین مردم رایج میکنند، بخونید:
"شوید" کور میکنه!
"سنا" پرز روده رو میبره!
"باقلا"کم خونی میاره!
"کدو"موجب ایجاد کرم کدو میشه!
"برنج" چاقی دور شکم رو زیاد میکنه و سرده!
"نمک" فلزات سنگین داره و فشارخون میاره!
"نمک دریا" سرطان میاره!
"روغن حیوانی" گرفتگی عروق میاره!
"کله پاچه" موجب چاقی میشه!
"سرکه "برای قلب مضره!
" ترشی" عقل رو ضعیف میکنه!
"شکر سرخ " قند و بالا میبره!
"سبوس نان" جذب املاح رو مختل میکنه!
"سیاهدانه" سمی هست!
"اسفند" بخوری سمی هست!
"هسته سیب" سرطان زاست چون سیانور داره!
"نوره"پوست رو خراب میکنه!
"شیر" سرده، نخورید!
"کاسنی" سرده، دختر زا میکنه!
"بنفشه" سرد مزاجه!
"بادمجان" سودا زاست!
"عدس" سودا زاست!
"برگ چغندر" بی خاصیته!
"کشک" کشکه یعنی بی خاصیته!
"پشم" پشمه یعنی بی خاصیته!
"عسل" برا بچه ضرر داره!
"نخود" نفخ میاره!
"لوبیا" نفاخ هست!
"گوشت قرمز" ضرر داره!
"روی پا نشستن دستشویی" آرتروز میاره!
"خمیده کردن کمر موقع نشستن" قوز میاره!
"شستشوی مقعد با آب سرد" بواسیر میاره!
"کم آب خوردن"مریضی میاره و سنگ کلیه میگیرید!
"کم خوردن گوشت ماهی" مضره!
"کم خوردن گوشت سفید مرغ" ضرره!
"حجامت" خون رو آلوده میکنه!
"حجامت" کم خونی میاره!
"وعده ی غذایی کم باشه" زخم معده میگیری!
"نخوردن شام" مهمترین عامل سلامتی بدنه!
"مادر باردار کندر بخوره"، بچه بیش فعال میشه!
"سرخ کردن با روغن زیتون" ضرر داره!
"مصرف گوشت سه روز اول بعد از ذبح" مضره!
"کباب با زغال" سرطان زاست!
"بوییدن گل نرگس" چون سمی هست، خطرناک است!
"خاک بازی" موجب بیماری میشه!
"کدو" موجب تنبلی است!
"عسل با آبگرم" سمی میشه!
"شکستن قولنج" لقوه میاره!
"بعد غذا میوه خوردن" ضرره!
فصد" باعث فلج میشه!
👌درحالی که عکس همه ی این مطالب درسته!
👌این پست ساده، سال ها نقشه دشمن را افشا می کند.
✍گروه درمانگران طب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اینجا امید دانا اومد مذهبیا رو مسخره کنه خودش مسخره شد عمودی افقی رو بر عکس میگه 😂
🆔 @Qvaetrat
⭕️ یکی به امید دانا یاد بده افقی و عمودی رو یا این عکس رو بهش برسونه
🆔 @Qvaetrat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دوربین مخفیه؟!
🔻فروشگاه رفاه که متعلق به دولت میباشد، از کسی دعوت کرده که تا دیروز آموزش کوکتل مولوتف میداده و انقدر آش او شور بوده که چند ماهی هم بازداشت شده (با اینکه دیدیم اصل این بود سلبریتی بازداشت نشود!)
🔭 مسئولین رفاه دوربین مخفی ساختند؟!! بجز رقصهای مسخره و حرکات سخیف، فردا هم از #امجد_امینی و بعد هم از حسین رونقی دعوت کنید برای افتتاح پالایشگاه😡😡
با این کارها فقط حزبالله را میرنجانید!
🆔 @Qvaetrat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ رقاصه های شهرک اکباتان بعد از محفل انس با گونی😂😂
🆔 @Qvaetrat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خیلی قشنگه حتماً ببینید
🆔 @Qvaetrat