eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
✖️یک تنه روبروی ۴۰ داعشی!! 🔺اگر شهید عبدالکریم پرهیزگار نبود، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط می‌کرد. 🔺او به تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد. 💠 شهید پرهیزگار متولد ۱۳۶۵ و نخستین شهید مدافع حرم شهرستان خفر در استان فارس است. او ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به شهادت رسید و هیچ‌گاه دومین پسرش را ندید./جهان نیوز ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢فقط جهت اطلاع رییس جمهور متوهم ترکیه ، آقای اردوغان. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
"‏اللهُم إجعلنا مِن الذين نالوا ما تمنّوا" خداوندا؛ ما را در زمره کسانی قرار ده که به آنچه می خواستند رسیدند...♡(: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
هر روز با یک‌ شهید.شماره ۱ 🌷شهید حمید ◽️تاریخ ولادت: ۱۳۵۰/۰۷/۰۱ ◽️محل ولادت: قزوین ، شهر شال ◽️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۲/۲۴ ◽️محل شهادت: تدمر _سوریه ◽️مزارشریف: قزوین - بویین زهرا - شال 🔻 🥀حمید محمدرضایی، یکم مهر ماه سال ۱۳۵۰، در شهر شال از توابع استان قزوین به دنیا آمد. سال ۱۳۶۸ ازدواج کرد و دارای ۲ پسر و یک دختر بود. عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، ضمن حضور در عملیاتهای مختلف در طول دفاع مقدس شهریور سال ۹۰ برای مقابله با گروهک تروریستی پژاک به مناطق غربی اعزام شد. با آغاز بحران سوریه در سال ۱۳۹۱ به عنوان مستشار نظامی و مدافع حرم عازم سوریه شد. در سال ۱۳۹۳ با سمت مسول عملیات تیپ ۸۲ صاحب الامر(عج) استان قزوین و با درجه سرهنگ تمامی بازنشسته شد، اما مجددا سال ۱۳۹۴ و داوطلبانه عازم سوریه شده و سرانجام ۲۴ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۴ در درگیری با تکفیری های داعش در سوریه مفقودالاثر گردید. پس از گذشت ۴ سال سرانجام پیکر مطهرش در اسفند سال۱۳۹۷ شناسایی شد. 🔻حاج حمید در شهادت و گمنامی پا جای پای برادرش علی گذاشت. 🥀برادر بزرگ‌تر حاج حمید، علی محمدرضایی نیز در دی ماه ۱۳۶۵ طی عملیات کربلای ۴ شهید و مفقود شده بود. تا مدتی خانواده محمدرضایی دو فرزند مفقودالاثر داشت تا اینکه رمضان ۹۶ خبر رسید پیکر علی پس از ۳۱ سال گمنامی شناسایی شده است. علی آمد و حمید هنوز مفقود بود. خانواده امید داشت با آمدن علی خبر خوشی نیز از سوی حاج حمید بیاید که به اسفند ۹۷ رسیدیم و خبر پیدا شدن پیکر حاج حمید در فضای رسانه‌ای کشور پیچید. (به امیدخدا درمعرفی های بعدی به شرح حال زندگی شهید علی محمدرضایی عزیز خواهیم پرداخت). ✍ : 📜وصیت من به برادران و فرماندهان و همکاران عزیزم این است که شما را به خدا قسم می دهم که در شناخت تان قصور و در انجام آن کوتاهی نکنید❌ 📜و در و گذشت دریغ نکنید و حق را فدای مصلحت نکنید🚫 که حق باقی است و مصلحت زود بگذرد. 🌷نسال الله منازل الشهدا 🌷هدیه به ارواح طیبه شهداوامام شهدا 🌷سلام بر شهدا و همه شهیدان راه حق 🌷روحشان شادوراهشان پررهرو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
🌹 🌹 :👇 💠 از رشته پزشکی انصراف داد و تصمیم گرفت وارد سپاه شود. علاقه زیادی به پوشیدن لباس سبز سپاه داشت وماهم مخالفتی نداشتیم. 💠 می گفت: «ازشهدا خواسته ام اگر خیر و صلاح من در این است که وارد سپاه شوم،کارهایم درست شود واین لباس را برتن کنم » 📚کتاب 📌خاطرات وزندگینامه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
✍️ شبی در سوریه، من بودم و بانوی اهل سنت... 💠 سوزش زخم بازویم لحظه ای آرام نمی گرفت، هجوم سرد و سنگین باد و خاک دست بردار نبود و سیاهیِ یکدستِ شب بیشتر آزارم می داد و باز هم هیچکدام حلاوت حضور در این هوای بهشتی را به مذاقم تلخ نمی کرد که حالا رؤیایم تعبیر شده و مدتی می شد که به عشق از حرم، در خاک برای خودم شور و حالی دست و پا کرده بودم. حالا در ظلمت ظالمانه این خرابه ها به عزم مبارزه با ها گشت می زدیم تا محله ای را که همین امروز از تروریست ها باز پس گرفته بودیم، پاکسازی کنیم. هر چند در و دیوار در هم شکسته خانه ها به خاک مصیبت نشسته بود، اما دیگر خبری از حضور ذلیلانه اراذل تکفیری نبود که صدای تیزی، خوابِ خوشِ خیالم را پاره کرد و سرم را به سمت صدا چرخاند. 💠درست از داخل خانه ای که مقابل درش ایستاده بودم، چند صدای گنگ و مبهم به گوشم رسید و باز همه جا در سکوتی سنگین فرو رفت. فاصله ام تا بقیه بچه ها زیاد بود و خیال حضور در این خانه، فرصت نداد تا کسی را خبر کنم که با نوک پوتینم در آهنی و شکسته خانه را آهسته فشار دادم تا نیمه باز شود. چراغ قوه کوچکم را به دهان گرفتم و اسلحه ام را آماده کردم تا اگر چشمم به چهره نحسش افتاد، شلیک کنم و خبر نداشتم در این خانه خرابه چه خبر است! در شعاع نور باریک چراغ قوه، سایه زنی را دیدم که پشت به من، رو به قبله ایستاده بود و پوشیده در پیراهنی بلند و شالی بزرگ، به شیوه نماز می خواند و ظاهراً ردّ نور چراغ قوه را روی دیوار مقابلش دید که تمام بدنش از ترس به لرزه افتاد، جیغش در گلو خفه شد و نمازش را شکست. فرصت نکردم چیزی بگویم که وحشت زده به سمتم چرخید و انگار راه فراری برای خودش نمی دید که با بدنی که از ترس به رعشه افتاده بود، خودش را عقب می کشید و نفس نفس می زد تا بلاخره پشتش به دیوار رسید و مطمئن شد به آخر خط رسیده که با صدایی بریده ناله می زد و به خیال خودش می خواست با همین نغمه غریبانه از خودش دفاع کند که کلماتی را به لهجه غلیظ محلی میان جبغ و گریه تکرار می کرد و من جز یک مفهوم مبهم چیزی نمی فهمیدم: «برو بیرون حرومزاده تکفیری!» در برابر حالت مظلوم و وحشت زده‌اش نمی‌دانستم چه کنم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🌹گمنام ... چه زیباست .. خاطرات مردانی که پروای نام ندارند و در کهف گمنامی خویش مأوا گرفته اند .... به یاد ... آنان که در زمین گمنامند و در آسمانها مشهورند 🦋🌱غبار روبی قبور شهدا گمنام انان که نام آورآن آسمان و زمین هستند . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رفیق بازی به سبک شهدا 🎙به روایت: حاج حسین یکتا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
حاج حسین یکتا: ما به نقطه‌ای خاص از انقلاب اسلامی رسیده‌ایم و امروز آمریکای جنایتکار بر زیر تمام عهد‌های خود زده است و استکبار جهانی تمام قد در مقابل ما ایستاده است؛ دشمنان تمام تلاش خود را می‌کنند که ظهور امام زمان (عج) اتفاق نیفتد و لذا ما نباید از مسیر امام زمانمان جا بمانیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
تقدیم به کانال 💠 اصول دین آی بچه جون یه بازی بازی خونه سازی پنج تا ستون محکم باید بسازیم با هم اول ستون توحید تابیده مثل خورشید عدل دومین ستونه برای ساخت خونه بازی نداره قوت سوم بزار نبوت چهارمی امامت به خونه داده قامت پنجم معاد بنا کن زود دستاتو بالا کن با شادی و با خنده بگو شدم برنده پنج تا ستون همین بود اینا اصول دین بود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
🌹طنز جبهه😜 🌷دلخوری_از_حاج_همت! (بمناسبت فرا رسیدن هفته بسیج😳) 🌷یک روز که فرماندهان ارتش، در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات، همه جمع شده بودند، حاج همت هم از راه رسید، امیر عقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر ۳۰ پیاده گرگان»، حاجی را بغل کرد و کنارش نشست، امیر عقیلی به حاج همت گفت: «حاجی! یک سوال دارم، یک دلخوری خیلی زیاد، من از شما دلخورم.» حاج همت گفت: «خیر باشد! بفرمائید! چه دلخوری؟» 🌷امیر عقیلی گفت: «حاجی! شما هر وقت از کنار پاسگاه‌های ارتش، از کنار ما که رد می‌شوی، یک دست تکان می‌دهی و با سرعت رد می‌شوی. اما حاجی جان، من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجی‌های خودتان که رد می‌شوی، هنوز یک کیلومتر مانده، چراغ می‌دی، بوق می‌زنی، آرام آرام سرعت ماشین ات را کم می‌کنی، بیست متر مانده به دژبانی بسیجی ها، با لبخند از ماشین پیاده می‌شوی، دوباره باز دستی تکان می‌دهی، سوار می‌شوی و می‌روی. رد می‌شی اصلاً مارو تحویل نمی‌گیری حاجی، حاجی به خدا ما هم دل داریم.» 🌷حاج همت این‌ها را که از امیر عقیلی شنید، دستی به سر امیر کشید و خندید و گفت: «برادر من! اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاه‌های شما که رد می‌شوم، این دژبان‌های شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی می‌بینند که اگر یک ماشین از دژبانی ارتشی‌ها رد شد، مشکوک بشوند؛ از دور بهش علامت می‌دهند، آروم آروم دست تکان می‌دهند، اگه طرف سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر می‌دهند، بعد ایست می‌دهند، بعد تیر هوایی می‌زنند، آخر کار اگر خواست بدون توجه دژبانی رد بشود، به لاستیک ماشین تیر می‌زنند. 🌷....ولی این بسیجی هایی که تو می‌گی، من یک کیلومتر مانده بهشان مرتب چراغ می‌دم، سرعتم رو کم می‌کنم، هنوز بیست متر مانده پیاده می‌شوم و یک دستی تکان می‌دهم و دوباره می‌خندم و سوار می‌شوم و باز آرام از کنارشان رد می‌شوم. آخر این بسیجی‌ها مشکوک بشوند، اول رگبار می‌بندند. بعد تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند. یک خشاب و خالی می‌کنند، بابای صاحب بچه را در می‌آورند، بعد چند تا تیر هوایی شلیک می‌کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد می‌زنند ایست." 👈این را که حاجی گفت، قرارگاه از خنده منفجر شد. 📚 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
گفت: راستی جبهه چطور بود؟ گفتم : تا منظورت چه باشد . گفت: مثل حالا رقابت بود؟ گفتم : آری. گفت : در چی؟ گفتم :در خواندن نماز شب. گفت: حسادت بود؟ گفتم: آری. گفت: در چی؟ گفتم: در توفیق شهادت. گفت: جرزنی بود؟ گفتم: آری. گفت: برا چی؟ گفتم: برای شرکت در عملیات . گفت: بخور بخور بود؟ گفتم: آری . گفت: چی میخوردید؟ گفتم: تیر و ترکش 🔫 گفت: پنهان کاری بود ؟ گفتم: آری . گفت: در چی ؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞 گفت: دعوا سر پست هم بود؟ گفتم: آری . گفت: چه پستی؟؟ 🤔 گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂 گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙 گفتم: آری . گفت: چه آوازی؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل . گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫 گفتم: آری . گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠ گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧 گفتم: آری ... گفت: کجا؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊 گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری . گفت: کجا؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه. گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ گفتم: آری گفت: کی براتون برمی داشت؟ گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه . گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟ گفتم: آری خندید و گفت: با چی؟ گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان سکوت کرد و چیزی نگفت... 🌹ياد و خاطره بسیجیان بی نام و بی ادع ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
بخوانیم دعای به نیابت انبیاوحضرت زهرا [[س ]]راکه هست گشایش امور دنیا را بخوانیم دعای به نیابت شهدای برا امدن یوسف [[س]] بخوان دعای راکه یار برگردد بخوان دعای راکه شب سحر گردد بخوان دعای را اگرکه می خواهی حدیث یارتومختصرگردد بخوان دعای راکه یار می آید اگر دلت ز رَهِ برگردد 🌹اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 |نماهنگ ویژه دعای فرج ‎الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج دعا برای ریشه کن شدن ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 @newlove 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
دعای هفتم صحیفه را هر شب همه با هم میخوانیم👌👌👌👌👌 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
233579_718.mp3
6.77M
🎙دعای«هفتم صحیفه سجادیه»؛✅ 🔸آقای کریمی👌 اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوان اهل تسننی که شیعه شد خیلی جالب از دست ندید😍 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
┄┅─✵💝✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🤲
خـــداوندا بنام تو که زیباترین نامهاست روزمان راآغاز میکنیم روزی که با نام و یاد تو باشد سراسر شادی است سراسر عشق و مهربانی و سراسر خیر و برکت است ♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️