۱۲ شهریور ۱۴۰۲
4_5834759813745085963.mp3
3.96M
اره این خواب و رویا نیست
اره بیدار بیدارم
خداروشکر زائرم
دلتنگ کربلا 😭✋
«حسین آرام جانم»
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ مسیر اربعین
حاج محمود کریمی
چقدر اینو دوس دارم
هزار بار گوش دادم
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان فرد بینماز و مشروب خوری که خواب عجیبی دید و....
السلام علیک یا اميرالمؤمنين 😭
تا میتونید اینو منتشر کنید
با این کلیپها، دل خیلیا می لرزه
ثوابش به شما هم می رسه
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم برای هرکسی که بههر دلیلی نتونست بیاد اربعین کربلا. گوش بده و بسوزه، این سوختن، سوختن خوبیه، برای امام حسین باید سوخت از جان دل
بسوزان هر طریقی میپسندی
که آتش از تو و خاکستر از من
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
Mahmoud Karimi - Be Samte Darya (128).mp3
6.27M
به سمت دریا تو میکشونی
دارم میام نه، تو میرسونی....
😭
محمود کریمی
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
🔴 چند نکته برای زیارت
۱. خودتون با همسرتون دست بچههاتون رو بگیرید با هم ببرید حرم. همه حرمهای ائمه که این یکی دو روز مشرف میشید.
بچهها رو ببرید و به حق مادرشون قسم بدید و بگید اینها رو آوردیم به امانت دست شما بدیم. تربیت و هدایت و عاقبت بخیری و ...
همش رو برای بچههای ما که امانت دادیم خودتون تدبیر و مقدر کنید. بچههاتون رو بسپارید به امام 😭
۲. زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها در حرم فراموش نشه.
۳. خودتون و همسرتون رو بسپارید به امام. بگید شما ما و اعمالمون رو نگه دارید. قلبا خودتون رو تحویل بدید.
۴. از طرف همه بیماران و پیر مردها و پیر زنها که نتونستند بیان زیارت یه زیارت انجام بدید. در حد مقدور ...
خیلی روزی میده.
۵. بخشی از خاک زیر پای زوار اباعبدالله ع را بردارید و خود و فرزندانتان متبرک کنید. 😭
۶. هر بخشی از عملتان را به نیابت انجام دهید ... مثلا این بخش به نیابت از امام سجاد (ع) و ... یعنی در این زیارت هر ۱۳ معصوم را نیابت بگیرید و عمل انجام دهید. فرقی نمیکند کدام بخش ...
٨. به نیابت مقام معظم رهبری که شرایط سفر اربعین و عتبات رو ندارن زیارت کنید
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
اتفاقی در عالم افتاده...
اولین سالی بود که ایران موفق شده بود راه کربلا را باز کند... خون شهدا ثمر داده بود... صدام بود... اما دیگر مانع نمیشد...
خوب خاطرم هست که اما بسیار سختگیرانه بود. مفاتیح و زیارت عاشورا در عراق یافت نمیشد! تازه در ایران مفاتیحهای جامع شیخ عباس قمی در ابعاد کوچک چاپ میشد. سنی نداشتم. اما بتازگی یکی خریده بودم و خیلی دوستش داشتم.
پدر بزرگم که آن را دید خیلی خوشش آمد. اجازه خواست که با خودش به کربلا ببرد. بحث این بود که کتاب را ورق ورق کنند یا نه. که نکند وسایل را بگردند و کتاب را بگیرند و دور بیندازند! تجربه تلخی از سفر حج داشت...
اما گفتند کوچک است و خلاصه کتابم را به امانت بردند. وقتی برگشتند خبری از کتاب نبود. پدر بزرگم گفت مردی عراقی و شیعه با گریه گفته ما از این کتب دعا نداریم. دسترسی نداریم. این کتاب را به من ببخش...
پدر بزرگم هم دو دستی تقدیم کرده. بعد که برگشتند، سعی میکرد از دل من در بیاورد... با این توضیح که نمیدانی چگونه گریه میکرد، درخواست میکرد... و من غرق خوشحالی بودم که امانتیام در کربلا مانده... یعنی الان مفاتیحم کجاست؟؟...
سالها از آن روزها گذشته و هر زمان سیل و شکوه جمعیت و فراوانی زوار از اقصا نقاط جهان و راحتی حرکت به سمت کربلا با ماشین شخصی و بدون ویزا از ایران را که میبینم یاد این داستان میافتم...
و فکر به تغییر روال تاریخ و جهت آن...
دو روز پیش هم یک کاروان از #هلند راهی کربلا شدند...
آیا هنوز معلوم نیست اتفاقی در عالم افتاده؟
معلوم نیست حماسهای شکل گرفته و واقعهای کبیر و جهانی در راه است؟ کجا و چه قدرتی هر سال توانسته بیش از سال قبلش جمعیتی میلیونی و رو به افزایش را از همه عالم یکجا جمع کند!؟
معلوم نیست از دل آلودگی و سیاهی و تباهی جهان، انفجاری از نور در حال وقوع است؟
چنین روزهایی را عراق تجربه کرده که خیلی هم از آن نگذشته.
اما امروز در کربلا و نجف چه خبر است و صدام کجاست؟
مکه، مدینه، قبرستان بقیع، فلسطین اشغالی مسجد الاقصی، اروپا، آمریکا، شرق و غرب عالم، تا انتهای افق...
اندکی صبر سحر نزدیک است...
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺توصیه مهم استاد فاطمی نیا به #جاماندگان اربعین
🛑مرحوم آیت الله فاطمی نیا:
#پاداشی که برای #زائر_اربعین سینه به سینه از اولیاء رسیده و برای هیچ عملی ذکر نشده، این است👈 که زائر اربعین #حتما_عاقبت_به_خیر_میشود
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
#سلام_ارباب_خوبم✋❤️
از دل برد ملال،سلام علے الحسین
دیباچہ ے ڪمال،سلام علے الحسین
دسٺ ادب بہ سینہ پس از هر نماز صبح
گویم بہ شور و حال:سلام علے الحسین
#صباحڪم_حسینـے🌿🌤
#صبحتون_حسینی 💞
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
زیارتعاشورا۩بنیفاطمه.mp3
6.75M
🕌 زیارت عاشورا
🎙 با نوای سید مجید بنی فاطمه
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
3577608913.mp3
1.5M
«زیارتـــــ
نامـــــہ ے شہــ🌷ـــدا»
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِحَقِزینب
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
فراق.mp3
5.77M
📝یه عاشق تو فراق همش جون می کنه
چقدر مضطربم دلم شور می زنه
🎤 کربلایی سید مجید#بنی_فاطمه
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
•⟨إِنَّاللَّهَكَانَغَفُورًارَحِيمًا⟩•
.
❰بۍتردیدخداهموارهبسیار
آمرزندهومهرباناست🔗💙❱
.
.
#خدا_جانم #آیهگرافی
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
هدایت شده از کانال ایران قوی 🇮🇷(گروه بدر)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 همه جا کربلاست...
🏴 پیادهروی جاماندگان اربعین حسینی
🔹 از منازل، مساجد و حسینیهها
🔸به سمت گلستان شهدای اصفهان
🗓 چهارشنبه ۱۵ شهریورماه ۱۴۰۲
⏱ از طلوع آفتاب تا اذان ظهر اربعین
🚩 الی اصحاب الحسین (علیهالسلام)
#اربعین
#الی_اصحاب_الحسین
➺@irani_ghavi | 🇮🇷ایرانقوی
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
جاهل
کسی هست که امام رو دوست داشته
باشه
اما در مسیر علاقههای امام
قدم بر نداره ..
یا اباعبدالله
ما رو عاقل به عشقت کن❤️
ما رو برگردون به سمت کربلای خودت
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
کانال کمیل
از سوریه تا منا ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ قسمت دوم مراسم تمام شده بود و به همراه پدرومادرم راهی
سلام عذرخواهی میکنیم دیشب اشتباهی قسمت ها گذاشته شد .🙏
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
کانال کمیل
از سوریه تا منا ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ قسمت دوم مراسم تمام شده بود و به همراه پدرومادرم راهی
قسمت سوم و چهارم
از سوریه تا منا👇👇
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
ـــــــــ ـ ـ ـ
قسمت سوم
پدر سلما با شانه ای افتاده برگشت و من آنها را تنها گذاشتم. حالم گرفته بود. نمی دانم چرا؟! اما مطمئنم بخاطر رفتن صالح نبود. حسی به او نداشتم که از دوری اش بی تاب باشم اما همیشه نسبت به مدافعین حرم حس نگرانی و بی تابی داشتم. حتی برادر یکی از دوستانم که رفت تا روزی که دوباره بازگشت ختم صلوات گرفته بودم. تسبیح سفید و ساده ای که به دیوار اتاقم آویزان بود برداشتم. سال گذشته توی مزار شهدا همسر یکی از شهدای مدافع حرم آن را به من هدیه داده بود. تسبیح را بوسیدم و شروع کردم. "خدایا تا وقتی که برادر سلما برگرده هر روز 100 تا صلوات می فرستم نذر حضرت زینب. ان شاء الله صالح هم سالم برگرده. بخاطر سلما... "
ما همسایه ی دیوار به دیوار بودیم و تازه یکسال است که به این محله آمده ایم. اوایل خیلی برایم تحمل محیط جدید سخت بود. از تمام دوستانم و بسیج محله مان دور شده بودم و آشنایی با بسیج اینجا نداشتم. پدر هم بخاطر اینکه ناراحت نباشم ماشینش را در اختیارم می گذاشت که به پایگاه بسیج محله ی قبلی بروم و با دوستانم دیداری تازه کنم. یادم می آید آن روز هم با عجله از منزل بیرون رفتم و یکراست به سمت ماشین پدر دویدم. هنوز درب خودرو را باز نکرده بودم که صالح با لحنی طلبکارانه و البته مودبانه گفت:
ــ ببخشید خواهرم اشتباهی نشده؟!
برگشتم و سرتاپایش را از نظر گذراندم. دستی به ریشش کشید و یقه اش را صاف کرد. سرش پایین بود و کمی هم اخم داشت. چادرم را جلو کشیدم و مثل خودش طلبکارانه گفتم:
ــ مثلا چه اشتباهی؟
اشاره ای به ماشین پدر کرد و گفت:
ــ می خواید سوار ماشین من بشید؟
خیلی به غرورم برخورد "مگه احمقم؟ یعنی ماشین بابامو نمی شناسم؟" بدون حرفی دکمه ی قفل را فشردم و پیروزمندانه درون خودرو جای گرفتم. متعجب به من نگاه کرد و موبایلش زنگ خورد. آن روزها سلما را نمی شناختم. انگار سلما بود که با او تماس گرفته بود و گفته بود کار واجبی برایش پیش آمده و ماشین صالح را برده. بعدا که ماشین صالح رادیدم به او حق دادم اشتباه کند. ماشین او و پدر مثل سیبی بود که از وسط دو نیم شده بود. حتی نوشته ی یا حسین پشت شیشه ی عقب ماشین یک جور بود. تا مدتها ماشین خودش را عمدا پشت ماشین پدر پارک می کرد که من دلیل آن اشتباه را بفهمم و خوب می فهمیدم اما دلم هنوز هم از اشتباهش رنجور بود.
یادم می آید وقتی تماس سلما تمام شد خم شد و به شیشه زد. شیشه را پایین زدم و بدون اینکه به او نگاه کنم با اخم به جلو خیره شدم. شرمنده بود و نمی دانست چه بگوید؟
ــ مَـ ... من... ببخشید... شرمنده تون شدم... اشتباهی رخ داده... حلال کنید خواهرم...
با حرص سوئیچ را چرخاندم و دنده را تنظیم کردم و گفتم:
ــ بهتره قبل از تهمت زدن از اتهام مطمئن بشید...
و ماشین را از جا کندم.
لبخند تلخی زدم و تسبیح را آویزان کردم.
ادامه دارد...
💚🌻
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
قسمت چهارم❤️
هفته ی اول سلما را تنها نگذاشتم. چند ماهی بود که پرونده بسیجم را به محله ی جدید انتقال داده بودم و فعالیتم را اینجا ادامه می دادم. دوستان جدید و خوبی پیدا کرده بودم اما سلما چیز دیگری بود. مسئول بسیج بانوان بود و خیلی وقتها باهم می رفتیم و فعالیتها را سروسامان می دادیم. آن هفته سلما دل و دماغ کاری را نداشت فقط پای تلفن می نشست و منتظر تماس کوتاهی از صالح بود. خیلی وقت ها پای درد دلش می نشستم و آرام و پنهانی با دلتنگی هایش اشک می ریختم. خیلی وقت ها توی اتاق صالح می نشستیم. البته به اصرار سلما. معذب بودم اما نمی توانستم در برابر اصرار و دلتنگی سلما مقاومت کنم. یک هفته بود صالح تماس نگرفته بود و سلما نگران و مضطرب بود. توی اتاق صالح گریه می کرد و آرام و قرار نداشت. اتاقش رنگ و بوی هنر می داد پر بود از عکس های هنری و ظرف های سفالی. یک گوشه هم چفیه ای را قاب کرده بود که با خط خوش روی آن نوشته شده بود
" ضامنم زینب است و نمی شوم مأیوس
بی قرارم از این همه شمارش معکوس "
دلم لرزید. نمی دانم چرا؟
سلما هم بی وقفه گریه می کرد و چفیه را از دیوار جدا کرد و صورتش را میان آن پوشاند و زجه می زد.
ــ یا حضرت زینب خودت ضامنش باش. صالح رو به خودت سپردم. تو رو به سر بریده ی برادرت امام حسین. تو رو به حق برادرت حضرت ابالفضل برادرمو از خطر حفظ کن...
هر چه آرامش می کردم بی فایده بود فقط با او هق می زدم. صدای گریه ی من هم بلند شده بود. با شنیدن زنگ تلفن هر دو خفه شدیم. سلما افتان و خیزان به سمت گوشی تلفن توی اتاق صالح رفت و آن را بلند کرد. همین که طنین صدای صالح توی گوش سلما پیچید "یاحضرت زینب" بلندی گفت و قربان صدقه صالح رفت.
لبخند میهمان اشک روی گونه ام شد. از ته دلم خوشحال بودم و چفیه را از سلما گرفتم و دوباره آنرا وصل کردم.
ادامه دارد...
🌻💚
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
🕌 چند نکته درباره سفر اربعین امسال
🔹امسال اربعین دیگه اون شلوغی و ازدحام لب مرز رو نداشتیم برای گرفتن ارز مکافات نکشیدیم و بهمون توهین نشد. امسال دیگه سرکوفت نشنیدیم برای بالا رفتن دلار تو ایام اربعین و بهمون نگفتن ارز مملکت رو بردن عراق و اینجا دلار کشید بالا!!
🔹رفت و آمدمون با اینکه افزایش دو میلیونی نسبت به سال قبل داشت سختیها و کمبودهای قبل رو نداشت جالب بود با تپسی و اسنپ هم میشد تا لب مرز بری، اتوبوسای ترک هم اومده بودن کمک ناوگان زمینی یه گوشه کار رو گرفتن
امسال دیگه بازار سیاه بلیط هواپیما نداشتیم و دست آژانسهای مسافرتیه فرصتطلب تو جیبمون نرفت. تو پایانهها مرزی از مردم استقبال خوبی شد از سرویسهای بهداشتی گرفته تا آبپاشی قطرهای برای خنک شدن مردم تو گرما از برخورد پرسنل تا موکبهای خدماتی ارگانها پذیرایی خوبی از مردم شد
🔹امسال هماهنگی خوبی با طرف عراقی شده بود مرز خودمون فقط داشتنه پاسپورت چک میشد و وقتی رد میشدیم اونور فقط مهر میزدن و همین باعث شده بود تایم علافی لب مرز حداقل بشه پارکینگها هم زیادتر شده بودن و مشکل جای پارک نداشتیم
🔹یادمون نمیره زمان روحانی بحث مشکلات سفر اربعین تا یک ماه تو رسانهها داغ بود و مردم چقدر ناراضی بودن از تحقیر و توهین به زائر امام حسین گرفته تا حداقل امکاناتی که میشد رضایت مردم رو نسبت به حاکمیت نگه داشت از جادههای پرخطر و ترافیکهای طولانی همه اینا رو میشد با مدیریت و دلسوزانه حل کرد اما گویا تسهیل سفر برای خوشگذرومی اغنیا تو یه جایی مثل ترکیه و یونان و تایلند و ... برای دولت روحانی خیلی با ارزش تر از خدمت به زائر اربعین بود پس دیدیم که با مدیریت درست میشه این ظرفیت بزرگ رو ساماندهی کرد و به مردم خدمت کرد
🔹امام صادق(ع)فرمودن: «خدایا... من و برادران و زائرین قبر پدرم حسین علیه السّلام را بیامرز، آنان که اموالشان را انفاق کرده و بدن هایشان را به سختی انداخته، به خاطر اشتیاق در نیکى به ما و امید به پاداش هایى که در دوستى و پیوند با ما نزد توست؛ برای رسیدن به ما و براى شادمان نمودن پیامبر تو و پذیرفتن فرمان ما و خشمگین ساختن دشمنان ما.» (بحارالانوار، ج۹۸، ص۵۱)
۱۳ شهریور ۱۴۰۲