eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀یک فریم معصومیت ✨اینروزا به راحتی جای جلاد وشهید و عوض می کنن ؛ وتعمدا یا سهوا عده ای هم متاسفانه با این جریان تکفیری مماشات می کنند ... بارها و بارها و با زبان های مختلف این موضوع بیان شده وبه عواقب آن تذکر وارد شده است اما واقعا چرا هیچ اقدام عملی وقاطعی نمی بینیم !؟ 👈معصومیت از دست رفته !!
🥀‏بنازم به بزم محبت... ✨صندلی رهبری و مبل مادر شهید رو مقایسه کنید و یاد بگیرید حرمت ‎ و والدین شهدا رو چقدر و چطور باید نگه داریم 👈عکس کاملا گویا است
*استاد شهریار در خاطراتش میگوید*: تابستان سال ۱۳۵۰ فردی از قم به منزل ما زنگ زد که  وگفت: سیدمحمد حسین بهجت تبریزی معروف به استاد شهریار شماهستید؟ گفتم: بله فرمود: من فرزند آیت الله مرعشی نجفی هستم و از قم زنگ می زنم. ایشان می خواهند در رابطه با خوابی که برای شما دیده اند شما را حضورا ببینند. شهریار می گوید گفتم: موضوع خواب چه بوده؟ گفت: به من نفرمودند. گفتم: من گرفتارم ولی سعی می کنم بیایم. فردا تحقیق کردم که مرعشی نجفی کی هست. خیلی از علمای تبریز از درجه علم و تقوای ایشان سخن گفتند. کنجکاو شدم و راهی قم شدم. در دیدار حضوری که آن پیرمرد ابتدا مرا بغل کردند و چند بار پیشانی و سر من را بوسیدند و من باز بیشتر تعجب کردم. بعد که نشستیم فرمودند: شماقصیده ای در مدح امام علی ابن ابیطالب گفته اید؟ عرض کردم من قصیده در مدح ائمه زیاد دارم. منظورتان کدام قصیده است. بلافاصله خواندند: علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را ودرحالی که ایشان ادامه می داند من مات مبهوت گوش می کردم. بعد گفتم: ببخشید شما ازکجا می دانید که چنین قصیده ای را من گفته ام، چون هنوز به هیچ کس حتی همسر و فرزندانم هم نگفته ام و در جایی نیز  یادداشت نکرده ام. استاد شهریار می گوید: آیت الله مرعشی گریه کرد و گفت برای همین از شما درخواست کردم که بیایید تا شما را حضوری ببینم و در حالی که اشک می‌ریختند، گفتند: این قصیده را چه زمانی گفته اید؟ گفتم: می گویم به شرط آن که بگوئید این قصیده را چه کسی به شما گفته است، پذیرفت. عرض کردم: شب ۱۷ ماه رمضان گذشته. پرسید: چه ساعتی؟ گفتم: ساعت ۲/۵ شب تمام کردم و رفتم خوابیدم. بعد آقا فرمود: من همان شب دقیقا ساعت ۲/۵ شب درخواب دیدم که در حرم امام علی ابن ابیطالب ع هستم و شعرا و ادبای زیادی در حال قرائت متن هستند. بعد سکوتی برقرار شد و گفتند: آقای محمد حسین بهجت تبریزی بیاید و قصیده اش را بخواند. شما جلوتر از من نشسته بودی برخواستی و با صدای بلند و با لهجه نیمه ترکی این قصیده راخواندی. وقتی تمام شد امام علی ابن ابیطالب ع عبای خود را درآوردند و بر روی دوش شما انداختند. شهریار می گوید: دیگر طاقت نداشتم و گریه امانم نمی داد، من وآقای مرعشی مدتی همدیگر را بغل کردیم و گریه کردیم. بعد که آرام شدیم فرمودند: قصیده را یکبار دیگر با لهجه و صدای خودت برای من بخوان، کل قصیده را خواندم. فرمودند: من قصیده را حفظ کرده ام ولی اینکه شما خواندید خیلی بیشتر است. عرض کردم: آن شب قصیده را تا همان جایی که شما خواندید گفتم، دوهفته بعد حالی دست داد و تکمیلش کردم. استاد شهریار می گوید: تا نماز صبح خدمت ایشان بودم بعد از من خواستند تا در قید حیات هستند از این موضوع به کسی چیزی نگویم. سالروز رحلت آیت الله مرعشی شهریور ۱۴۰۰ خدایش بیامرزد که مکه نرفت و گفت تا در قم گرسنه ای هست، حج از من ساقط است. علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه همارا دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من بخدا قسم خدا را بخدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سرچشمه بقا را مگر ای سَحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین درخانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیرتست اکنون به اسیر کن مدارا بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب که علم کند بعالم شهدای کربلا را چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که میتواند که بسر برد وفا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت چه پیامها سپردم همه سوزدل صبا را چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان   که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چو نای هردم ز نو ای شوق او دم که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
◀️ یک چیزی بگم؟! 🔻 البته باعث ناراحتی و عذاب وجدان میشه! اما میگم چون باید گفت😔 🔰 امروز امام جامعه فرمودند: :برای چندمین بار سفارش میکنم شرح حال این خانواده‌های شهدای دوران دفاع مقدس یا دفاع از حرم اهل‌بیت را بخوانید" 🔹 به نظر شما حضرت آقا چند بار دیگه باید سفارش کنند برای کتابخوانی ما؟؟!!🤔 🔸 مثلا 10 بار دیگه خوبه؟ 20 بار دیگه چطور؟!! 50 بار چی؟!! اصطلاحا زبانشون مو در بیاره خوبه؟!!!🤔🤔🤔🤔 ◀️ حالا که اینطور شد، یک چیز ناراحت کننده دیگه هم میگم😳🤔 🔰 آیا میدونید میزان افرادی که تعلق خاطر به جریان انقلابی ندارند از ما بیشتر هست؟!!!! ( میگید نه؟ برید کتابهایی که با محتوای غیر انقلابی و دینی و انحراف هست را ببینید چاپ چندم هست!؟ مثلا کتابهای پائولو کوئلیو یا اشو یا جی. کی. رولینگ و ...😔😔) 🔹 یعنی جریان غربگرا خیلی بهتر از ما داره تفکرش را در بیش مردم جا میندازه😔 بعد که این کتابها اثرشون رو روی افراد جامعه ما میزاره فریاد وااسلاما و واامامای ماها بلد میشه و زمین و زمان رو هم مقصر وضع موجود میدانیم😔 🔹 گرفتاری دیگه ما هم اینه که بسیاری از این کتابها رو دارن با 50 درصد تخفیف توی مترو، مراکز خرید، مدارس و ... میفروشند!!!!!! ❇️ خلاصه یادمان باشد؛ امام جامعه به عنوان دیده بان و ناخدای انقلاب، مکرر در مکرر ما را سفارش به کتاب خواندن و ترویج کتابخوانی در جامعه سفارش و توصیه کردند. اگر امروز به توصیه ایشان عمل نمیکنیم، فردا اول یقه خودمان را بگیریم بعد یقه دیگران را.... 🔻من این را باز هم تأکید میکنم: شما احتیاج دارید بخوانید، احتیاج دارید بدانید. شما نهضت کتاب‌خوانی باید راه‌ بیندازید، واقعاً بخوانید، مطالعه کنید. ۱۳۹۸/۰۳/۰۱ ✍️ سید احمد رضوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠حضرت آیت الله بهجت قدس سره: 🔸یک نگاه تند که سبب ایذای یک مؤمن و یا هتک حرمت او شود، حرام است؛ همچنین یک تبسم به اهل معصیت که موجب تشویق او بر گناه باشد، حرام است. بنابراین، کسی که می‌خواهد به درجات کمال و یقین نائل گردد، باید از این‌گونه گناهان هم پرهیز نماید. 📚 در محضر بهجت ج٢ ص٧
شھادت قلبی است کھ خون حیات را در شریان‌های سپاه حق مۍ‌دواند.. :)♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹پیام شهید ما باید اخلاص داشته باشیم. و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم سرمایه میخواد.. که از همه چیز مون بگذریم.. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
‌ آقا ابراهیم ؛ روزمون کھ نه تمام عمرمون به خیر میشه اگه سایه‌ای‌ از خلوص شما به اعمالمون بیوفته :)💛
هـرگز فـراموش نڪنید تا را نسازیـــــم و تغــــییر ندهیـــــم جامــعه ساخته نمیشــود..! 🌷شهید ابراهیم هادی🌱🕊
طی تفحص در منطقه چیلات پیکر دو شهید پیدا شد یکی از آنها دیگری را که مجروح بوده به آغوش کشیده بود. شماره پلاکشان ۵۵۵ و ۵۵۶ بود. معمولا کسانی که آشنا بودند با هم پلاک میگرفتند. با وارد کردن شماره ها در سیستم مشخص شد پیکر فرد نشسته متعلق به شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده و پیکر درازکش متعلق به فرزند ایشان، شهید سید حسین اسماعیل زاده از اهالی روستای باقر تنگه بابلسر میباشد به پاس هر وجب خاكی از اين ملک چه بسيار است، آن سرها كه رفته...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه به باتومدستور رهبر به جهاد تبیین تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️
ایستادگی در برابر استکبار و زورگویی اگر تصویر بود ...
رفیق شهید داری؟ ✨❤️✨ باورنمیکنی....؟؟؟ بیدار که بشی، جاده خاکی انحرافی رفته را برمیگردی به صراط مستقیم...✌ شهادت میوه ی درختان جاده صراط مستقیم است...!😍 🌹🍃🌹
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 به جوانان بگویید : امروز چشم به شماست . بپاخیزید، اسلام و خود را دریابید ... را به من ببخش دلم می خواهد 🌷 🌷🕊 🌷🕊🌷
خانواده شهیدان اسدی پنج پسر داشت که هر پنج نفرشان از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله بودند که حاج‌قاسم سلیمانی فرماندهی آن‌ها را به عهده داشت عبدالرضا و حسن در جبهه‌های جنوب و حسین که مدتی مسئول دفتر حاج‌قاسم هم بود، در استان سیستان و بلوچستان در کنار شهید وحدت نورعلی شوشتری به شهادت رسید.حبیب‌الله طعم مفقودالاثری و اسارت را چشید و بعد نوبت به دیگر رزمنده لشکر ۴۱ ثارالله رسید. حاج‌محمد آخرین رزمنده خانه اسدی‌ها هم جانباز شد. دو دختر این خانواده هم برای اینکه سهمی در جهاد داشته باشند با جانباز ازدواج کردند. حسین در تاریخ ۲۶ مهر ۸۸ در شهر پیشین استان سیستان و بلوجستان به همراه سردار شهید نورعلی شوشتری و تنی چند از دوستانش آسمانی شد و نامش در کنار شهدای وحدت جای گرفت. از حسین دلنوشته‌ای به یادگار مانده است که در آن از خدا خواسته بود با سر و روی خونی و شهادت از دنیا برود. لحظه‌ای که مادر شهیدان عبدالرضا، حسن و حسین اسدی وقتی خبر شهادت حاج‌قاسم را شنید؛ لحظه‌ای که مادر گفت: خدایا! چهارمین پسرم هم شهید شد. 👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است 👉 🌷🕊🌷🕊🕊
🌹شب عملیات فتح المبین، پشت قرارگاه نشسته بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. در حین صحبت، دیدم. یک فشنگ کالیبر دستش گرفته و با آن بازی می کند. بعد به فشنگ اشاره کرد و گفت: «این تیر خوبه بخوره وسط پیشونی، جایی که پیشونی را روی مهر می‌گذاری.» با حسرت گفت: «چه کیفی داره!» عملیات فتح المبین آغاز شد. سعید به همراه حمید رمضانی برای سرکشی به یکی از محورها رفت. در بین راه مورد هدف تیربار دشمن قرار گرفت و سعید شهید شد. وقتی با جنازه سعید رو برو شدم، به اولین جایی که نگاه کردم پیشانی اش بود که تیر به سجده‌گاهش اصابت کرده و او را به آرزویش رسانده بود. 🔸راوی:حاج صادق آهنگران 🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃
به قول آقا مصطفی صدرزاده: کسی که توی هیئت فقط سینه می زنه خیلی کار بزرگی نمیکنه... کسی که سینه می زنه فقط یه سینه زنه، شیعه ی مرتضی علی باید با رفتارش عشقش رو ثابت کنه...!!♥️🕊
رفت و آرزوهایش را پشت درهای دنیا🍂 خـاڪ ڪرد و برای عشـــق❤️ آسمان را در آغوش ڪشید🕊