eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطراتی از ش‍‍ه‍ی‍د س‍رل‍ش‍گ‍ر خ‍ل‍ب‍‍ان اح‍م‍د ک‍ش‍ور ی مجلات در زمانیکه شهید احمد کشوری، مقطع دوم راهنمایى را می گذراند؛ عکس مبتذل چاپ مى کردند و این عکس ها را بر روى در و دیوار آرایشگاه، فروشگاه و حتى مغازه ها نصب مى کردند و احمد با دیدن این عکس ها، آن ها را پاره مى کرد. صاحب مغازه یا فروشگاه، به خاطر این کار احمد شکایت میکرد. به دلیل این که پدر احمد در سمت رئیس پاسگاه فعالیت داشت، کسى حق حرف زدن به احمد به حرمت پدرش را نداشت. شهید احمد کشوری، مجله ى چاپ شده با عکس هاى مبتذل را از هر کیوسک روزنامه اى مى خرید. هر دفعه پس از جمع کردن پول تو جیبى اش، ۲۰ مجله از چند روزنامه فروش مى خرید تا جاییکه نمیتوانست آن ها را در دست بگیرد. این مجلات را درون باغچه مى انداخت و با نفت، همه را آتش مى زد. علت سوزاندن عکس ها این بود که ذهنیت جوانان، خراب نشود. اظهارات حمید رضا آبی درباره ی شهید احمد کشوری کار و فعالیت از نظر شهید احمد کشوری، نوعی عبادت محسوب میشد. او در همه وقت در این فکر بود که انجام وظیفه کند. او درخصوص میزان علاقه به فرزندانش می گفت:« آن ها را به اندازه ای که جای خدا را نگیرند؛ دوست می دارم.» شهید احمد کشوری همواره در تلاش برای وحدت و انسجام دو قشر ارتشی و پاسدار بود، چنان که هماهنگی و حفظ غرب کشور از نظر مسؤولان، مرهون تلاش او بود. شهید احمد کشوری می گفت:« برای اسلام عزیز و اطاعت از ولایت فقیه تا آخرین قطره ی خونم میجنگم و انتقامم را از این مزدوران کثیف که سرهای مبارک عزیزانم( پاسداران) را نامردانه بریدند؛ میگیرم.» او امام( قدس سره) را دوست داشت. شهید احمد کشوری در سال ۱۳۵۱ وارد ارتش شاهنشاهی ایران شد وصیت نامه شهید احمد کشوری بسم الله الرحمن الرحیم خدایا شیطان را از ما دور کن در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست جز مرد حق که مرگش آغاز دفتر اوست. هر روز از این آسمان، ستاره ای به سمت پائین می کشند ولی با این وجود، آسمان پر از ستاره است. این بار نیز دریایی خروشان از داوطلبین در پی امر امام، به طرف جبهه های حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم و نسبت به این مسأله آگاهید که این اقیانوس بی پایان است و هر بار زیادتر می شود. ادامه دهنده ی راه شهیدان باشید که آن ها نظاره گر شما می باشند مواظب ستون پنجم باشید که در داخل شما هستند. در مقابل حرف های منحرف، بی تفاوت نباشید. امام را مانند مردم کوفه تنها نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شرکت کنید. دعای کمیل بخوانید. فرزندانتان را به فعالیت در راه خدا تشویق و آگاه کنید. وصیت به پدر و مادرم پدر و مادرم! با وجود صبور بودنتان هم چنان از خدا می خواهم صبر بیشتری به شما عطا کند. در راه خدا به فعالیت های بیشتری مشغول شوید. در عزای من ننشینید، اگر خواستید گریه کنید اما نه برای من بلکه به یاد امام حسین( علیه السّلام) و کربلا و پدر و مادرانی که پنج فرزندشان شهید شده اند که اگر گریه های امام حسین و تاسوعا و عاشورایی نبود، اکنون یادی از اسلام نبود. تلاش کنید که هیچگاه پشت جبهه برای منافقین و ضد انقلاب، خالی نماند. شما با شرکت بیشتر در مراسم عزاداری به یاد شهیدان می افتید و یاد شهیدان باعث منقلب شدن یاد مردم میشود. امام را تنها نگذارید. همیشه بدانید که شهیدان بر کارهای شما نظارت دارند. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم. موجیم که آسودگی ما عدم ماست والسلام قطره ای از دریای خروشان حزب الله احمد کشوری
شهادت احمد کشوری در تاریخ ۱۵ آذر سال ۱۳۵۹، ش‍‍ه‍ی‍د س‍رل‍ش‍کر خ‍ل‍ب‍‍ان اح‍م‍د ک‍شور ی در ی‍ک م‍‍ام‍وری‍ت ب‍س‍ی‍‍ار م‍ش‍ک‍ل، پ‍ی‍روز شد و م‍زدوران ب‍‍ع‍ث‍‍ی در حال بازگشتش در ای‍لام( م‍ن‍طق‍ه م‍ی‍م‍ک- دره ب‍ی‍ن‍‍ا) به او ح‍م‍ل‍ه کردند و با وجود سوختن ه‍ل‍ی‍ک‍وپ‍ت‍رش در اث‍ر اص‍‍اب‍ت راک‍ت ه‍‍ای دو ف‍رون‍د م‍ی‍گ ع‍راق‍‍ی، آن را ت‍‍ا م‍واض‍‍ع خ‍ودی ه‍دای‍ت ک‍رد و در خ‍‍اک وطنش س‍ق‍وط ک‍رد و ش‍رب‍ت ش‍‍ه‍‍ادت را م‍ردان‍ه س‍رک‍ش‍ی‍د. پس از انتقال پ‍ی‍ک‍ر پ‍‍اک این شهید ب‍ه ت‍‍ه‍ران، او را در م‍زار ش‍‍ه‍ی‍دان( ب‍‍ه‍ش‍ت زه‍را) دفن ک‍ردند. شهرت ش‍‍ه‍ی‍د س‍رل‍ش‍کر خ‍ل‍ب‍‍ان اح‍م‍د ک‍ش‍وری ب‍ه ع‍ق‍‍اب ت‍ی‍ز پ‍رواز ج‍ب‍‍ه‍ه ه‍‍ای ج‍ن‍گ، به خاطر دلاوری ه‍‍ای‍ش بود. محل دفن شهید کشوری در بهشت زهرای تهران می‌باشد.
۱۷ آذرماه سالروز شهادت شهید علیمردان خان مردانی بختیاری گرامی باد.
علی‌مردان‌خان متولد ١٢٧١ دهستان چنارود شهرستان چادگان استان اصفهان است که در ۱۷ آذرماه سال ١٣١٣در شهر تهران و زندان قصر به شهادت رسید. ازسرداران بختیاری ایران از ایل چهارلنگ بختیاری در منطقه چنارود فریدن استان اصفهان بود که با ارتش رضاشاه درگیری داشت. علی مردان خان در سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۳ به مدت ۵ سال مبارزه مسلحانه داشت وی از طایفه مَمصالح یا محمود صالح بود که این طایفه از شش تیره بنام‌های: اُورَش، مُمجِلاردین (محمدجلال الدین)، آل دَویت (عالی داوود)، آدِگار، قُلی و کافِلی تشکیل شده‌است.   زندگینامه علیمردان خان در آن زمان در منطقه‌ای که هم اکنون در شمال غرب استان اصفهان و در شهرستان فریدن قرار دارد، در روستایی به نام چهل چشمه زندگی می‌کرد. همچنین بنا‌هایی در روستای اورگان بنا کرد که امروزه به عنوان یک بنای دولتی در این روستا مورد استفاده قرار می‌گیرد. اما این روستا‌ها در منطقه‌ای واقع شده که ان را می‌توان حد فاصله چهار لنگ و هفت لنگ نامید. در ضمن می‌توان اشاره کرد که طایفه ممصالح این مکان را به عنوان ییلاق خود انتخاب کرده و در زمستان‌ها به گرمسیر سردشت خوزستان مهاجرت می‌کردند. علی مردان خان فرزند علیقلی خان چهارلنگ پسر محمد علی خان اوّل (که در سال های۱۲۶۷ تا ۱۲۷۱ ه‍. ق. علیه حکومت ناصرالدین شاه قاجار به مبارزه برخاست) پسر الله کرم خان پسر محمد حسین خان پسر ابدال خان (رهبر قیام بختیاری بر علیه آقامحمدخان قاجار در سال۱۱۹۹ ه‍. ق) و از نوادگان علیمردان خان اول (نایب السلطنه ایران بعد از نادرشاه و قبل کریم خان زند) از طایفه محمود صالح یکی از شاخه‌های بزرگ چهارلنگ بود. مادرش بی بی مریم، معروف به سردار مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی بختیاری بود. بی بی مریم در جنگ اول جهانی که بخش‌هایی از ایران اشغال و زیر نفوذ نیرو‌های استعمارگر روسی و انگلیسی قرار گرفته بود؛ علیه نیرو‌های اشغالگر روس و انگلیس قیام کرد. پدرش در بین طوایف زیادی از چهارلَنگ و در بین هفت لَنگ‌ها نیز جایگاه خاصی داشت و مادر شجاعش بی‌بی فاطمه به سردار فاطمه بختیاری شهرت داشت. بی‌بی فاطمه فرزند یکی از سران بختیاری بود که به دست پسران ناصرالدین شاه (سلطان مسعود میرزا ملقب به ظل‌السلطان) کشته شد.   دوران جوانی و فعالیت سیاسی پدرش در جوانی در اثر توطئه‌ای فامیلی وفات یافت. علیمردان خان، کودکی خود را نزد مادر بزرگ مادریش بی بی فاطمه چهارلنگ کیانرثی (دختر علیرضا خان کیانرثی عموزاده محمدتقی خان چهارلنگ اولین ایل خان مقتدر بختیاری و از نوادگان دختری علیمردان خان چهارلنگ محمودصالح (نایب السلطنه)) و همچنین دایی‌های خود علیقلی خان سردار اسعد و خسروخان سردار ظفر گذراند و به مکتب رفت. در جوانی، از سواران بختیاری در قیام مشروطه بود. در سال ۱۳۰۲ خورشیدی بعد از مجزا شدن طوایف چهارلنگ از هفت لنگ به همراه برادر خود محمد علی خان به عنوان رؤسای این طایفه تعیین گردیدند. علیمردان خان پس از چندی علیه دولت رضاشاه شورید و بختیاری و شمال خوزستان را تصرف کرد، اما نهایتاً با تهاجم ارتش و پا در میانی دیگر خوانینِ بختیاری پس از یکسال جنگ در قهفرخ،  فرخ شهر کنونی حاضر به صلح و تسلیم شد و به زندان قصر منتقل گردید.   شهادت سرانجام در سپیده دم ۱۷ آذرماه سال ۱۳۱۳ خورشیدی و برخلافِ امان نامه‌ای که رضاشاه صادر کرده بود در برابر جوخه اعدام قرارگرفت. شهادت علیمردان خان تأثیر زیادی بر ایل بختیاری گذاشت تا حدی که دلیری‌های او در میدان جنگ به میانِ مثل‌ها و شعر‌های بختیاری نیز راه یافت و آهنگسازان برای او ترانه شیرعلیمردان را ساختند. روحش شاد و یادش گرامی باد.
شهید والامقام رضا اشراقی هجدهم فروردین 1341 در نيشابور به دنیا آمد. پدرش ذکرالله، در شرکت راه‌آهن کار می‌کرد و مادرش زهرا بود و خانه دار. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. بعد از چند سال خدمت در چهاردهم فروردین 1361 در گزیک بیرجند هنگام درگیری با گروه‌های ضدانقلاب به شهادت رسید. مزار مطهر او در صحن حرم امام رضا علیه السلام واقع است. روحش شاد و یادش گرامی باد.
🍂ای کاش که خواب وصل تعبیر شود آوازه حُسن تو جهان گیر شود... 🍂بر بام رسیده آفتاب عمرم ترسم به خدا نیائی و دیر شود... تعجیل در فرج مولایمان صلوات
زندگینامه آیت الله مدرس سید حسن طباطبایی زواره مشهور به مدرس در سال ۱۲۴۹ برابر با ۱۲۸۷ قمری در شهر زواره (در قریه سرابه کچو از توابع شهرستان اردستان) از توابع استان اصفهان متولد شد. سید اسماعیل طباطبایی پدر شهید مدرس که در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره‌ای قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت کند و با دختر سیدکاظم سالار که خدیجه نام داشت (مادر حسن مدرس) و از سادات طباطبایی زواره بود ازدواج کرد. پدر آیت الله مدرس غالباً در سرابه به امور شرعی و فقهی مردم مشغول بود ولی مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش به سر می‌بردند. سید حسن پس از مدتی جهت درس خواندن به روستای اسفه (حسین کاظمی) در حومه قمشه نزد پدربزرگ‌اش میرعبدالباقی رفت و پس از درگذشت میرعبدالباقی در شانزده سالگی برای ادامه تحصیلات به اصفهان رفت. تحصیل خود را در علوم دینی در اصفهان، سامرا و نجف در محضر بزرگانی چون آیت‌الله می‌رازی شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو و … تا درجه اجتهاد ادامه داد؛ آنگاه به اصفهان مراجعت کرده و مشغول تدریس فقه و اصول شد. وی صبح‌ها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه می‌گفت و در روزهای پنجشنبه طلاب را با حکمت نهج‌البلاغه آشنا می‌کرد. تسلط وی به هنگام تدریس در حدی بود که از این زمان به مدرس مشهور گشت. وی همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلمبه ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد. آیت الله شهید سیدحسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار گذاشت. فعالیت سیاسی آیت الله مدرس فعالیت سیاسی او با عضویت در انجمن مقدس ملی اصفهان آغاز شد، پس از پایان دوره استبداد صغیر که مقرر شد پنج تن از علمای طراز اول در مجلس دوم مشروطیت حضور پیدا کنند، سید حسن مدرس با تأیید و تأکید علما و روحانیون نجف اشرف و اصفهان به عنوان نماینده مجلس برگزیده شد و پس از واگذاری منزل مسکونی‌اش در اصفهان برای امور عام‌المنفعه راهی تهران شد. به این ترتیب دوران حضور او در پنج دوره پیاپی مجلس شورای ملی (دوره دوم تا ششم) آغاز شد. مدرس که در دوران مشروطیت همراه با علمای بزرگ اصفهان در انجمن ولایتی این شهر عضویت یافته و در دوران موسوم به استبداد صغیر با محمدعلیشاه آشکارا به مخالفت برخاسته بود، فقط از جلسه ۱۹۵ دوره دوم مجلس که در ۲۸ ذی‌الحجه ۱۳۲۸ منعقد شده بود، به عنوان نماینده در مجلس حضور پیدا کرد. مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری کنونی) آغاز و تاکید کرد که کار اصلی من تدریس است و سیاست کار دوم من است. تبعید سید حسن مدرس آیت الله سیدحسن مدرس پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ که توسط رضاخان و سید ضیاالدین طباطبایی صورت گرفت، به قزوین تبعید و در آنجا زندانی شد. وی بیش از ۳ ماه در حبس بود و پس از عزل سید ضیاء آزاد شد.
شهادت سیدحسن مدرس سیدحسن مدرس در سال ۱۳۰۵ مورد سوءقصد قرار گرفت و از ترور جان سالم به در برد. مدرس در جریان قیام نورالله نجفی اصفهانی در دیماه ۱۳۰۵ شمسی در قم علیه اقدامات رضاشاه طی تلگرافی از قیام ایشان حمایت کرد. رضاخان در ۱۶ مهر ۱۳۰۷ وی را دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد. مدرس ۷ سال در خواف توسط مأموران زیر نظر بود و در ۲۲ مهر ۱۳۱۶ از خواف به کاشمر منتقل شد. مدرس در شب ۱۰ آذر ۱۳۱۶ برابر با ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ (قمری) به طرز مشکوکی درگذشت. گفته می‌شود در شب دهم آذر ۱۳۱۶ در پایان یک روز از ماه رمضان و در حالی که آیت الله مدرس به انتظار افطار نشسته بود، مأموران شهربانی او را در محل اقامتش با چای مسموم کرده و سپس با عمامه‌اش وی را خفه کرده و به شهادت رساندند. قبر مدرس پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضا شاه از ایران، توسط اهالی محل مشخص شد. آرامگاه وی در شهر کاشمر واقع است و در سال ۱۳۶۳ شمسی به جای مقبره کوچک قبلی ساخته شد.
سرلشکر خلبان شهید رضا محبعلی نام :رضا نام خانوادگی : محبعلی نام پدر : حسین تاریخ تولد : 1335/05/01 محل تولد : تهران سن : 28 سـال مذهب : اسلام شیعه تاریخ شهادت : 1363/09/11 محل شهادت : علی اباد شغل : ارتشی دسته عملیاتی : ارتش
شهید رضا محبعلی در 1 مرداد ماه سال 1335 در تهران متولد شد.این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود.وی تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس علوم و فنون نظامی ادامه داد و به عضویت ارتش درآمد. این شهید گرانقدر سرانجام در 11 آذر ماه سال 1363 در سن 28 سـالگی مانورجنگی در علی اباد به شهادت رسید. مزار این شهید در باغ فیض شهدا قرار دارد.
شهید والامقام اکبر عرب زاده
جانباز شهيد دكتر اكبرعرب زاده درچهارم آذرهزاروسیصدوچهل ویک دراستان کردستان شهرستان بيجار متولد شد. اکبر از استعداد بالایی برخوردار بود و در سن چهار سالگي بدون اينكه آموزش ديده باشد به راحتي تصوير اشخاص واشياء را مي‌كشيد و حتي قبل از اينكه به مدرسه برود بعضي از كلمات را می خواند. از خردسال با نماز، قرآن و جلسات مذهبي خو گرفت و چندين بار جايزه و تشويق‌نامه قرآنی گرفت. دوران دبستان و راهنمايي را شاگرد ممتاز شهرستان بود. سال اول يا دوم دبيرستان بود كه سؤالات امتحاني را از زنجان براي مدرسه فرستاده بودند كه دبيران هم در جواب آن سؤالها مانده بودند اما اکبر آن چند سؤآل را به سه طريق جواب داد. با گزارش مدیر مدرسه گروهی براي دیدن او از زنجان به بيجار آمدند و گفته بودند حتما بايد برای اين نوجوان سرمایه گذاری شود. اکبر هيچ وقت اهل خودنمايي نبود و اين موارد را به کسی توضيح نمي‌داد. دوران دبیرستان را با معدل 79/19به پایان رساند. دردوران قبل از انقلاب با روحانيون قم درارتباط بود و برنامه‌هاي راديو و تلويزيون نگاه نمي كرد و تماشای تلویزیون را حرام می دانست، با آن سن کم هر وقت اعلاميه‌هاي امام به دستش مي‌رسيد بين مردم پخش مي‌كرد. فارغ التحصیل شدنش مصادف با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها به دستور امام بود. بعد از آغاز جنگ اکبر داوطلبانه به جبهه منطقه اندیمشک رفت و در یازدهم آذر سال شصت ویک درعمليات والفجر مقدماتي شرکت کرد و از ناحيه كمر قطع نخاع شد. پس از چند سال معالجه و درمان جهاد برای اکبر تمام نشده بود این بار علي رغم دردهاي شديد و ناملايمات جسمي با تلاش فراوان در كنكور سراسري سال شصت و شش شركت كرد و با رتبه عالي در رشته پزشكي دانشگاه تهران قبول شد. در دوران تحصيل در دانشگاه نيز توانست نبوغ و استعداد بي‌همتاي خود را به اثبات برساند و واحدهای درسی را بدون وقفه و با نمرات عالی می گذراند. بدلیل ادامه درمان و استفاده از تجهیزات پزشکی مورد نیازش به آسایشگاه جانبازان رفت. دوستانش در آسايشگاه تعريف مي كردند بسیار صبور و خوش خلق بود. با وجود اينكه قطع نخاع بود و از ناحیه كليه و دردهاي جسماني زیادی رنج مي برد، اما هيچوقت صدايش رااز حد معمول بلندتر نمي‌كرد. وقتي كه خيلي درد و زجر مي‌كشيد يا وقتي منتظر ماشين مي ماند تا براي دياليز برود برخلاف ديگران كه بر سر پرستارها و كاركنان داد و فرياد مي‌كردند، صبور بود و فقط خدا را صدا مي زد. اکبر در محرم سال هفتاد و سه در حالي كه آخرين واحدهاي درسي اش را مي گذراند؛ به علت گسترش عفونت‌هاي ناشي از مجروحيت‌ دربستر بيماري افتاد و در غروب روز نوزدهم خرداد هنگام اذان مغرب دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد.
خاطراتي از مادراکبر اكبر از كوچكي آرزوي شغل پزشكي را داشت. با وجود سن كم به قرآن و نماز بسیار اهمیت می داد و به هم سن ‌و سال هاي خود قرآن یاد مي‌داد. يك روز كه من مشغول قالي بافي بودم دست روي شانه‌‌ام گذاشت و گفت مادر بلند شو نمازت را بخوان. در آن دنيا نماز است كه به داد تو مي‌رسد نه دار و قالي. بعد از اينكه در جبهه به افتخار جانبازي نائل آمد و قطع نخاع شد او را به آسايشگاه جانبازان و معلولان در تهران برديم. هیچوقت خودش را ناراحت نشان نمی داد تا من هم ناراحت نشوم وهميشه توصيه مي‌كرد كه توكلم به خدا باشد. با آن وضعيت جسمي كه داشت به ما لگرمي مي داد در آن مدت كه روي تخت بستري بود با زحمت و تلاش فراوان درسش را می خواند و جانبازی نمونه بود به همين دليل آيت‌ الله خامنه‌‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي شخصاً از ايشان عيادت كردند تا از وضعيت و نيازهايش آگاه شوند. اکبر دست آقا را بوسید و هیچ درخواستی نکرد وگفت: ما براي اين انقلاب كاري نكرديم فقط وظيفه‌مان را انجام داديم. فقط من خواستم كه پرونده پزشکی اش را از بيجار به تهران منتقل کنند. بعد از مدتي كليه‌هايش از کار افتاد و رفت و آمد من به تهران بیشتر شد. اما بعد از مدت کوتاهی اكبر دعوت حق را لبیک گفت و به فیض به شهادت نائل آمد.
دوستانش در آسایشگاه تعریف می‌کردند که ، اکبر با وجود اینکه از ناراحتی کلیه مدت‌ها رنج می‌برد و مشکلات و دردهای جسمانی‌اش بی‌اندازه شده بود اما هیچوقت صدایش را از حد معمول بلندتر نمی‌کرد و وقتی که خیلی ناراحت بود و زجر می‌کشید یا اینکه وقتی منتظر ماشین می‌ماند تا برای دیالیز برود و ماشین دیر می‌کرد برخلاف دیگران که بر سرپرستارها و کارکنان داد و فریاد می‌کردند اکبر فقط خدایش را صدا می‌زد . در سال ۱۳۷۲ مقاومت بدن او در مقابل جراحات و صدمات ناشی از جانبازی به پایان رسید و این در حالی بود که آخرین واحدهای درسی خود را می گذراند و همچنان تلاش خود را برای به پایان رساندن تحصیلاتش می‌کرد و بالاخره در محرم سال ۱۳۷۳ گسترش عفونت‌های ناشی از مجروحیت او را در بستر بیماری انداخت و باعث شد تا زودتر از آنچه تصور می‌شد پرپر شود.... 🌷 شهید اکبر عرب زاده
شهید والامقام سید حسین جدی آرانی سیّد حسین جدی در نهم شهریور ماه 1324 در آران به دنیا آمد وی تحصیلات خود را تا پایان دوران ابتدایی ادامه داد و سپس به شغل کارگری و قالیبافی پرداخت . او در امور فرهنگی مسجد محلّه ( اذان گویی و ... ) فعّالیّت داشت وبا شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران ،در همان سال های اوّل جنگ ( اسفند ماه سال 1360 ) برای شرکت در عملیات فتح المبین و آزادسازی مناطق وسیعی از خوزستان ( غرب دزفول ) از چنگال دشمن متجاوز عراقی عازم میادین نبرد شد . با این که او متأهل و دارای پنج فرزند ( چهار دختر و یک پسر ) بود و برای اداره زندگی با مشکلات مواجه بود ، مجدّداً در عملیات محرّم ( منطقه دهلران ) شرکت نمود که در نهایت در همین عملیات در تاریخ 1361/9/14 به شهادت رسید.
شهید مدافع حرم عرصه رسانه محسن خزایی شهید محسن خزایی ۱۵ آذر سال ۵۱ در خانواده‌ای مذهبی که ذاکر اهل بیت بودند به دنیا آمد او در سال ۷۴ به عنوان متصدی صدا، فعالیت خود را در صدا و سیما  آغاز کردوبخاطر شور و نشاط خاصی که در برنامه های جوان ایجاد می کرد و با جوانان ارتباط زیادی داشت مدیر باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.  اوج کارش زمانی بود که جریان تکفیری گروهک جندالشیطان در جنوب شرق فعال شده بود. او یکبار از کمین گروهک تکفیری در حادثه تروریستی تاسوکی نجات یافت.شهیدمحسن خزایی پس از موفقیت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدیر خبر گیلان معرفی شد.  پس از فعالیت های تخصصی و حرفه ای خبر،عشق دفاع ازحرم  او را به سوریه کشانداودرسوریه بعد از هر گزارش خبری خود، در بین رزمندگان مقاومت مداحی اهل بیت می کرد. وی دارای سه فزرند، دو پسر و یک دختر است.  محسن خزایی خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما در سوریه حین تهیه گزارش درتاریخ ۹۵/۸/۲۲آبان ماه منطقه عملیاتی حلب به شهادت رسید. گروه خبری خبرگزاری صدا و سیما به همراه سایر رسانه ها برای پوشش آخرین وضع میدان نبرد و پیشروی رزمندگان در منطقه منیان در غرب شهر حلب حضور داشت که تروریست ها با خمپاره این گروه را مورد حمله قرار دادند.شهید خزایی در اثر اصابت ترکش ناشی از انفجار خمپاره به ناحیه سر  به شهادت رسید. تاریخ شهادت:۹۵/۸/۲۲  محل شهادت:سوریه حلب
شهید والامقام پاسدار سید مهدی رضوی فرد نام :سیدمهدی نام خانوادگی : رضوی فرد نام پدر : میرعابدین تاریخ تولد : 1335/02/05 محل تولد : امین آباد شهرضا اصفهان سن : 24 سـال مذهب : اسلام شیعه تاریخ شهادت : 1359/09/15 محل شهادت : ایلام شغل : پاسدار دسته عملیاتی : سپاه پاسداران شهید سیدمهدی رضوی فرد در 5 اردیبهشت ماه سال 1335 در ا مین آبادشهرضا پا به عرصه هستی نهاد.این شهید والامقام دارای ملیت ایران و مذهب اسلام شیعه بود.وی تحصیلات خود را تا مقطع سیکل ادامه داد و به عضویت سپاه پاسداران درآمد. این شهید گرانقدر سرانجام در 15 آذر ماه سال 1359 در سن 24 سـالگی حوادث ناشی از درگیری در ایلام با منافقین کوردل دعوت حق را لبیک گفت.
به یاد تمام مادران پدران شهدا ی مفقودالاثر گر چه می‌دانم نمی‌آیی ولی هر دم ز شوقت سوی در می‌آیم و هر دم نگاهی می‌کنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂ای کاش که خواب وصل تعبیر شود آوازه حُسن تو جهان گیر شود... 🍂بر بام رسیده آفتاب عمرم ترسم به خدا نیائی و دیر شود... تعجیل در فرج مولایمان صلوات