🌹سلام ای اهالی خون...
ای بیدهای مجنون!...
فصل بیتلاطم،
اکنون مدیون شماست...
این شهدا در عید سال ۶۴
دیگر به خانههایشان برنگشتند
حتی پیکر بعضی از آنها،
تا به امروز هم پیدا نشده است!
آنها رفتند تا ما بمانیم و بهار را ببینیم...
#شهدای_عملیات_بدر
🌷یاد کنید شهدا را با صلوات...
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
سلام عليكم
💠 شنبه ۴ فروردین ماه ۱۴۰۲ مصادف با ۱۲ رمضان الکریم
🌸او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد🌸
🕊💐چهارم فروردین ماه سالروز شهادت سربازان امام عصر عجّ آلله و آغاز خوشبختی ابدی . . .🥀
🕊🌷شهید مدافع حرم صداقت خزائی پول
🕊🌷شهید خادم شهدا محمد سلیمانی
🕊🌷شهید مدافع حرم حسین معزغلامی
🕊🌷شهید مدافع حرم سعید خواجه صالحانی
🕊🌷شهید مدافع حرم روحالله امیری
#صلی_الله_علیک_يا_سيدنا_المظلوم_يا_ابا_عبدالله_الحسين
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج_یا_صاحب_الزمان
🌹نثار ارواح مطهر شهدا #صلوات
🌙#بهار_معنویت
🌙#بهار_قرآن
🌙#بهار_طبیعت
🌙#التماس_دعا
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
شهید علی اکبر نظری ثابت در سال ۱۳۴۴ در شهر مقدس قم به دنیا آمد. سال هایی که حضرت روح الله)ره( در پای درس عرفان و فلسفه و فقه و تفسیر، آهنگ قیام و جهاد فرموده بود، سربازانش در دامان شیرزنان محلههای محروم نشین، شیر غیرت و مبارزه مینوشیدند و قدم به قدم الفبای ایثار واستقامت تاریخ چهارده قرن تشیع را هجّی میکردند. علی اکبر در این سالها و در فراز و فرود حادثه های دهه تبعید و تعقیب و گریز مبارزان در کوچه پس کوچ ههای محل های غیرتمند به نام دروازه ری واقع در خیابان آذر قم، در کنار همکلاس یها و دوستان خود در خانواده ای مستضعف و بسیار زحمتکشبزرگ شد. وی دوره ابتدایی را در مدرسه میرزای قمی و دوره راهنمایی را در مدرسه سلامت گذراند و سال اول دبیرستان را در مدرسه حکیم نظامی قم سپری کرد. در همه سال ها شاگردی ممتاز، با استعداد و نمونه بود. کار و تلاش و غیرت، جوهره ذاتی او بود و آموخته بود که با عزت نفسی بالا، در هیچ موقعیتی فرصتها را از دست ندهد. تابستانها، علی رغم مخالفت پدر، کار میکرد تا از درآمد به دست آمده در بنایی و برق کشی و ساندویچ فروشی، مخارج تحصیل خود را فراهم کند. نوجوان بود که در راهمبارزه با رژیم طاغوت قرار گرفت. درگیری با مأموران رژیم شاه، تعقیب و گریز با ساواک، سوزاندنلاستیک، شعارنویسی روی دیوار، تکثیر و توزیع اعلامیه و نوارهای امام و هر کاری که از عهد هاش برمی آمد، دنیایی پرشور و حرارت، در عرصه مبارزه را پیش روی علی اکبر نهاد؛ دنیایی که شخصیت به ظاهر کوچک و کودک او را در کوره حوادث انقلاب آبدیده و بزرگ ساخت. پس از پیروزی انقلاب، نگهبانی و بازرسی از جاد ههای مهم شهر قم و همچنین نگهداری و حفاظت از برخی مراکز اداری شهر را در کنار دیگر بسیجیان و نیروهای مردمی و خودجوش شهر بر عهده گرفت. شروع جنگ و اشغال خرمشهر، چیزی نبود که خون غیرت را در رگ هایش به جوش نیاورد. در اولینفرصت، پدر را قانع ساخت و با گروهی مردمی به خرمشهر در جبهه کوت شیخ اعزام شد.
پس ازپایان مأموریت به قم بازگشت و در سپاه قم مشغول خدمت شد و مدت زمانی اندک نگذشته به پادگان ۱۹ دی اعزام شد. پس از گذراندن دورههای آموزشیبرای نخستین بار به صورت رسمی، در عملیات فتح المبین شرکت جست و در مراحل نخست عملیات از ناحیه پا مجروح شد. پس از بهبودی کامل،جامه سبز و مقدس پاسداری از انقلاب را بر تن کرد و با اشتیاق فراوان به جبهه اعزام شد. در نخستین اعزام رسمی با عنوان نیروهای سپاه، جذب واحد اطلاعات عملیات تیپ ۱۷ علی بنابیطالب علیه السلام شد. نخستین عملیاتهای شناسایی او پس از طی مراحل آموزش، منطقه عملیاتی محرم بود که در آن خوش درخشید و شگفتی فرماندهان را با استعداد و دقت خود برانگیخت. با سرعت تمام، مراحل پیشرفت را طی کرد و در عملیات خیبر با انتخاب و اصرار شهید مهدی زین الدین و در حالی که تنها ۱۹ سال داشت به عنوان جانشین واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام مشغول به کار گردید.
همه این امتیازات و افتخارات با توجه به سن اندک او، محصول زیرکی و دقت و بیشتر از آن، معنویت و خودساختگی بالای او بود که همه نزدیکان او به آن اعتراف داشتند. در عملیات والفجر مقدماتی، پس از تلاش خالصانهای برای احداث خاکریز، از ناحیه پا مجروح شد و مدت چند ماه سختی جراحت را به جان خرید. پس از آن در عملیات والفجر چهار و عاشورای دو جراحتی عمیق برداشت؛ تا جایی که تا نزدیکی مرز شهادت رفت. همچنین در عملیات بدر، از ناحیه دست مجروح شد. مجموعه لیاقت ها و استعدادهای کم نظیر و شخصیت استوار و قوی اش در کنار معنویت و پارسایی عجیب او، باعث شده بود علی اکبرِ بیست و دو ساله، یکی از فرماندهان برجسته، زیرک و برنامه ریز لشکر ۱۷ به شمار آید؛ تا آنجا که در بیشتر تصمیمگیریها و مراحلِ اجرا و اقدام، به عنوان بازویی پرتوان و عنصری مطمئن شناخته میشد.
شخصیت جذابو معنوی و روحیه خاکی و بسیجی اش در کنار همه آن امتیازات اخلاقی و نظامی، از او شخصیتی جامع و کامل ساخته بود؛ به نحوی که مورد توجه بیشتر فرماندهان و بسیجیان لشکر ۱۷ قرار گرفت. این امتیازات بالا، مانع از آن نبود تا او، اخلاص و روحیه ایثار و صمیمیت خود را فراموش کند. سختترین کارها را به تنهایی بر عهده میگرفت و بدون هیچ توقع و غروری آن را به بهترین شکل به انجام میرساند. سرانجام این روح ناآرام و پرتلاطم، در سن بیست و دو سالگی و در شب شانزدهم اسفند ۱۳۶۴ در منطقه عمومی فاو و در حین اجرای عملیات والفجر هشت، از کالبد مطهر و پاکش پرواز کرد و بریده از دنیا رو به دیار باقی بال گشود و در تجارت عظیمی که با خدای خود کرده بود، به بهای جان، متاع جاودانه و ردای افلاکی شهادت را ستاند.
جسم ناآرام و پاکش در گلزار علی بن جعفر علیهالسلام قم، درست همان جایی که چند روز قبل از شهادت خود، آن را به مادر و همسرش نشان داده بود، برای همیشه آرام گرفت.
روحش شاد 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تلاوت سوره منافقون توسط حضرت آیتالله خامنهای
🔹️در ماه مبارک رمضان، روزانه بخشی از تلاوت قرآن توسط رهبر انقلاب منتشر خواهد شد.
🌙 #بهار_معنویت
💻 Farsi.Khamenei.ir
📢 شرکت در جلسه قرائت قرآن و خواندن کتاب تجوید
✏️ حضرت آیتالله خامنهای: قرآن را از دوران کودکی نزد مادر، و سپس از یکی از کسبه که قرائتش خوب بود و جلسات دورهای قرائت را در منازل مدیریّت میکرد، آموختم. پدر، من و برادرم را به این مرد مؤمن که حاج رمضانعلی نام داشت، سپرد. او به ما احترام میگذاشت. با آنکه مردی پنجاه ساله بود، پشت سر ما از در خارج میشد و ما را در دو طرف خود مینشانید. من نزد او قرآن میخواندم و او قرائت مرا تصحیح میکرد.
✏️ یک روز به ما گفت: شما دیگر به مرحلهای رسیدهاید که من نمیتوانم به شما درس بدهم و بیشتر از این شما را جلو ببرم. به ما توصیه کرد که پیش استاد او ـ مُلا عبّاس ـ برویم که در سنّ هفتادسالگی در صحن حرم رضوی تدریس میکرد... از ویژگیهای او این بود که به نسخهی قرآن چاپ هند مقیّد بود و اعتقاد داشت که نسخهی هندی با وجود دشواری رسمالخطّش، نسخهای صحیح است... نزد او کتاب تجوید را خواندیم که به فارسی است و تألیف سیّد محمّد عرب زعفرانی.
خون دلی که لعل شد، صفحات ۱۴و۱۵
🔹️ بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR در بهار معنویت -ماه مبارک رمضان- مجموعه خاطرات زندگی حضرت آیتالله خامنهای پیرامون آشنایی، انس با قرآن کریم و جلسات تفسیر ایشان را در قالب مجموعه #خاطرات_قرآنی مرور میکند.
📥 تهیه کتاب خون دلی که لعل شد
💻 Farsi.Khamenei.ir
39.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ | هر کس ۸ ویژگی داشته باشد با پیامبران و ائمه اطهار وشهدا و صالحین محشور می شود...
#دکتر_رفیعی
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
امام على عليه السلام :
عَلَيكُم في شَهرِ رَمَضانَ بِكَثرَةِ الاِستِغفارِ و الدُّعاءِ ؛
امام على عليه السلام :
بر شما باد در ماه رمضان به بسيارىِ استغفار و دعا .
. الكافى ، ج 4 ، ص 88 .
📜علی بن ابراهیم بن مهزیار می گوید:
🔷۱۹ سال متوالی به مکه رفتم تا خدمت امام زمان (عجل الله فرجه ) تشرف پیدا کنم.سال آخری که آمدم نا امید و دلگیر بودم با خود گفتم دیگر فایده ندارد چقدر منتظر باشم گویا لیاقت ندارم برای زیارت.
🔷در همین حال بودم که به من الهام شد برای دیدار سال آینده بیا تا حضرت را ببینی...سال بیستم فرا رسید" با دلی پر از امید و عشق کنار کعبه نشستم ونمازمیخواندم ناگهان دستی روی شانه ام گذاشته شد ، به من گفتنداگرمیخواهی حضرت را ببینی دنبال ما بیا...
🔷سوار بر مرکب شدیم و در کوه های اطراف گردشی کردیم شب شد دیدم روی کوهی چادری برپاست و روشنایی از آن پیداست نزدیک شدم بعد از اجازه داخل شدم دیدم صورتی دلربا و قامتی بلند ، ابروان بهم پیوسته ، خوشخو و بخشنده! سلام کردم.
🔷حضرت فرمود: منتظرت بودیم چرا دیر آمدی؟ گفتم سیدی و مولای" من شب و روز منتظر شما بودم.
🔷حضرت فرمود:
سه چیز باعث شده امامتان را نبینید:
1⃣بی رحمی به ضعفاء
2⃣قطع رحم
3⃣دنیا طلبی
شما اگر رفتارتان را درست کنید ما خودمان می آییم.
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
کانال کمیل
اعمال ایّام البیض رمضان 🌕 شبهای۱۵،۱۴،۱۳ #ایام_البیض #ماه_رمضان ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄ @RMarty
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم✋🌸
اے یوسف تنهاے من، این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است:
تــــــو...
درد نداشتن تــــو...
و دویدن مدام براے یافتنت،
همه آرزويي است که در لابلاي مناجات سحر، بدنبالش میگردم.
براے قلب بیمار من، چارهاے بينديش.
قلب بیمارم، جاے خالی، براے حضور مداوم تو ندارد.
به امید علاج آمدهام.
مرا دست خالی، از گوشه سفرهات، رد مکن
به امید اجابت آمدهام؛
یا مُجیبُ... یا مُجیبُ ... یا مُجیبُ
🌤اللهم عجل لولیک الفرج🌤
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
شهید والامقام ابوالفضل پاکداد دهم شهریور ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی و متوسط در زنجان به دنیا آمد . مادرش می گوید :پس از تولدش در خواب دیدم که حضرت زهرا(س)و امام حسین(ع) به منزل ما آمدند ، حضرت زهرا (س)کودک مرا در آغوش گرفت و صورتش را بوسید و به من گفت : که نام کودک را ابوالفضل بگذارید. ابوالفضل ، تحصیلات ابتدای را در دبستان خاقانی و دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی انوری به پایان برد .
در دوره راهنمایی بود که عکس شاه و تزییناتی را که برای مراسم جشن روز چهارم آبان (روز تولد شاه) در مدرسه نصب کرده بودند به همراه دوستانش پاره کرد . به همین دلیل پدرش را به شهربانی احضار کردند و خواستار تحویل دادن ابوالفضل به شهربانی شدند که با اصرار او از دستگیری ابوالفضل صرفه نظر و به گرفتن تعهد از پدرش اکتفا کردند . ابوالفضل از مدرسه اخراج شد و او را در آن سال مردود اعلام کردند . وی دوره متوسطه را در دبیرستان (شریعتی فعلی) گذراند .
در این دوره که با سالهای آخر حکومت پهلوی مقارن بود با گروه های مذهبی آشنا شد و با شرکت در جلسات مذهبی مختلف در زنجان و تبریز و نیز مطالعه کتب مذهبی به ویژه کتابهای شهید مطهری بر آگاهی های دینی خود افزود .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مدت سه ماه در دوره ای که از طرف شهید محمد علی رجایی در دوران وزارت آموزش و پرورش و تربیت مربیان پرورشی برگزار شده بود ، در تبریز شرکت کرد . وی چنان به امام علاقه داشت که خود را آزاد شده امام خمینی می دانست و به این اعتقادش می بالید . از این رو در پی صدرو امام (ره) مبنی بر تشکیل نهضت سواد آموزی به همکاری با نهضت سواد آموزی پرداخت . قبل از شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، حفظ امنیت شهر بر عهده گروه های ضربت بود و وی فعالانه با این گروه ها همکاری می کرد .
خرابکاری های ضد انقلاب که در کردستان آغاز شد او تصمیم گرفت نهضت سواد آموزی را رها کرده و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آید. در مقابل مخالفت دوستانش ساعتها با آنان درباره این موضوع بحث و استدلال می کرد که :اگر تاکنون با قلم و در عرصه فرهنگی مبارزه می کردیم ، امروز تکلیف فرق می کند و باید عملا وارد مبارزه شویم و در کنار آن به امر تعلیم و تربیت نیز ادامه دهیم .
پس از عضویت در سپاه و گذراندن دوره آموزش نظامی به مریوان اعزام شد و در آنجا مسئولیت دفاع از یک تپه را به عهده داشت . در این ماموریت از ناحیه پا مجروح شد و به زنجان باز گشت .پس از آن در واحد حراست زندان سپاه زنجان مشغول خدمت شد . در مدت خدمت در زندان ، با زندانیان سیاسی ، دلسوزانه بر خورد می کرد و این رفتار باعث علاقمندی برخی از زندانیان به وی شده بود .
ابوالفضل پاکداد به مطالعه علاقه بسیار داشت و با وجود مشغله زیاد هر گاه فراغتی در منزل یا محل کار می یافت به مطالعه می پرداخت . همچنین یک دستگاه پخش صوت واکمن خریده و در محل کار به سخنرانی های علمی و مذهبی گوش می داد . در این اواخر هم بیشتر به تلاوت قرآن گوش می کرد . در سالهای اوج فعالیت های منافقین در جهت ترور نیروهای متدین و طرفدار انقلاب ، با به تن کردن لباس سپاه در ملا ء عام که خطر ترور شدن را در بر داشت،حضورمی یافت ، با این اعتقاد که لباس پاسداری کفن اوست و همیشه باید آن را بر تن داشته باشد .
او با لباس پاسداری در بیرون از منزل ظاهر می شد و این خطر را به جان می خرید . او پیوسته خود را برای شهادت آماده می کرد . وقتی که والدینش از عزیمتش به جبهه اظهار ناراحتی می کردند در پاسخ می گفت :پدرم ،مادرم ،جبهه سفره شهادتی است که به واسطه امام گسترده شده و صاحب احسان خداست ، به بازار خدا می روم ، خریدار خداست ، چرا نروم ؟
ابوالفضل وقتی از ماموریت مریوان بر گشت ، آقای محجوب – فرمانده عملیات و آقای خردمند – فرمانده سپاه زنجان – در صدد بودند تا مسئولیت یکی از واحد ها ی سپاه را به او واگذار کنند ولی او نپذیرفت . همچنین وقتی به او پیشنهاد شد در دوره ای که برای آموزش فرماندهی بود شرکت کند ، چون می دانست این دوران طولانی خواهد بود و مانع شرکت او در جبهه می شود از پذیرش آن خود داری کرد . قبل از عملیات فتح المبین نیز وقتی یک گروهان مستقل از زنجان به جبهه اعزام شد ، زیر بار مسئولیت گروهان نرفت و حتی در مصاحبه ای که با نیروهای اعزامی ، قبل از عملیات ترتیب داده شده بود ، شرکت نکرد .
ابوالفضل در دومین اعزامش به جبهه ، به منطقه عملیاتی فتح المبین به شوش رفت . قبل از شروع عملیات فتح المبین فرماندهان رده بالای لشکر نجف در جلسه ای تصمیم گرفتند با طراحی یک عملیات ایذایی ، توجه نیروهای عراقی را از عملیات اصلی منحرف کنند . قرار بر این شد که گردانی به فرماندهی اصغر محمدیان و دو معاون او این ماموریت را در محدوده سایت واقع در جبهه رقابیه انجام دهند . از آنجا که فرماندهان پیش بینی می کردند کسی از نیروهای شرکت کنند ه در این عملیات زنده نماند .
شهید اصغر محمدیان و دوستانش تصمیم گرفتند این تعداد را از افراد داوطلب جمع آوری کنند ، ابوالفضل پاکداد ، معاون اول فرمانده گردان مذکور بود . از آنجا که منطقه مذکور ، بسیار هموار و عاری از هر گونه جان پناه بود ، نیروها کاملا در تیر راس آتش شدید دشمن قرار می گرفتند .
در جریان عملیات ، اصغر محمدیان فرمانده گردان در اثر اصابت گلوله دوشکا به پا مجروح شد و از ابوالفضل خواست که هدایت حمله را به عهده بگیرد گردان مذکور ماموریت خود را با موفقیت به انجام رساندند اتما ابوالفضل پاکداد در ۵ فروردین ۱۳۶۱ در اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید .
به علت درگیری شدید در منطقه اجساد شهدای عملیات حدود سه روز بر زمین ماند . پس از پایان موفقیت آمیز عملیات فتح المبین و عقب نشینی نیروهای عراقی ، پیکر او را در آن سوی میدان مین دشمن یافتند . همیشه می گفت : یک پاسدار بیش از یازده ماه زنده نمی ماند . او هم خود شاهد صدق این سخن شد و دقیقا یازده ماه پس از ورود به سپاه به شهادت رسید . همکاران او در حراست زندانیان سیاسی نقل کرده اند که وقتی خبر شهادت وی به زندانیان رسید ، آنان نیز گریستند .
ابوالفضل به هنگام شهادت ۲۱ ساله بود و پیکرش در گلزار شهدای زنجان به خاک سپرده شد .
روحش شاد 🤲
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وصیت نامه پاسدار شهید ابوالفضل پاکداد
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 نماهنگ | شکوفایی امید
👈 توصیه رهبر انقلاب در روز اول فروردین به جوانها برای جلوتر حرکت کردن از نقشه ناامیدسازی دشمن و تلاش برای ایجاد امید در دلها
✏️ رهبر انقلاب: امروز منافع ملی ما و افق روشن آینده ما وابسته است به امید و ایمان... اگر فروغ امید در دلها خاموش بشود هیچ حرکتی اتفاق نمیافتد... عوامل امیدزا هم در کشور بحمدللّه کم نیست.
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #حدیث_زندگی | از این چهار خصلت دوری کن
✏️ شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آیتالله خامنهای
🌙 #بهار_معنویت
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا