#با_اهل_پرواز🕊
پدر صورت پسر را بوسید💕
گفت:
تا کی میخوای بری جبهه؟؟🕯
پسرخندید و گفت:
قول میدم این دفعه آخرم باشه بابا!
پدر: قول دادے ها...!
و پسر، سر قولش "جان" داد 💔
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برام دعا کن بابا منم.. منو که یادته..
چشاتو وا کن منم بابا منم..
منو که یادته.. 💔
وداع جانسوز دختر دوساله شهید بهروز واحدی با پدر شهیدش..
🎥لحظاتی از آخرین دیدار دختر ۲ ساله شهید بهروز واحدی با پدرش در معراج شهدا 😭
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
🌙 #ماه_رمضان
🕌 #دعای_روز_هجدهم_ماه_رمضان
🤲 #دعای_ماه_مبارک_رمضان
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دستهای انسان بسته میشود و دیگر هیچ کاری نمیتواند برای خودش بکند..
🎙 #رهبر_انقلاب
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهای امنیت
لحظاتی از وداع همسر و فرزندِ شهیدِ مدافعِ امنیتِ حرم، شهید بهروز واحدی با پیکر مطهر شهید.
🟠با حال مناسب ببینید.
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی #مهران_غفوریان از #امام_رضا علیه السلام میگه و اشک میریزه...
#امام_رضا_جانم
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺دعاکنیم خدا عاقبت بخیرمون کنه ...
#اَللّٰهُمَّ_اجْعَلْ_عَوٰاقِبِ_اُمُورِنٰا_خَیْرٰا
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
پيامبر صلي الله عليه و آله :
مَن قامَ لَيلَةَ القَدرِ إيمانا وَ احتِسابا ، غُفِرلَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ ؛
پيامبر صلي الله عليه و آله :
هر كه از روى ايمان و براى رسيدن به ثواب الهى ، شب قدر را به عبادت بگذراند ، گناهان گذشته اش آمرزيده مى شود .
فضائل الأشهر الثلاثه ، ص 136 .
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
@RMartyrs
┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
1_10551065844.mp3
2.33M
🔸عطر عجیب #صلوات
حکایت قدردانی عجیب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از مردی که زیاد #صلوات میفرستاد
https://eitaa.com/joinchat/1648099642Ce44146f4cf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ علاّمه امینی رحمت الله علیه ؛
«خدا می داند برای تالیف این کتاب(الغدیر) چقدر مشقّت کشیدم!
به صدهزار کتاب مراجعه کردم،
و ده هزار کتاب را خواندم، از اول تا آخر؛
در ثواب نوشتن الغدیر شریکش می کنم، هر کسی را که بعد از #صلوات "و عجّل فرجهم" بگوید.»
قول، قول علامه امینی است.
📚 یادنامه علامه امینی، صفحه ۳۴۵.
🌸💐🌸💐
✨گفتم صلوات و با صفا گشت دلم
🌷با عشق علی ز غم رها گشت دلم
✨بر صوت مُصَفّای پیمبر به جهان
🌷گفتم صلوات و پُر ولا گشت دلم
🌸💐🌸💐
📣🔻با نشر مطالب در ثواب آنها سهیم باشیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادی ازشهدا اموات آرمیده درخاک با ذکر فاتحه و صلوات و آیات قرآن کریم
#حضرت_علی «علیهالسلام» :
بگذارید و بگذرید
ببینید و دل نبندید
چشم بیاندازید و دل نبازید
که دیر یا زود
باید گذاشت و گذشت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
💠 آری تقدیرها با احتساب قَدَرها
نوشته خواهد شد!✍
بنگر ببین اندازه و قدر تو چیست!
که فردا شب اندازه ظرفت را میسنجند
و بر اساس آن تو را پُر خواهند کرد...
#امام_زمان
اعمال مشترک شبهای قدر👆
و اعمال مخصوص شب نوزدهم
#پيامبر_اکرم (ص):
هر كه از روى ايمان و براى رسيدن به ثواب الهى، شب قدر را به عبادت بگذراند، گناهان گذشته اش آمرزيده مى شود.
📚فضائل الأشهر الثلاثه ، ص۱۳۶
شهیده والا مقام نوشین امیدی
زندگینامه شهیده نوشین امیدی :
شهیده نوشین امیدی در اول آذرماه سال 1341 در نهاوند چشم به جهان گشود. وی دختر با استعداد، فعال، مظلوم و ساکتی بود. دبستان و راهنمایی را که به اتمام رساند، رفت دبیرستان، مبارزاتش را از همان جا آغاز کرد. او به حق و به تمام معنا انقلابی بود، انقلابی مبارز؛ نه از انقلابی های گذرا، رفت که همه را به راه بیاورد تا مثل خودش راهرو معصومین باشند، مبارز باشند و در مقابل دشمنان اسلام وضد انقلاب بجنگند. وی این راه را در پرتو مطالعه کتابهای مذهبی، شرکت در جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه پیمود . با عمل كردن به آیات ، روایات، سیره معصومین و ائمه اطهار(ع) سیر تهذیب را به سرعت سپری نمود؛ تحت تعلیم کلاسهای بحث شهید مطهری و به گفته برخی از دوستانش شهید بهشتی، بنیه علمی خویش را تقویت نمود و با الهام گرفتن از شخصیت مبارزین انقلابی بخصوص برادرش، سردار شهید حاج محسن امیدی، رئیس ستاد لشکر انصار، مبارزه را از اواخر دوران راهنمایی آغاز نمود و تا شهادتش ادامه داد. برای همه علی الخصوص همکلاسی هایش الگو بود، بعد از انقلاب که خیلی ها برگشتند و انقلابی شدند، شهیده امیدی برایشان الگو شد. همه کاری می کرد تا همه را به راه آورد. عده ای هم بودند مثل منافقین و گروهک های دیگر که با او مخالف بودند. شهیده امیدی فعالیت های زیادی داشت، به طور کلی میتوان فعالیت های او را به سه دسته فعالیت های مذهبی، سیاسی و اجتماعی تقسیم کرد. وی به همراه چند تن از دوستانش در بسيج خواهران سپاه نهاوند، کمیته امدادامام خميني(ره) و بهزیستی شهرستان نهاوند فعالیت میکرد. بیشتر اطلاعات فعالیتهای اجتماعی نوشین را هم دوستانش برای ما نقل کردهاند، بیشتر به سرکشی و کمک رسانی به خانواده های بی بضاعت میپرداختند. همچنین به امور زندگی خانواده های شهدا و رزمندگان حتی به درس و مشق فرزندان آنها رسیدگی میکردند. شهیده نوشین امیدی منظم بودند و از خانواده هایی که تحت پوشش داشتند پرونده هایی تهیه کرده بود و اطلاعات آنها را ضبط میکرد. به این وسیله میدانست که کی و کجا باید بروند و سرکشی کنند . همین طور بی نظم و بدون برنامه به سرکشی خانواده ها نمیرفتند. رسیدگی به محرومان برای نوشین زمستان و تابستان نداشت. همه اوقات به آنها سرکشی میکرد. حتی به خانواده هایی کمک میکردند که بضاعت گرفتن کارگر برای برداشت محصول گندم خود را نداشتند.
نوشین به همراه برادرش حاج محسن با زبان روزه به کمک آنها میرفت و شب که میآمد دستهای لطیف زنانه اش زخمی بود، کمک به خلق را وظیفه خود میدانست . بیشتر روزها را روزه میگرفت. خواب و خوراکش به قدر ضرورت بود. یعنی به اندازهای بود که توان فعالیت داشته باشد. خیلی ساده پوش بود. با اینکه لوازم آسایش و رفاه برایش فراهم بود، اما او چیزی برای خودش نمی خواست. آن را برای دیگران میخواست و به خانواده های تحت پوشش میداد. تقوا را در حدی رعایت میکرد که وقت خواب از رختخواب مناسب استفاده نمیکرد. وقتی دیگران اعتراض میکردند، میگفت: «خانواده هایی که به آنها سر میزنم، به جز چادر شب چیزی ندارند، چیزی که حتی ریز پاهایشان پهن کنند. تنوری در وسط اتاق دارند و درآن هیزم میریزند و گرم میشوند و روی زمین میخوابند و چادر شبی که رویشان میکشند. شما توقع دارید من چطور راحت در رختخواب بخوابم. تازه من روی فرش میخوابم و درد آنها را حس نمیکنم. اگر من در رختخواب بخوابم، حرفم درآنها تأثیر ندارد که بگویم عیب ندارد شما اینجور زندگی میکنید. به خدا فکر کنید به قیامت فکرکنید. چطور کلام من روی آنها تأثیر بگذارد.» تا این حد سعی میکرد نفسش را تربیت کند. درمورد اعتقاداتش بسیار قاطع بود و باادب از آنها دفاع میکرد. کسی نمیتوانست به او بگوید که اعتقاداتش اشتباه است، مگر با آوردن دلایلی از قرآن، نهج البلاغه و احادیث ائمه اطهار که بتواند او را قانع کند و آن را بپذیرد. در این مباحث اختلاف سنی برایش مهم نبود. با رعایت کمال احترام و ادب حرف خودش را میزد. در مورد مسئله حجاب خیلی مقید بود. درعین رعایت حجاب وحفظ حریم در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکرد. معتقد بود حجاب برای خانم مصونیت است نه محدودیت. حجاب را مانند صدفی میدانست که از گوهر وجودی زن محافظت میکند. خوشحال میشد اگر یک خانم حجابش را رعایت میکرد. معتقد بود «خانمها باید همه جا پا به پای آقایان فعالیت کنند و حضور مؤثر داشته باشند، اما با رعایت خط قرمزهای اسلام»، در مورد جبهه هم همینطور بود. میگفت: «در صدر اسلام هم خانم ها در جنگ ها شرکت میکردند و مجروحین را مداوا میکردند. ما هم با رعایت موازین اسلامی میتوانیم این نقش ها را ایفا کنیم.» در بعد سیاسی شهیده امیدی کلاً مطیع رهبر و ولایت فقیه بود. یعنی اصلاً امکان نداشت تخلف کند. میگفت:«وقتی رهبری دستور میدهد ما باید بدون چون و چرا اطاعت کنیم چون ولایت دارد. امام ولی فقیه است.» در کلاسهای مذهبی، نهج البلاغه، اخلاق و... که شرکت میکرد، اول در خودش مسائل مذهبی را پیاده میکرد. در گفتارش، رفتارش، عملش و حتی در روابطش. هرکس که با نوشین ارتباط داشت، این را میفهمید. به گفته ی خانواده ی شهیده امیدی ، مطالعات زیادی داشت و چون کار خدمات اجتماعی را انجام میداد، زمان مطالعاتش از ساعت دوازده شب به بعد بود. ابتدا درسهایش را مرور میکرد و سپس به مطالعه کتابهای مذهبی مثل کتابهای استاد مطهری میپرداخت. در پرتو همین مطالعات و آگاهی ها بود که در جلسات بحث و گفتگوی آزاد که همه گروهها شرکت میکردند، شرکت میکرد. گروه های فدایی، راه کارگر، حزب توده، مجاهدین خلق و... خوب یکی از این گروه ها هم حزبالله بود که شهیده امیدی به نمایندگی از حزب الله در این جلسات حاضر میشد. با همه بحث میکرد. خسته هم نمیشد. چیزهایی را که داشت همه استفاده میکردند. در بحث هایش به احادیث ائمه اطهار، قرآن، نهج البلاغه و کتابهای شهید مطهری استناد میکرد. غالباً در اثر این نشست ها صدایش گرفته بود. در تمام بحث های آزاد جانب ادب را رعایت میکرد. هیچگاه با بیاحترامی سخن نمیگفت. البته گروه های مختلف هم سایه اش را با تیر میزدند. به او بدبین بودند و حتی او را اذیت میکردند. البته آن زمان همه جای کشور این حالت را داشت. جنگ که شروع شد چند بار به جبهه رفت. اولين جايي هم كه رفت سر پل ذهاب بود. چند روز آنجا بود و زود برگشت. برای آمادگی در جبهه آموزش های خاصی داشتند. سرانجام در یکی از همین تمرین ها به شهادت رسید. شهیده امیدی درحالی که به همراه حدود سیصد نفر از بسیجیان جهت آمادگی برای اعزام به جبهه و آخرین تمرین تیر اندازی به سراب گیان نهاوند رفته بودند. پس از انجام تمرینات خاص به علت عدم دید مناسب جهت تیراندازی، دستور داده میشود که همه به حالت سینه خیز روی زمین دراز بکشند. یکی از خانمها که در ارتفاع بالاتری از شهیده قرار داشت، تعادل خود را از دست میدهد . در حال پرت شدن به پرتگاه بود که فریاد میزند: "خواهر امیدی من دارم می افتم." نوشین دستهایش را باز میکند و او به روی دستهای شهیده امیدی میافتد. ناگهان تیری از اسلحه مربی شلیک می شود،تیر کمانه میکند و برمیگردد و صدمتر آن طرف تر به سر نوشین امیدی که به زمین خورده بود، اصابت میکند.
وی همزمان با اذان ظهر هفتم تیرماه سال 1360در حالی که روزه بود دعوت حق را لبیک می گوید و به آرزوی همیشگیاش یعنی شهادت نائل میگردد. دبیرستانی که شهیده امیدی در آن تحصیل میکرد، ظفر نام داشت.بعد از انقلاب با نام یکی از شهدای مجاهد انقلاب به دبیرستان محبوبه متحدین تغییر نام داد و بعداز شهادت نوشین، دبیرستان شهیده نوشین امیدی نام گرفت. شهیده نوشین امیدی یک سال پیش از شهادتش یعنی سال 1359 با یکی از دبیرهای دبیرستان صحبت میکند و پیشنهاد میدهد اسم دبیرستان را به نام یکی از شهدای جدید تغییرنام دهند. دبیر به شوخی به وی میگوید: « إن شاءالله خودت شهید بشوی نام تو را روی دبیرستان بگذاریم» و دقیقاً یک سال بعد نوشین شهید میشود و نام او را روی دبیرستان میگذارند. چند سال بعد به احترام همه شهدای آنجا،آن دبیرستان « امید» نام گرفت. هم اکنون به یاد این شهید زنِ مسلمانِ ایرانیِ مبارز، نام دبستان و چند مکان دیگر در نهاوند را نوشین امیدی نام نهادند تا نام او به عنوان الگوی زن مسلمان ایرانی همیشه در خاطرهها باقی بماند. یادش گرامی باد. آن فرو ریخته گل های پریشان در باد کز می جام شهادت ، همه مدهوشانند نامشان زمزمه ی نیمه شب مستان باد تا نگویند که از یاد فراموشانند.