امام زمان 003.mp3
1.99M
✍️چرا این همه "اللهم عجل لولیک الفرج" های ما، به اجابت نمی رسد ؟
🔻چرابا اینهمه ظلم، که عالم را احاطه کرده است؛
ظهور منجی،اتفاق نمی افتد؟
#استادشجاعی
#امام_زمان
📌به جمع مابپیوندید
🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰
@Raahe_no
امام زمانی - 3_mixdown.mp3
2.56M
#منم_هستم ۳
اولین شرط انتظار، عاشقی ست!
فقط عاشق، چشم براه می ماند!
فقط عاشق؛
برای محبوب، روی خودش پا می گذارد.
فقط عاشق؛ می دَوَد و نمی بُرَّد!
منم عاشق هستم؟
#استاد_شجاعی 🎤
📌به جمع مابپیوندید
🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰
@Raahe_no
هدایت شده از تسنیم
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🌸﷽🌸
#راهکارهای نهج البلاغه متن شماره ۳۵۶
#خداشناسی متن هشتم
🔰 رابطه خداوند با مخلوقات
🌸 سلام خدا بر امیرالمومنین فرمود :
🔻خداوند مخلوقات را
◀️ برای تقویت فرمانروایی خود،
◀️ یا به سبب ترس از حوادث روزگار،
◀️ یا برای کمک خواستن علیه همتایی جنگجو ،
◀️ یا شریکی زیاده خواه
◀️ و یا مخالفی برتری جو نیافرید ؛
🔻 بلکه
🍃 آنها مخلوقاتی پرورش یافتهٔ [پروردگار]
🍃 و بندگانی خوار و ذلیل
[ در برابر عظمت او ] هستند.
🔸 خدا در موجودات حُلول نکرده
(وارد نشده ) است
◀️ تا گفته شود او درون آنهاست ؛
🔸 و از موجودات دور نیست
◀️ تا گفته شود از آنها جداست.
🔻آفریدن موجودات
↩️ در آغاز و تدبیر آنچه به وجود آورده ،
✔️ خداوند را خسته نکرده است
🔻 و به خاطر آنچه آفریده ،
✔️به ناتوانی نیفتاده است
🔻و در آنچه حکم داده و اندازهگیری کرده ،
✔️ شک و شبههای بر او وارد نشده است؛
🔻 بلکه [حکمش ]
✅ حکمی استوار ،
✅ عِلمی محکم
✅ و فرمانی قطعی است.
🔻خدایی که با وجود مجازات و کیفرش ،
🌸 همه به او امیدوارند
🔻و با وجود نعمتهایش
🌸همه از او میترسند
[که مبادا در اثر گناه و ناشکری ، گرفتار عذاب شوند].
📗 نهج البلاغه ، خطبه ۶۵ بند ۲
♻️ترجمه استاد رحیمی و گروه مترجمین
📌به جمع مابپیوندید
🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰
@Raahe_no
💠#حکایت
ستارالعیوب!
عباسقلی خان فرد ثروتمند و در عین حال خیّری بود که در مشهد بازار معروفی داشت. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است.
به او خبر داده بودند در حوزه علمیهای که با پول او ساخته شده، طلبهای شراب میخورد!
ناگهان همهمهای در مدرسه پیچید. طلاب صدا میزدند حاج عباسقلی است که به مدرسه وارد شده.
در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است!
عباسقلی خان یکسره به حجرهی من آمد و بقیه همراهان هم دنبالش.
داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفاً بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی.دلم در سینه بدجوری میزد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم میلرزید.
اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتابهای دیگر دراز کرد…
ببخشید، نام این کتاب چیست؟
بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب…! این یکی چیست؟ مکاسب و این یکی؟! …
لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید.
کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد و سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:
این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشمهایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم…
خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمیدیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟
بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟
چرا آقا; الآن میگم. داشتم آب میشدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستارالعیوب، و گفتم: نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا!
فاصله سؤال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماسآمیز من چند لحظه بیشتر نبود.شاید اصلاً انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشمهایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابهلای پلکهایش چکید.
ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستارالعیوب (!) را سر جایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و عباسقلی خان هم هیچگاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است...اما آن محصلِ آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت.سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگیاش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است»...
ستارالعیوب یکی از نامهای احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزادشده و تربیتیافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خان هستم که باعث تغییر و تحول سازندهام شد.
📙«اخلاق پیامبر و اخلاق ما»؛ نوشته استاد جلال رفیع
📌به جمع مابپیوندید
🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰
@Raahe_no
12.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠درسهای تاریخ
💠آیا کسی هست که مرا یاری کند...؟
آیا مسلمانی به سابقه و مدت زمان بیشتر است یا به صفای باطن و اخلاص...؟
آیا حق وباطل همواره در هاله ای از ابهام نبوده تا بشر موردآزمایش واقع شود...؟
آیا شبهات امروز نسبت به امامت جامعه دیروز با وجود امام معصوم شدیدتر مطرح نبود...؟
برشی از فیلم #روز_واقعه راببینیم
#درسهای_تاریخی
📌به جمع مابپیوندید
🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰
@Raahe_no
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 تحقق تمام اهداف همهی پیامبران و اوصیای الهی توسط یک بانو
#استادشجاعی
#امام_زمان
📌به جمع مابپیوندید
🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰
@Raahe_no
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مهم و بصیرتی.
نقش آمریکا در آشوبهای خاورمیانه از زبان پروفسور جان مرشایمر استاد علوم سیاسی آمریکایی.
📌به جمع مابپیوندید
🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰
@Raahe_no
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔔 کاسه داغتر از آش!!
دکتری که به جانباز مدافع حرم میگه : حیف شما که پاهاتو دادی برای بشار اسد!
ببنید این جانباز عزیز ، چی جوابشو داده
📌به جمع مابپیوندید
🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰
@Raahe_no
#مدیریت_زبان برای زندگیِ خوشتر
#مهارتهای_زندگی
📌به جمع مابپیوندید
🔰کانال اعتقادی-سیاسی راه نو🔰
@Raahe_no