درست #یک_هفته مونده بود به بله برونم کسی که قرار بود #شوهرم بشه رو خیلیییی اتفاقی تو خیابون با یه دختر دیدم رفتم جلو و خواستم بزنم تو گوشش ولی وقتی دختری که کنارش بود روش و برگردوند سمتم با دیدنش #خشکم زد …
#خواهرم😱❌
بریده بریده گفتم تو اینجا با این #چیکار میکنی ؟؟
با #جوابی که داد بند دلم پاره شد …
https://eitaa.com/joinchat/904921429Cd28fff2656
#سرگذشت_غم_انگیز_من😔🖤
@Miladmuzikمیلادموزی2_1152921504684762137.ogg
زمان:
حجم:
301.9K
- 99درصد آهنگایی که تو اینستا و خیابون میشنوی
📥#موزیک #موسیقی #آهنگ 📥
ولی پیدا نمیکنی اینجاس : 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1079246858C42156e1c13
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :458
مورخ:18/شهریور/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
:
دختری پرورشگاهی بودم
سرشناس ترین فرد شهر من رو به فرزندی قبول کرد
پسرشون هرشب میومد بالای سرم و نگاهم میکرد
تا زمانی که شدم 15ساله و هرروز با بدن درد بدی از خواب بیدار میشدم...
یه شب تصمیم گرفتم به پدرش بگم نیمه ای شب بهم سر بزنه چون میترسم....
تا اینکه راز بزرگی برملا شد....
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
آرایشگاه داشتم همیشه میکاپ عروس داشتم شب دیر میرسیدم خونه ..
جاری با اصرار برام شام میآورد میگفت نگران دخترت نباش من میرسم بهش اون روز یکی از عروسها کنسل کرد زودتر رفتم خونه یادم رفت به جاریم بگم برام غدا نیاره وقتی رسیدم خونه بوی عطر جاریم تو خونه پیچیده بود صدای از اتاق دخترم میاومد آروم رفتم از لای در نگاه کردم با چیزی که دیدم تنم لرزید بالا آوردم ....
https://eitaa.com/joinchat/683474953Cd141688fae
داستان زیبای بازی سرنوشت(دختری که قبول کرد همسر یک معلول جسمی بشه)
#پیشنهادمدیر👌👌
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :459
مورخ:18/شهریور/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
❌خیانت دردناک المیرا😔❌
چهار سال پیش با ی پسری آشنا شدم. همکلاسی دانشگام مارو آشنا کرد.😔
پسرِ لات بود اهل اسلحه و مشروب و....
من ی بچه مثبت بودم ک اگ یکی حتی سرم داد میزد زرتی اشکام میریخت😢
ولی خیلی بامرام بود از اینایی ک جونشونو در راه عشق فدا میکنه. ما حدودا ی سال با هم رابطه داشتیم ی وقتایی واقعا احساس میکردم دیوونس. کادو های گرون گرون میخرید برام .ولی قسم خورده بود تا عقد نکردیم حتی دستمو نگیره.❤️🔥
انقد این مدت برام تکیه گاه بود ک من بزرگترین راز زندگیم رو براش فاش کردم
خیلی حالش بد شد و رفت.
فرداش فهمیدم....😰💔👇
https://eitaa.com/joinchat/2898002232C2fb5f1eb03
🚫نباید راز زندگیمو بهش میگفتم🖤
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :460
مورخ:19/شهریور/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
یه شب شوهرم رفت مادرشو برسونه تالار، عروسی دعوت بود بعد چون تالار دور بود گفت دیگه نمیام
خونه میمونم همونجا دیگه تا ساعت ۱۱ برمیگردم، گفتم باشه یه کاسه تخمه برداشتمو جلوی تلویزیون لم دادمو همونجا تو حال خوابم برد🥱
دقیقا ساعت ۱۱ صدای چرخیدن کلید درو شنیدم بیدار شدم بعد همسرمو دیدم از پشت شیشه در نگام میکنه و یه لبخندی میزد که همه دندوناش معلوم بود،
بعد منم پا نشدم گفتم الان میاد تو دوباره گرفتم خوابیدم، بعدش که داشت چشمام گرم میشد یادم افتاد که...😱🥶🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/682623520C978864f663
اتفاق وحشتناکی که زندگیمو خراب کرد😭🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :461
مورخ:19/شهریور/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
چند وقتی میشد که شوهرم دیر وقت به خونه میومد به شوهرم مشکوک شده بودم اما به خودم هر دفعه میگفتم که چیزی نیست..
تا اینکه یک شب آمد و گفت برای کاری باید به مسافرت بره و من رو به خونه مادرم برد...
وقتی خونه مادرم بودم یادم افتاد چیزی جا گذاشتم اژانس گرفتم که برگردم خونه
وقتی وارد حیاط خونمون شدم دیدم که کفش های زنونه ای کنار کفش های شوهرمه
خیلی استرس داشتم پاهایم بی حس شده بود با دستای لرزان رفتم تا
در خونه رو باز کنم باورم نمیشد که شوهرم.....
😱😱👇👇❤️🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/159384409C13d0371ef9
باورم نمیشه که خواهرم این کار باهام کرده💔😭
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :462
مورخ:20/شهریور/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی