.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :594
مورخ:29/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
یه شب شوهرم رفت مادرشو برسونه تالار، عروسی دعوت بود بعد چون تالار دور بود گفت دیگه نمیام
خونه میمونم همونجا دیگه تا ساعت ۱۱ برمیگردم، گفتم باشه یه کاسه تخمه برداشتمو جلوی تلویزیون لم دادمو همونجا تو حال خوابم برد🥱
دقیقا ساعت ۱۱ صدای چرخیدن کلید درو شنیدم بیدار شدم بعد همسرمو دیدم از پشت شیشه در نگام میکنه و یه لبخندی میزد که همه دندوناش معلوم بود،
بعد منم پا نشدم گفتم الان میاد تو دوباره گرفتم خوابیدم، بعدش که داشت چشمام گرم میشد یادم افتاد که...😱🥶🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
اتفاق وحشتناکی که زندگیمو خراب کرد😭🔥
# روایت کاملاً واقعی از زندان زنان⛓⚖
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :595
مورخ:30/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
اسمم پریچهره هست .
۱۴ سالم بود یک روز با خواهرم شیرین
برای شستن ظرف ها به چشمه رفتیم
اونور چشمه یوسف منو دید ومحو تماشای همدیگر شدیم ولی غافل از این که،
برادرم خان روستا مون کشت 🥶
این وسط منو با کتک به عقد زن دوم پسر ارشد خان در آوردن.
زن خان منو با زور کتک برد تو یکی از اتاق های عمارت و تا شب توی اون اتاق تنها موندم داشتم میخابیدم که یهو یکی کنارم داشت و....😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/2238644862C21d298c044
نه خدایا من کاش میمردم اون بلا سرم نمیومد👆👆
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :596
مورخ:30/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
❌من لیلام دختری که قربانی عقاید خانوادش شد😔
من و لاله خواهرهای دوقلو بودیم دوقلوی همسان! لاله از بدو تولد مشکل قلبی داشت اما بخاطر فقر خانواده نتونستن جدی درمان کنن.
واقعا لاله برام عزیزترین بود کم کم بزرگ شدیم و لاله عاشق شد.عاشق همکلاسیش.
علی هم عاشق لاله بود.همیشه لاله بهم میگفت میترسم بلاخره این درد منو بکشه و مدیون علی بشم. بلاخره با هزار مکافات علی آقا خانوادشو برای خواستگاری فرستاد .مامانم بهم تاکید کرد من نباید برم جلو خواستگارا میرفتم هم قابل تشخیص نبودیم وقتی مادر علی فهمید که خواهرم مشکل قلبی داره همونجا......😭😅💔👇
https://eitaa.com/joinchat/1067712539C782899c5a6
کاش منو و خواهرم باهم دوقلو نبودیم..🙃🚫👆🏻
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :597
مورخ:1/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
😱شب های که شوهرم شب کار بود به طرز عجیبی خوابم می برد😳
خیلی برام عجیب بود تا اینکه یه شب شوهرم گیر داده بود قبل خواب حتما این شیر و بخور،منم از بس کلافه شده بودم روی پا تختی گذاشتم و گفتم قبل خواب میخورم،یادمه وقتی شوهرم و بدرقه کردم و اومدم تو اتاق سریع شیر و پای گلدون خالی کردم و بعد خودم و به خواب زدم که چند دقیقه نگذشته بود در اتاق باز شد و صدای دونفر که آشنا بود به گوشم رسید،
اما باحرفی که یکیشون زد تمام بدنم از ترس منقبض شده بود😭 😓
امکان نداشت اون با من اینکارو بکنه...
🤬🔥🤫
https://eitaa.com/joinchat/596836399C397ebac861
باورم نمیشد سر لجبازی با شوهرم همچین بلایی سرم بیاره😔💔❤️🩹
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :598
مورخ:1/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
شیدام دختری که تو پر غو بزرگ شد🦢
شب جمعه با خانواده عموم رفتیم شمال گردش، پسر عموم گیر داد دوتایی بریم بیرون لب دریا و بازار چرخی بزنیم،!
دلم نمیخواست برم ولی مامانمو زنعموم انقد گیر سه پیج دادن که مجبور شدم، ازش خوشم نمیومد یعنی مثله داداشم دوسش داشتم،
کمی که چرخیدیم یه آبمیوه بهم داد تا بخورم ، چند دقیقه ای نگذشته بود که سرم گیج رفت منو کشون کشون برد تو ماشین و ...😱👇❤️🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
🔪🩸چاقو میوه خوری توی زنبیل رو برداشتمو دیگه نفهمیدم چیشد..!
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :599
مورخ:1/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
تو آیینه به خودم خیره شده بودم ، باورم نمیشد که ساسان بهم خیانت کرده 💔❤️🩹
مگه من چی کم داشتم ؟😔❤️🔥
همه از زیبایی من تعریف میکردن اون وقت شوهرم با منشی مطب خودش ریخته رو هم ؟😔
امشب شب تولدش بود و میخواستم با فیلمی که ازش به دستم رسیده بود سورپرایزش کنم اما اون نمیدونست که اون منشی رو خودم فرستاده بودم تا مچش رو بگیرم …
همون لحظه صدای پیام گوشیم بلند شد و به جای فیلمی که قرار بود ساناز از خودش و شوهرم برام بفرسته ، پیامی رو دیدم که نوشته بود (من عاشق ساسان شدم و نمیتونم اون فیلم رو بهت برسونم ، ازت خواهش میکنم از زندگیمون برو بیرون )
🔥👇❤️🩹❤️🔥👇🔥❤️🩹
https://eitaa.com/joinchat/3830645553C061c6d6782
سرگذشت تلخ آلا👆😭