..•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :614
مورخ:8/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
تازه دانشگاهمو تموم کرده بودم و دوره دوساله با یکی از اساتید بیمارستان برداشتم.🩺💉
استادم مجرد بود و جوون و این منو یکم معذب میکرد، درست شبی که خواستگار برام اومده بود، استادم سر لج افتاده بود و بهم مرخصی نداد و منو مجبور کرد شب کار بمونم😔
نمیدونستم چیکار کنم از یه طرف خانواده ام فشار آورده بودن از یه طرف این استاد مغرور و لجبازم، روپوش سفیدم و درآوردم و همینکه مانتومو پوشیدم یهو با احساس اینکه کسی پشت سرمه قلبم هری ریخت با ترس برگشتم که...
🥶😱❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/682623520C978864f663
سرگذشت زندگی منیکه بازیچه شدم😭💔
..•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :615
مورخ:9/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
#سرگذشت_وحشتناک_من_وَ_ناپدریم❤️🩹🖤
قبل از #مرگ_مامانم🖤 بار ها نگاه خیرش رو روی #خودم حس کرده بودم اما بخاطر اینکه مامان و ناراحت نکنم سکوت میکردم و سعی میکردم کمتر جلوی #چشمش بیام ، اما بعد از اینکه #مامانم رفت یکروز از #سرکار زود برگشت....
https://eitaa.com/joinchat/1104478341C2fcacc1495
#سرگذشتی از #جنس درد و #انتقام
#ترس
مادرم یه پسرعمویی داشت بنام سعید،
موقعی که کوچیک بودم منو توو بغلش میگرفت و نازم میکرد و میگفت ماشاءالله چه دختر خوشگلی😏
چند سالی گذشت و حالا پایه نهم بودم تا یه روز از مدرسه داشتم برمیگشتم یه مرتبه آقا سعید با ماشینش اومد گفت سارا سوار شو برسونمت.
منم که کاملا بهش اعتماد داشتم سوار ماشین شدم که یه مرتبه دیدم رفت سمت خونه خودشون! گفتم عمو کجا داریم میریم؟ گفت سارا جان مامان بابات امروز ناهار اومدن خونه ما،اما تا وارد خونه شدم یه مرتبه سعید..😭😱🔥
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35
سرگذشت دردناکمو نوشتم بیا بخون🥺👆
..•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :616
مورخ:9/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
ده سالی بود بچه دار نمیشدیم و با اصرار من شوهرم قبول کرد ivf انجام بدیم.
بعد اینکه نوبت گرفتیم اومدیم تهران اتاق گرفتیم.
کاشکی نمیومدیم😔💔
توو مرکز ناباروری یه پرستاری بود که خیلی با شوهرم گرم گرفته بود،
چندباری به شوهرم گفتم دوست ندارم با این پرستاره انقدر بگو بخند داری،گفت تابان بنده خدا داره مراحل کاشت جنین رو توضیح میده.! تا اینکه ساعت کاشت جنین من دکتر یه کار فوری براش پیش اومد،گفتن خانوم نوبت شما فردا شد.منم یه اسنپ گرفتم اومدم سمت خونه همینکه نزدیک اتاق شدم کفش پاشنه بلندی جلوی در دیدم، با ترس دستگیره در و فشار دادم،که دنیا روی سرم خراب شد... 💔👇😭🥺 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 #تجربهای_دردناک_اما_واقعی❤️🔥🔥
..•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :617
مورخ:10/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
این داستان نیست بلکه زندگی واقعیه🌱
اسمم منتیا هست به معنای نور چشم یکی از خوشگل ترین دخترهای روستامون اما تا سن ۱۸ سالگی هیچ خواستگاری نداشتم چون مادرم زن دوم یه پیرمرد بود و قبل اینکه من چشم باز کنم مرده بود!
دو سه سال بعدش هم پدرم مرد و من شدم زیر دست نامادری و هفت هشت تا خواهر برادر ناتنی که اسم و آوازه خوبی نداشتن🔥🤦🏻♀
برای اینکه بهم اجازه نفس کشیدن توی خونه رو بدن باید صبح تا شب سر زمینهای کشاورزی کار میکردم و شبها برای برادرام کثیف ترین کارو انجام میدادم یعنی بجای اونا...😰🥶😭👇
https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f
🔥رفتم وسط آتیش جهنم🔥👆
..•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :618
مورخ:10/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
ما کل خانوادمون تو یه ساختمون زندگی میکردیم ، دیشب حسام اومده بود خاستگاری من پسر عمویی که سال ها عاشقانه دوسش داشتم❤️
اونم بالاخره احساسش رو به من اعتراف کرد ،اما یه چیزی که ذهنم رو درگیر کرد بود و نا رضایتی بابا و زن عمو بود که از سکوتشون هم میشد اینو فهمید …
تصمیم گرفتم برم داخل حیاط تا هوایی به سرم بخوره اما همون لحظه صدای بابا و زن عمو رو از پارکینگ شنیدم و برام راضی برملا شد که هیچکس ازش خبر نداشت 😔🔥
با صدای زن عمو که گفت :این دوتا با هم خواهر برادرن نکنه گذشته روفراموش کردی همه چی آوار شد رو سرم و فهمیدم که …
😱🔥😱🔥😱
https://eitaa.com/joinchat/2503607259C37b101cb57
❌باورم نیست سرگذشت زندگیم آنقدر تلخ باشه❤️🔥😔
..•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :619
مورخ:11/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
یه شب شوهرم رفت مادرشو برسونه تالار، عروسی دعوت بود بعد چون تالار دور بود گفت دیگه نمیام
خونه میمونم همونجا دیگه تا ساعت ۱۱ برمیگردم، گفتم باشه، یه کاسه تخمه برداشتمو جلوی تلویزیون لم دادمو همونجا تو حال خوابم برد🥱
دقیقا ساعت ۱۱ صدای چرخیدن کلید درو شنیدم بیدار شدم بعد همسرمو دیدم از پشت شیشه در نگام میکنه و یه لبخندی میزد که همه دندوناش معلوم بود،
بعد منم پا نشدم گفتم الان میاد تو دوباره گرفتم خوابیدم، بعدش که داشت چشمام گرم میشد یادم افتاد که...😱🥶🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/682623520C978864f663
اتفاق وحشتناکی که زندگیمو خراب کرد😭🔥
درست #یک_هفته مونده بود به بله برونم کسی که قرار بود #شوهرم بشه رو خیلیییی اتفاقی تو خیابون با یه دختر دیدم رفتم جلو و خواستم بزنم تو گوشش ولی وقتی دختری که کنارش بود روش و برگردوند سمتم با دیدنش #خشکم زد …
#خواهرم😱❌
بریده بریده گفتم تو اینجا با این #چیکار میکنی ؟؟
با #جوابی که داد بند دلم پاره شد …
https://eitaa.com/joinchat/904921429Cd28fff2656
#سرگذشت_غم_انگیز_من😔🖤
..•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :620
مورخ:12/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
#سرگذشت_وحشتناک_من_وَ_ناپدریم❤️🩹🖤
قبل از #مرگ_مامانم🖤 بار ها نگاه خیرش رو روی #خودم حس کرده بودم اما بخاطر اینکه مامان و ناراحت نکنم سکوت میکردم و سعی میکردم کمتر جلوی #چشمش بیام ، اما بعد از اینکه #مامانم رفت یکروز از #سرکار زود برگشت....
https://eitaa.com/joinchat/1104478341C2fcacc1495
#سرگذشتی از #جنس درد و #انتقام
#ترس
من با دو تا بچه طلاق گرفتم🥺💔
چون شوهرم قایمکی زن صیغه کرده بود،
یروز زن عموم اومد خونمون کارت عروسی دخترشو بیاره 💌
تو روم گفت : شیدا تو اگه زن بودی و زنیت داشتی نمیزاشتی مردت بره سمت یه زن دیگه!!
خیلی دلمو شکست مامانم جوابشو داد و گفت عمرا پامونو بزاریم تو عروسی!
ولی من شب عروسی کلی به خودم رسیدمو دست بچه هامو گرفتم رفتم تالار یه گوشه نشستم
وقتی عروسو داماد وارد شدن عرق سرد نشست رو تنم چاقوی میوه خوری رو از روی میز برداشتمو..
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
باورم نمیشد زن صیغه ای شوهرم همونکه زندگیمو نابود کرد..🔪🥺💔😭
...•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :621
مورخ:13/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
بعد کلی بدبختی و دردسر، خان بابا راضی شد منو نیما ازدواج کنیم...😢
لباس حنابندونمو پوشیدم و زن های روستا دورم حلقه زده بودن و شادی میکردن میخواستن حنا به دستم ببندن که با صدای #جیغی که از توی اتاق میومد همه با وحشت برگشتن به پشت سرم نگاه کردن...
آنقدر ترسیده بودم که با کمک چند نفر قدمی برداشتم اما کاش میمردم و اون صحنه رو نمیدیدم...💔
خواهرم غرق در خون و کنارش عکس شوهرم و یه نامه افتاده بود...
نامه ای که تمام حقایق زندگیمو آشکار کرد...
👇😱🔥
https://eitaa.com/joinchat/994968540C77884f966b
❌باورم نیست سرگذشت زندگیم آنقدر تلخ باشه☝️😢
...•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :622
مورخ:15/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
ننگ بی آبرویی ازمن هیچ وقت دور نشد و نمیشه اون از بچگیم بود که بعد از فوت بابام از نداری بدبختی رفتیم شدیم مستاجر خالم، شوهر خالم با من و مامانم کار هایی کرد که ننگ بی ابرویی ما هیچ وقت فراموش نمیشه 🥺
الان بعد از ۱۷ سال که با اون ننگ که شوهر خاله بی وجدانم به ما زده بود ؛من ازدواج کردم که صاحب ۲ تا دختر شدم .
یه روز که از بیرون میومدم وارد خونه شدم با دیدن شوهر خاله ام تو خونه خودم که با دختر کوچکم داره .....🥶😱😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbae
با دختر ۱۰ سالم کاری کرد که گذشته خودم رو به وضوح با چشمام دیدم👆👆
...•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :623
مورخ:15/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
یروز تلفن خونمون زنگ خورد
،جواب دادم از کلانتری بود گفتن شوهرمو با چند تا دختر و پسر
دیگه تو یه مهمونی گرفتن تشریف بیارید کلانتری،
با بغض و گریه گفتم
من زنشم الان میام!🥺
با چشم گریون کل سوراخ سمبه های خونه رو گشتم ولی هیچ مدرکی نه از خودم نه از سعید
پیدا نکردم!!
مجبور شدم بچه بغل راهی کلانتری بشم، رفتم پیش افسر نگهبان که ازم مدارک خواست که خجالت زده گفتم
گمشده..
شوهرمو که آوردن گفتن تو زن داری و ازین غلطا میکنی !؟
شوهرم عصبی گفت : دروغ میگه جناب سروان دختر خالمه زنم نیس ، زنگ بزنین مادرم شناسنامم رو بیاره ببینین!😏🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f
باورم نمیشد سه ساله منو عقد دائمی نکرده!😱
...•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :624
مورخ:16/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
🙈دانلود آهنگهای جدید آمبولانسی👌😜👇
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
🚑🚑🚑🚑🚑🚑🚑🚑🚑
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
🚑🚑🚑🚑🚑🚑🚑🚑🚑
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
📲متفاوت ترین کانال🎙 موزیک درایتا🎼
ReMix.mp3
1.11M
ترکی🇹🇷: CAFE_Music_1
قفلی🔓: CAFE_Music_1
کوردی🖤: CAFE_Music_1
دپ🥀: CAFE_Music_1
رپی🎵: CAFE_Music_1
فارسی🇮🇷: CAFE_Music_1
سیستمی🔊:CAFE_Music_1
مازندرانی🌊:CAFE_Music_1
🎶بهترین #موزیک هارو اینجا دانلود کن👇
https://eitaa.com/joinchat/608109052Cb9d261352d
...•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :625
مورخ:16/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
شب تولدم وقتی تن بی جون شوهرم رو دیدم خون تو تنم یخ زد ، اصلا باورم نمیشد ،
این کوروش بود عشق من که غرق خون افتاده بود کف اتاق 😭😫
وحشت کردم تمام بدنم میلرزید بوی عطر آشنایی تو اتاق پیچیده بود این بو برام آشنا بود بوی عطر زنونه ای که خیلی خوب میشناختمش..!
با دستای لرزون تکونش دادم و با صدایی که به زور شنیده میشد گفتم کوروش! که یه دفعه چشمم افتاد به زیر تخت و نفسم بند اومد..😱🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
روایت کاملا واقعی از یک پرونده قتل🔪🩸
....•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :626
مورخ:17/آبان /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
#تست_شخصیت_شناسی_انسان
به تصویر بالا نگاه کنید در نگاه اول چه میبینید!
جواب عجیب و کاملا واقعی 😳
مشاهده پاسخ
مشاهده پاسخ
مشاهده پاسخ