eitaa logo
گسترده تبلیغاتی رادین
146 دنبال‌کننده
615 عکس
152 ویدیو
0 فایل
❤️بسم الله الرحمان الرحیم❤️ 👇🏾👇🏿رزرو تبلیغات 👇🏻👇🏻 @EJRA_RADIN 🤩گسترده رادین با بیش از ۲ سال سابقه در حوزه تبلیغات در فضای مجازی 🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :654 مورخ:3/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
شهاب پسر همسایمون عشق منه❤️‍🔥 سهم منه از دنیا، حقه منه از زندگی🌻 از نوجوونی دلبسته اش شدم تا اینکه با دوس دخترش ازدواج کرد، مریم! یه دختر جلف با کلی قر و فر 🥺جیگرم سوخت .. اینهمه مرد تو دنیاس خب مریم بره دنبال یکی دیگه چی میشه اما شهاب دوسش داشت برای همین ناچار شدم قبرشو بکنم تا به معشوقم برسم، یروز رفتم خونشون و یه طلسم رو..🔥❤️‍🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 بمن میگن رخساره پنجه طلا😏😆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :655 مورخ:4/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از این که برادرم پسر خان کشت منوخونبس کردن،به زور وکتک بلا هایی که خانوادم سرم آوردن؛منو به عقد پسربزرگ خان در آوردن ،افتادم زیر دست مرد مسن و زشت که از دیدنش عق میزدم اینا به کنار هر روز باید از هووم کتک میخوردم،مادر شوهرم که بیشتر از همه اذیت میکرد. از حق نگذریم منم دختر تیز وزرنگ بودم یه روز که منو فرستاده بودن انباری رو تمیز کنم یه صندوقچه زیر وسایل ها پیدا کردم تصمیم گرفتم سر از کار مادر شوهره در بیارم شبونه به اتاقش رفتم که کلید صندوقچه را پیدا کنم ولی از شانش من مادر شوهرم وارد اتاق شد که من قایم شدم که یکدفعه بعد مادر شوهرم با کسی وارد اتاقش شد که ای خدا باورم نمیشه...😱🔥🔥 https://eitaa.com/joinchat/2238644862C21d298c044 خدایا مگه میشه کسی با جگر گوشه خودش این کارو بکنه👆👆
گسترده تبلیغاتی رادین
بعد از این که برادرم پسر خان کشت منوخونبس کردن،به زور وکتک بلا هایی که خانوادم سرم آوردن؛منو به عقد
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :657 مورخ:5/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه که بودم بابام مُرد، منو با چند تا خواهر برادر کوچیک تنها گذاشت💔😭 صبح تا شب جون میکندمو کار میکردم تا اینکه مامانم شوهر کرد، اونم چه شوهری... تازه رفته بودم تو ‌19 سالگی که ناپدریم مجبورم کرد زن یه مرد 60 ساله بشم که از خودشم بزرگتر بود😭 سر سفره عقد با دست و پای لرزون چشم دوخته بودم به در که داماد اومد تو باورم نمیشد انقد پیر باشه! اومد نشست کنارمو با لبخند تور روی صورتمو زد کنار،به جوونی که کنارش ایستاده بود اشاره کردو گفت :پسرم بیا بشین کنار عروست آذر...😳😱🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f سرگذشت زندگی تلخ منو بخونید👆❤️‍🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :658 مورخ:7/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۰سال بیشتر نداشتم که پدرم فوت کرد مجبور شدیم بریم خونه خالم ؛ اونجا شوهرش یک طبقه رو به ما داددر عوضش کلی پول از مامیگرفت مادر بیچارم باید شب وروز کار میکرد؛که بتونه کرایه چند برابر خواسته هوشنگ شوهر خالم بده،اون نامرد به دور از چشم مادرم بلا هایی سر من آورد که الان بعد گذشت چندین سال بازم دکتر میرم. الان بعد چند سال که ازدواج کردم خدا به من ۲تا دختر داد.یه روز سر سفره بودیم که دیدم دختر بچه من هی عق میزنه ورنگش مثل گچ دیوار شده ؛یاد بچگی خودم افتادم ولی باورم نمیشد. چند روزی از اون روز گذشت؛ یه روز که از سر کار برگشتم کسی رو خونم دیدم که اصلا باورم نمیشد اون داشت با دختر بچه من...😱🔥🔥 https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbae خدایا این چه دنیای کثیف شوهر خالم با دختر بچه من چه ها که نکرد.👆👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :659 مورخ:7/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
پسر جونم علاقه زیادی داشت تو خونه تنها بمونه به بهونه های مختلفی منو میفرستاد خونه مادرم تا خودش تو خونه تنها باشه یه روز ماجرا رو به مادرم گفتم گفت بدون اطلاع پسرت تو خونه دوربین نصب کن منم وقتی رفته بود دانشگاه این کار کردم اون روز به پسرم گفتم میرم خونه مادرم تا شب برنمیگردم برق شادی تو چشای پسرم دیدم حالم خیلی خراب شد اومدم خونه مادرم شب برگشتم خونه سریع فیلم باز کردم ساعات اولیه همه چی معمولی بود تا این پسرم در حالی دیدم که داشت...... https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2 ❤️
دختر ۱۷ ساله همسایمون هرروز صبح از سرویس جا میموند.... مادرش می‌اومد از شوهرم خواهش می‌کرد که برسونه شوهر منم می‌برد یه روز صبح که جا مونده بود مادرش باز اومد خواهش کرد شوهرم قبول کرد همیشه نیم ساعت بعد برمیگشت ولی اون روز یه ساعت گذشت نیومد ظهر شد نیومد دلنگرون رفتم به زن همسایه گفتم زنگ‌بزنه مدرسه از دخترش بپرسه ولی بهونه اورد تا این نزدیک غروب همسایه ها خبر اوردن که شوهرم ..... https://eitaa.com/joinchat/825164372C0baf0038cc