•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :662
مورخ:9/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
سرباز بودم که رفتم دهات رفیقم ممد برای گشت وگذار و خوش گذرونی، همینجور که تو دشت نشسته بودیم و نهار میخوردیم یدفعه با صدای جیغ یه دختر سر بلند کردم
جوری که استخون گردنم صدا داد!!🤧
رفتیم سمت صدا که رفیقم شناخت و گفت ها این دلبره فرار کرده، داداش هاشم گرفتنش دارن با کتک برش میگردونن ده!!
داداش سبیل کلفت ش داد زد : همین امشب به عقد مش صفدر درمیای تا جونت بالا بیاد بی حیا
گفتم ممد مش صفدر کیه؟
گفت کد خدای ده 80 سالشه😳
بلند گفتم : صبر کنین خودم عقدش میکنم ، یکیشون با حرص اومد سمتم ولی یهو دلبر😱🔥
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35
از سر جوونمردی رو زندگی جفتمون قمار کردم!🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :663
مورخ:11/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
بعدازقاتل شدن برادرم🔥
مجبور شدم تن ب ازدواجی بدم ک همه منو ب چشم یک عروس خون بس میدیدن😭
زندگیم سیاه شده بود انگار ک تو تقدیرم چیزی ب اسم خوشبختی ننوشته بودن😔
نمیدونستم با بچه تو شکمم باید چیکار میکردم،حالا جواب خانواده ام و آبروی ۵۰ساله پدرم رو چجوری میدادم😔
همه این بلاها از روزی شروع شد که پسر خالم دست به بی آبروی من بست...
😱❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
سرگذشت دختری که بخاطر برادرش با تقاص پس بده😔❤️🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :664
مورخ:11/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
#زندگی_نوا
#من یه دختر روستازاده از طایفه ای بسیار پولدار هستم.
با وجود سن کمی که داشتم من رو به اجبار برای آشتی دو طایفه به عقد پسرعموم یزدان دراوردن .
به خیال اینکه اختلاف ها و دعواها تموم شده...اما اینطور نبود 😔
وقتی وارد عمارت یزدان شدم،فهمیدم یه طعمه ای ام برای ازبین بردن طایفه ام.
تصمیم به خودکشی کردم و خواستم خودمو از پشت بوم بندازم پایین که چشمم خورد به داخل حیاط و یزدان رو باکسی دیدم که باور نمیکردم...
از خودکشی منصرف شدم و تصمیم به انتقام گرفتم....
https://eitaa.com/joinchat/2805924589C5429167b83
سرگذشت عجیب نوا 😶🌫❌👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :665
مورخ:12/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
شب عروسیم برای اینکه آبروی خانوادشو ببرم تو حجله داد زدم اینکه دختر نیست...
خانواده سنتی بودن و همینکه رفتیم خواستگاری بدون دردسر بساط ازدواجم به راه شد، من فقط به فکر انتقام بود غافل ازینکه خودم قراره تو این آتیش علو بگیرم،
حیثیت دخترش رو به چوب حراج کشیدمو از گیساش گرفتمو پرتش کردم تو کوچه بعدم مادرم یه ظرف ماست خالی کرد تو موهاشو پس فرستاد خونه باباش
بعد از چند سال یه شب خوابشو دیدمو دلم براش لرزید، در به در دنبالش گشتم اما نبود، خبر نداشتم همون دختری که من سالها دنبالش میکردم توی کارخونه خودم کار میکنه ،
یروز کشیدمش توی اتاقو درو قفل کردم.
برگشت و با دیدن من شوکه شد و غرید: از اینجا برو وگرنه بد میبینی!
با اون عروس ترسویی شب اول فرق کرده بود انگار خیلی جسور تر شده بود، همین که دستم بهش خورد مثل برق گرفتهها شدم من نمیتونستم ازش بگذرم حتی توی این حال باید همین امشب کار رو تموم میکردم و اون رو....
https://eitaa.com/joinchat/233963728Ca5e5a1e1e1
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :667
مورخ:13/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
🧁مگه میشه کیکی به این خوشمزگی و خوش بافتی درست کرد که نه فر بخواد نه قالب‼️
خودشم با یه تخم مرغ🙃
💥اونم داخل قوطی رب🥫🍅😳😜
اینطوری هم #بصرفه_تره🤑 هم #بهداشتی_تر
آموزش انواع پاپسیکلز و کیک کهکشانی🌋
#عالیه👌👏 فقط کافیه بیای اینجا👇👇
یه پا #کدبانو میشی😉🤗
https://eitaa.com/joinchat/2904621542C705bbd34a9
خودمم ازاینجا #دستورشو گرفتم😋👆👆
من دلبرم پدرم و مادرم تو بچگیم مردن،
من تک و تنها یتیم شدم ، از بی کسی عموم منو برد خونه عمم زندگی کنم!!
یروز عمم با یه زن نقاب دار اومد خونه و رفت تو ، بعدم دوتا دختراشو صدا زد و بردشون تو اتاق درم بست، وقتی صدای جیغشون رو شنیدم با ترس دوییدم تو اتاق که دیدم..😱🥶😭🔥
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35
عمم منو ختنه نکرد و آبرومو تو ده برد❤️🔥🥺
روایتی واقعی از رسمی قدیمی در روستاها🍃
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :668
مورخ:13/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی