eitaa logo
گسترده تبلیغاتی رادین
152 دنبال‌کننده
590 عکس
144 ویدیو
0 فایل
❤️بسم الله الرحمان الرحیم❤️ 👇🏾👇🏿رزرو تبلیغات 👇🏻👇🏻 @EJRA_RADIN 🤩گسترده رادین با بیش از ۲ سال سابقه در حوزه تبلیغات در فضای مجازی 🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
آبجیم عاطفه یه زن گناهکار بود❤️‍🔥🔥 از بی آبروییش نمیتونستم سرمو تو شهر بالا بگیرم، تا اینکه یروز وقتی تو نیمکت پارک لم داده بود ، یه پسر با ادب و سر بزیر اتفاقی میبینتش و شروع میکنه نصیحت کردنش! عاطفه هم که حسابی خجالت زده میشه سرشو میندازه پایین و میاد خونه، فرداش همون آقا یه بسته براش میفرسته و بعدشم زنگ میزنه باهاش قرار میزاره، خواهر ساده منم بدون اینکه بمن یا مادرم چیزی بگه بلند میشه سرخود میره به اون آدرس و غافل ازینکه.. 😨😱🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f گول ظاهر آدمارو نخورین تا عاطفه بعدی نشید‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥓 اگه از خوردن غذاهای تکراری و برنجی خسته شدین حتما به این کانال سر بزنید😌 40 نوع غذا با گوشت چرخکرده و مرغ🥩🐔 50 نوع غذا بدون گوشت و گیاهی🍆🍅🫑 آموزش👌غذاهای 🌯 سه سوته⏰ ارزون و به صرفه🤑 ⭕️انواع و حاضری😋 https://eitaa.com/joinchat/2007236622C5be7be73d3 🍉 کلی سورپرایزشب_یلدا👆👆
آهنگ زیبا 👌🎵 مخصوص ماشین و جشن ها📱 میخوای بیا☺️👇 اهنگا اینجا رو از دست نده رفیق👌🎶👇 https://eitaa.com/joinchat/3698065577Cc0eb7a8a4f اهنگهای محلی؛ عاشقونه؛ نوستالژی👆
...‌‌.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :650 مورخ:2/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
رخساره بند انداز که میگن منم😈 30 سالمه تنها زندگی میکنم مامان بابام از پیری و مریضی فوت شدن عاشق پسر همسایه مون شهاب شدم ولی از شانس بدم ازدواج کرد!!😤💔 ولی نا امید نشدمو با زنش مریم رفیق صمیمی شدم تا زندگیشونو از ریشه بزنمو حداقل بشم زن دومش😏 تا اینکه یروز اومد آرایشگاه تا موهاشو رنگ کنم، منم بلایی به سرش آوردم که شهاب کتکش زدو انداختش تو کوچه ، بشکن زنون چادر انداختم تو سرمو دوییدم در خونشون اما شهاب تا منو دید...😱❤️‍🔥 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 فکرشم نمیکردم خدا بزاره تو دامنم😭
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :651 مورخ:2/آذر/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
من آتوسا هستم و تو سن ۲۶ سالگی بر اثر تصادف به مدت ۶ سال میرم داخل کما و وقتی به هوش میام حافظم رو از دست دادم … تنها کسی که دارم خواهرم هستش اما بعد از حدود چند ماه متوجه میشم که قرص هایی که برای برگشت حافظه من هست و با قرص های خواب اور و مخدر جا به جا کرده چون اون با شوهر سابقم … 👇😱🔥 https://eitaa.com/joinchat/159384409C13d0371ef9باورم نیست سرگذشت زندگیم آنقدر تلخ باشه☝️😢
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :652 مورخ:2/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
۳٠ سالم شده بود و دریغ از یک خواستگار که برام بیاد،سه تا خواهر کوچیکتر از خودم عروس شده بودن و دیگه تحمل نگاه های سنگین و دلسوزی دوروبری هارو نداشتم.🥺 تا اینکه یه روز دختر داییم گفت: رخساره یه رمال میشناسم که کارش خیلی درسته برو پیشش تا بختتو باز کنه.روز بعد سریع یه اسنپ گرفتم رفتم خونه رماله،یه پیرمرد شصت هفتاد ساله بود،پشت یه میز چوبی کهنه نشسته بود،تا مشکلمو بهش گفتم وفورا گفت باید دو روز صیغه خودم بشی تا بختت باز بشه،تا این حرفو زد سریع کیفمو برداشتم اومدم از خونش بیرون،اما نمی‌دونم چیشد بعد یک هفته دوباره رفتم خونه رماله،گفتم:باشه قبول کردم صیغه تون بشم.تا این حرفو زدم یه مرتبه از پشت پرده سه تا... 😱🔥❤️‍🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 با یه حُقه کثیف زندگیمو به باد دادم😭🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :653 مورخ:3/آذر/1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
معشوقه ی مشترک من و داداشم بود از وقتی که فهمیدم عشق چیه، بطور اتفاقی عاشق یه دختر گل فروش شده بودم وقتی به داداشم نشونش دادم متوجه شدم که داداشم هم اونو میخواد😪 وقتی این قضیه رو فهمیدیم، تصمیم گرفتیم یه شرط بذاریم، هرکدوم شرط رو بردیم، با اون ازدواج کنه.❌ و این باعث شد که جفتمون....😓 ادامه ی داستان واقعی و جذاب دو برادر و نغمه👇😨 https://eitaa.com/joinchat/2792555401C0ca8eebfd1
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :654 مورخ:3/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
شهاب پسر همسایمون عشق منه❤️‍🔥 سهم منه از دنیا، حقه منه از زندگی🌻 از نوجوونی دلبسته اش شدم تا اینکه با دوس دخترش ازدواج کرد، مریم! یه دختر جلف با کلی قر و فر 🥺جیگرم سوخت .. اینهمه مرد تو دنیاس خب مریم بره دنبال یکی دیگه چی میشه اما شهاب دوسش داشت برای همین ناچار شدم قبرشو بکنم تا به معشوقم برسم، یروز رفتم خونشون و یه طلسم رو..🔥❤️‍🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 بمن میگن رخساره پنجه طلا😏😆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :655 مورخ:4/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از این که برادرم پسر خان کشت منوخونبس کردن،به زور وکتک بلا هایی که خانوادم سرم آوردن؛منو به عقد پسربزرگ خان در آوردن ،افتادم زیر دست مرد مسن و زشت که از دیدنش عق میزدم اینا به کنار هر روز باید از هووم کتک میخوردم،مادر شوهرم که بیشتر از همه اذیت میکرد. از حق نگذریم منم دختر تیز وزرنگ بودم یه روز که منو فرستاده بودن انباری رو تمیز کنم یه صندوقچه زیر وسایل ها پیدا کردم تصمیم گرفتم سر از کار مادر شوهره در بیارم شبونه به اتاقش رفتم که کلید صندوقچه را پیدا کنم ولی از شانش من مادر شوهرم وارد اتاق شد که من قایم شدم که یکدفعه بعد مادر شوهرم با کسی وارد اتاقش شد که ای خدا باورم نمیشه...😱🔥🔥 https://eitaa.com/joinchat/2238644862C21d298c044 خدایا مگه میشه کسی با جگر گوشه خودش این کارو بکنه👆👆
گسترده تبلیغاتی رادین
بعد از این که برادرم پسر خان کشت منوخونبس کردن،به زور وکتک بلا هایی که خانوادم سرم آوردن؛منو به عقد
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :657 مورخ:5/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه که بودم بابام مُرد، منو با چند تا خواهر برادر کوچیک تنها گذاشت💔😭 صبح تا شب جون میکندمو کار میکردم تا اینکه مامانم شوهر کرد، اونم چه شوهری... تازه رفته بودم تو ‌19 سالگی که ناپدریم مجبورم کرد زن یه مرد 60 ساله بشم که از خودشم بزرگتر بود😭 سر سفره عقد با دست و پای لرزون چشم دوخته بودم به در که داماد اومد تو باورم نمیشد انقد پیر باشه! اومد نشست کنارمو با لبخند تور روی صورتمو زد کنار،به جوونی که کنارش ایستاده بود اشاره کردو گفت :پسرم بیا بشین کنار عروست آذر...😳😱🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f سرگذشت زندگی تلخ منو بخونید👆❤️‍🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :658 مورخ:7/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۰سال بیشتر نداشتم که پدرم فوت کرد مجبور شدیم بریم خونه خالم ؛ اونجا شوهرش یک طبقه رو به ما داددر عوضش کلی پول از مامیگرفت مادر بیچارم باید شب وروز کار میکرد؛که بتونه کرایه چند برابر خواسته هوشنگ شوهر خالم بده،اون نامرد به دور از چشم مادرم بلا هایی سر من آورد که الان بعد گذشت چندین سال بازم دکتر میرم. الان بعد چند سال که ازدواج کردم خدا به من ۲تا دختر داد.یه روز سر سفره بودیم که دیدم دختر بچه من هی عق میزنه ورنگش مثل گچ دیوار شده ؛یاد بچگی خودم افتادم ولی باورم نمیشد. چند روزی از اون روز گذشت؛ یه روز که از سر کار برگشتم کسی رو خونم دیدم که اصلا باورم نمیشد اون داشت با دختر بچه من...😱🔥🔥 https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbae خدایا این چه دنیای کثیف شوهر خالم با دختر بچه من چه ها که نکرد.👆👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :659 مورخ:7/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
پسر جونم علاقه زیادی داشت تو خونه تنها بمونه به بهونه های مختلفی منو میفرستاد خونه مادرم تا خودش تو خونه تنها باشه یه روز ماجرا رو به مادرم گفتم گفت بدون اطلاع پسرت تو خونه دوربین نصب کن منم وقتی رفته بود دانشگاه این کار کردم اون روز به پسرم گفتم میرم خونه مادرم تا شب برنمیگردم برق شادی تو چشای پسرم دیدم حالم خیلی خراب شد اومدم خونه مادرم شب برگشتم خونه سریع فیلم باز کردم ساعات اولیه همه چی معمولی بود تا این پسرم در حالی دیدم که داشت...... https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2 ❤️
دختر ۱۷ ساله همسایمون هرروز صبح از سرویس جا میموند.... مادرش می‌اومد از شوهرم خواهش می‌کرد که برسونه شوهر منم می‌برد یه روز صبح که جا مونده بود مادرش باز اومد خواهش کرد شوهرم قبول کرد همیشه نیم ساعت بعد برمیگشت ولی اون روز یه ساعت گذشت نیومد ظهر شد نیومد دلنگرون رفتم به زن همسایه گفتم زنگ‌بزنه مدرسه از دخترش بپرسه ولی بهونه اورد تا این نزدیک غروب همسایه ها خبر اوردن که شوهرم ..... https://eitaa.com/joinchat/825164372C0baf0038cc
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :660 مورخ:8/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
این داستان نیست بلکه زندگی واقعیه🌱 اسمم آذر به معنای نور خورشید یکی از خوشگل ترین دخترهای روستای اردبیل اما تا سن ۱۸ سالگی هیچ خواستگاری نداشتم چون مادرم هووی خوشگلی داشت و بابام یه نگاه بهمون نمینداخت و همش پیش اون بود و بچه هاش ! دو سه سال بعدش هم پدرم مرد و من شدم زیر دست نامادری و هفت هشت تا خواهر برادر ناتنی که اسم و آوازه خوبی نداشتن🔥🤦🏻‍♀ برای اینکه بهم اجازه نفس کشیدن توی خونه رو بدن باید صبح تا شب سر زمینهای کشاورزی کار میکردم و شبها برای برادرام کثیف ترین کارو انجام میدادم یعنی بجای اونا...😰🥶😭👇 https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f 🔥رفتم وسط آتیش جهنم🔥👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :661 مورخ:8/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
درست مونده بود به بله برونم کسی که قرار بود بشه رو خیلیییی اتفاقی تو خیابون با یه دختر دیدم رفتم جلو و خواستم بزنم تو گوشش ولی وقتی دختری که کنارش بود روش و برگردوند سمتم با دیدنش زد … 😱❌ بریده بریده گفتم تو اینجا با این میکنی ؟؟ با که داد بند دلم پاره شد … https://eitaa.com/joinchat/904921429Cd28fff2656 😔🖤
دو سالی بود که بزور زن یه پسر پولدار و زورگو شده بودم ، از خانوادش دل خوشی نداشتم چون همیشه بهم گیر میدادنو آزارم میدادن🥺 تا اینکه یروز پدرشوهرم منصور اومد به دیدنمو گفت آماده شو تا بریم خرید! با تعجب پرسیدم : چرا شما اومدین با شهاب میرفتم دیگه ، ولی انقد اصرار کرد که ناچار بچه بغل سوار ماشین شدم! نیم ساعتی گذشت که رسیدیم به یه ویلا خارج از شهر با ترس به پدرشوهرم نگاه کردمو گفتم اینجا که پاساژی نیس! چیزی نگفت و از ماشین پیاده شد و دستمو کشید و گفت : وقتشه ...😏🔥❤️‍🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4 درگیر گناهی شدم که ناچار بودم🥺❤️‍🩹
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥ تبلیغ شماره :662 مورخ:9/آذر /1403 پست آزاد:😍❤️ قیمت :کایی
سرباز بودم که رفتم دهات رفیقم ممد برای گشت وگذار و خوش گذرونی، همینجور که تو دشت نشسته بودیم و نهار می‌خوردیم یدفعه با صدای جیغ یه دختر سر بلند کردم جوری که استخون گردنم صدا داد!!🤧 رفتیم سمت صدا که رفیقم شناخت و گفت ها این دلبره فرار کرده، داداش هاشم گرفتنش دارن با کتک برش میگردونن ده!! داداش سبیل کلفت ش داد زد : همین امشب به عقد مش صفدر درمیای تا جونت بالا بیاد بی حیا گفتم ممد مش صفدر کیه؟ گفت کد خدای ده 80 سالشه😳 بلند گفتم : صبر کنین خودم عقدش میکنم ، یکیشون با حرص اومد سمتم ولی یهو دلبر😱🔥 https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35 از سر جوونمردی رو زندگی جفتمون قمار کردم!🔥