نوزاد بودم که منو جلوی مسجد رها کردن و رفتن 😔😔
خادم مسجد منو پیدا کرد و بزرگ کرد
از وقتی خودم و شناختم همه بهم بی بته میگفتن💔
خیلی قلبم میشکست ولی چون کس و کاری نداشتم دندون رو جیگر میذاشتم
و تو کارای مسجد به پدر ناتنیم کمک میکردم که یه روز دستم و کشید و برد توی اتاق و بهم گفت:
اگه میخوای حقمو حلالت کنم باید همین الان زن کسی بشی که من میگم چون...
😳😱🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/3519415246C4bf78a3715
سرگذشت زندگی شکنجه آور سوما رو بخونید😔☝️
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :685
مورخ:23/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلی دسر و کیک #یلدا برای ایده گرفتن داخل کانال گذاشتم😍🍉🍉👇
🍹#دسر_های_آسون
🍉#تزیین_هندونه
🍪#کیک_یلدایی
#غذاهای_یلدای😋😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2007236622C5be7be73d3
#یلدا نزدیکه این کانال به کارتون میاد 😍💃#شیک_دیزاین_کن😍🍉👇
https://eitaa.com/joinchat/2007236622C5be7be73d3
🍉🍇🍉🍇🍉🍇🍉🍇🍉
آهنگ زیبا 👌🎵
مخصوص ماشین و جشن ها📱 میخوای بیا☺️👇
اهنگا اینجا رو از دست نده رفیق👌🎶👇
https://eitaa.com/joinchat/3698065577Cc0eb7a8a4f
اهنگهای محلی؛ عاشقونه؛ نوستالژی👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :686
مورخ:23/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
❌برگرفته از داستان واقعی❌
دم دمای صبح بود...
بعد از یک خواب#وحشتناک یهو از خواب پریدم و دیدم آرشام کنارم نیست!
سابقه نداشت شب از خواب بیدار بشه ولی بعد از اون #حادثه لعنتیه وحشتناک درگیر چیزی شد که حتی فکرشم نمیکردم😓 .....!
ناگهان صدای ناله ای عجیب از طبقه ی پایین به گوشم رسید فورا از تخت اومدم پایین و بسمت صدا میرفتم که #یکدفعه دستای گرم و لرزونی روی شونم احساس کردم وقتی برگشتم آرشامو دیدم که با #چشمایی به خون نشسته #التماس میکرد و
بهم میگفت:...😱😰❌🔞
📌ادامه ی داستان واقعی👇☠
https://eitaa.com/joinchat/1176503195C6a5901d929
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :687
مورخ:23/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب عروسیم برای اینکه آبروی خانوادشو ببرم تو حجله داد زدم اینکه دختر نیست...
خانواده سنتی بودن و همینکه رفتیم خواستگاری بدون دردسر بساط ازدواجم به راه شد، من فقط به فکر انتقام بود غافل ازینکه خودم قراره تو این آتیش علو بگیرم،
حیثیت دخترش رو به چوب حراج کشیدمو از گیساش گرفتمو پرتش کردم تو کوچه بعدم مادرم یه ظرف ماست خالی کرد تو موهاشو پس فرستاد خونه باباش
بعد از چند سال یه شب خوابشو دیدمو دلم براش لرزید، در به در دنبالش گشتم اما نبود، خبر نداشتم همون دختری که من سالها دنبالش میکردم توی کارخونه خودم کار میکنه ،
یروز کشیدمش توی اتاقو درو قفل کردم.
برگشت و با دیدن من شوکه شد و غرید: از اینجا برو وگرنه بد میبینی!
با اون عروس ترسویی شب اول فرق کرده بود انگار خیلی جسور تر شده بود، همین که دستم بهش خورد مثل برق گرفتهها شدم من نمیتونستم ازش بگذرم حتی توی این حال باید همین امشب کار رو تموم میکردم و اون رو....
https://eitaa.com/joinchat/3821404837Cf14fc61570
#نیهان
خلاصه:✨🌚
نیهان؛ دختری که سر چهارراه گل میفروشه تا برای پدرش مواد بخره. اما اون روز وقتی به خونه میاد متوجهی پیرمردی میشه که برای عقد کردن، نیهان اونجا هست. پیر مردی شصت ساله برای دخترکی شانزده ساله! همه چیز از فرار نیهان و برخوردش با مرد زخمی شروع میشه. شهریار...
https://eitaa.com/joinchat/3821404837Cf14fc61570
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :688
مورخ:24/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
یروز داشتم تو دشت با دخترعمه هام گلهای گیاهی میچیدم که یهو دیدم مرد قدبلند هیکلی زل زده بهم، با ترس عقب رفتم و دوییدم خونه
فرداش آقام گفت خان دلبرو میخواد🥶
نفهمیدم یعنی چی تا دو سه روز بعدش که منو سوار اسب کردن و فرستادنم عمارت خان، خطبه عقد رو که خوندن خان یه سینه ریز درشت طلا گذاشت کف دستم ، ننم اشاره زد ببند گردنت، تا دستامو بردم بالا یهو ...😳🤯👇
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35
💥هووم جلو اومد و سیلی محکمی بهم زد!🤧
دو سالی بود که بزور زن یه پسر پولدار و زورگو شده بودم ، از خانوادش دل خوشی نداشتم چون همیشه بهم گیر میدادنو آزارم میدادن🥺
تا اینکه یروز پدرشوهرم منصور اومد به دیدنمو گفت آماده شو تا بریم خرید! با تعجب پرسیدم : چرا شما اومدین با شهاب میرفتم دیگه ، ولی انقد اصرار کرد که ناچار بچه بغل سوار ماشین شدم!
نیم ساعتی گذشت که رسیدیم به یه ویلا خارج از شهر با ترس به پدرشوهرم نگاه کردمو گفتم اینجا که پاساژی نیس!
چیزی نگفت و از ماشین پیاده شد و دستمو کشید و گفت : وقتشه ...😏🔥❤️🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4
درگیر گناهی شدم که ناچار بودم🥺❤️🩹
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :689
مورخ:24/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
🫐 #ترشی مینذاری و یه ماه نکشیده کپک میزنه و خراب میشه🤦♀
بیا اینجا ریز ب ریز نکات ترشی😋خیارشورو🥒 یادبگیر و استاد #ترشیجات شو🤤👇
🌶🌶
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
#آموزش #تصویری🌽 و #کلیپ🌶
هرمدل ترشی که فکرشو کنی اینجا آموزش میده با نکات تخصصی که بلد نبودی😊👇
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
#ترشی_کلم_بنفش🥦
من با دو تا بچه طلاق گرفتم🥺💔
چون شوهرم قایمکی زن صیغه کرده بود،
یروز زن عموم اومد خونمون کارت عروسی دخترشو بیاره 💌
تو روم گفت : پریسا تو اگه زن بودی و زنیت داشتی نمیزاشتی مردت بره سمت یه زن دیگه!!
خیلی دلمو شکست مامانم جوابشو داد و گفت عمرا پامونو بزاریم تو عروسی!
ولی من شب عروسی کلی به خودم رسیدمو دست بچه هامو گرفتم رفتم تالار یه گوشه نشستم
وقتی عروسو داماد وارد شدن عرق سرد نشست رو تنم چاقوی میوه خوری رو از روی میز برداشتمو..
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
باورم نمیشد زن صیغه ای شوهرم همونکه زندگیمو نابود کرد..🔪🥺💔😭
🫐 #ترشی مینذاری و یه ماه نکشیده کپک میزنه و خراب میشه🤦♀
بیا اینجا ریز ب ریز نکات ترشی😋خیارشورو🥒 یادبگیر و استاد #ترشیجات شو🤤👇
🌶🌶
https://eitaa.com/joinchat/3587900109Cc9878381b0
#آموزش #تصویری🌽 و #کلیپ🌶
هرمدل ترشی که فکرشو کنی اینجا آموزش میده با نکات تخصصی که بلد نبودی😊👇
https://eitaa.com/joinchat/3587900109Cc9878381b0
#ترشی_کلم_بنفش🥦
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :690
مورخ:24/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
چند سالی بود که بچه دار نمیشدیم و مادرشوهرم مدام آزارم میداد و زخم زبون میزد تا اینکه با اصرار من،شوهرم قبول کرد ivf انجام بدیم.
خداروشکر باردار شدم ولی شوهرم یهو عوض شدو بشدت سرد شد😔💔
سه ماهم بود که مادرشوهرم از ذوق برامون مهمونی گرفت، منم حسابی به خودم رسیدم و رفتم آرایشگاه، یساعت بعد هرچی زنگ زدم شوهرم بیاد دنبالم گوشیش خاموش بود!!
زنگ زدم به مادرشوهرم که گفت من بیرونم، کلید خونه زیر گلدون کنار راه پله اس خودت برو تا من برگردم!
ناچار تنهایی اسنپ گرفتمو برگشتم ولی وقتی وارد خونه شدم کفشای پاشنه بلند دختر خالشو شناختم👠 کفری رفتم تو راهرو که صدای شوهرم از اتاق شنیدم انگار آب داغ ریختن رو سرم باورم نمیشد، داشت ...💔👇😭🥺
https://eitaa.com/joinchat/682623520C978864f663
تجربهای_دردناک_اما_واقعی❤️🔥🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :691
مورخ:25/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
منم هما دختری که در سن کودکی پدرمو از دست دادم کودکی بسیار سختی رو داشتم کمتر از6سال بودم که پدرم فوت شد ومادرم من و برادرم رو به تنها بی بزرگ کرد مادرم هر روز به خاطر شغلش خونه نبود اما به هر حال من و برادرم مشکلی با این قضیه ها نداشتیم تا اینکه بعد از چند سال وقتی به سن نوجوانی رسیدیم با امدن مردی داخل زندگیمان همه چیز عوض شد و من در همون سن نوجوانی به اتهام #قتل برادرم داخل زندان افتادم😔
پدر بزرگم به خاطر علاقه زیادی که به برادرم داشت درخواست قصاص کرد تا یه روز به اجرا شدن حکم......
😱🔥😱🔥😱🔥😱
https://eitaa.com/joinchat/159384409C13d0371ef9
سرگذشت زندگی دردناک منه بیچاره رو بخونید😭🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :692
مورخ:25/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
اسمم کرشمه ست...
یه دختر هجده ساله که پدر و مادرم #فوت کردن و با خالم زندگی میکردم.😓
متاسفانه بخاطر وضعیت مالی نامناسب،
خالم منو به زنی فروخت که عروسش نازا بود و میخواست کسی برای پسرش خان #وارث بیاره.😭
منو به زور بردن عمارت،وقتی وارد عمارت شدم، یه نفر جلو دهانم رو گرفت و برد به اتاق...
وقتی چهره اش رو دیدم، باور نمیکردم #عشق بچگیم همون خان باشه...💔
ولی این اول ماجرا بود....
ادامه ی داستان پر هیاهو کرشمه👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2898002232C2fb5f1eb03
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :693
مورخ:26/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
بعد از اینکه مطمئن شدم عشقم #گم شده و نتونستیم پیداش کنیم😪
با ناامیدی تمام بخاطر فشار خونواده ام راضی به #ازدواج با مردی به شدم ک همسن پدرم بود
اما وقتی رفتم پای سفره #عقد ،در کمال ناباوری پیرمرد، پسر جوان و خوشتیپ رو صدا زد و اون اومد کنارم برای #ازدواج نشست😳
پسری ک در ظاهر همه #آرزوی داشتنش رو داشتن.اما ...
👇سرنوشت #ازدواج من با سهیل..👇
https://eitaa.com/joinchat/2792555401C0ca8eebfd1
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :694
مورخ:27/آذر /1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی