Video_۲۰۲۴۰۷۱۲۰۱۵۳۱۲۴۴۰_by_VideoShow.mp3
3.38M
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱
● داستان کوتاه
● نویسنده: مریم علیپور
● گوینده : V
خلاصه : #داستان_کوتاه 📚🎧
✨ به نام خدا ✨
- بدو بدو لبو دارم! بدو بدو قند بی کوپن! بخر و ببر تا یخ نکرده!
مرد لبوفروش کنار بساط لبوش ایستاده بود و همچنان فریاد میزد
به امید اینکه توی اون ساعت شب که دیگه کم کم مردم داشتن به سمت خونهی گرمشون حرکت میکردن ، شاید کسی نیم نگاهی به لبوهای باقی مونده ش بندازه ....!
ما را در رادیو اسرار دنبال کنید : 👇
https://eitaa.com/Radio_Asrar/156
رادیو اسرار🎤📻
🌱 بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 ● داستان کوتاه ● نویسنده: مریم علیپور ● گوینده : V خلاصه : #داستان_ک
اینم یه داستان کوتاه خدمت شما
هدایت شده از رادیو اسرار🎤📻
نظراتتون رو شنواییم : 😉
https://abzarek.ir/service-p/msg/1910800
کتاب صوتی "فتح خون" اثر شهید سید مرتضی آوینی
در 6 قسمت بصورت #خلاصه
با صدای #بهروز_رضوی
✅ لینک دانلود کتاب صوتی " فتح خون" از گوگل درایو👇👇
https://drive.google.com/folderview?id=1skbZabasHII6YH6CwiULnuNGT3tHXuDu
#فتح_خون
#شهید_آوینی
🔺برگرفته از کتابخانه صوتی
ما را در رادیو اسرار دنبال کنید :
https://eitaa.com/Radio_Asrar
فتح خون 4.mp3
5.92M
ما را در رادیو اسرار دنبال کنید : https://eitaa.com/Radio_Asrar
سلام 🌱
دوستان عزیز رادیو اسرار📻 ،
داستان شهادت حضرت علی اصغر را برای مسلمانان اسپانیولی تعریف کردم ، سعی کردم به زبان فارسی هم صحبت کنم و جملات امام را هم به عربی بگویم.
امیدوارم مورد نظرتان قرار بگیرد
در رادیو اسرار داستان را دنبال کنید📻
🚩👶🏼
@Radio_Asrar
La historia del martirio de Ali Asghar, el niño de seis meses del Imam Hossein (AS).
El Imam en el día de Ashura le dijo al enemigo después de que sus compañeros y sus hijos fueron asesinados y martirizados.
*سخن امام روز عاشورا بعد از کشته شدن یاران و فرزندانشان .* 💔❤🩹
هَلْ مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّد يَخافُ اللّهَ فينا؟ هَلْ مِنْ مُغيث يَرْجُوا اللّهَ فِي إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعين يَرْجُوا ما عِنْدَاللّهِ فِي إِعانَتِنا»
El Imam Hussain, la paz sea con él, cuando perdió a todos sus hijos y compañeros, se paró frente al enemigo y gritó: "
¿Hay alguien que defienda la familia del Mensajero de Dios
¿Hay entre vosotros alguna persona piadosa que teme a Dios y no pueda oprimirnos? ¿Hay alguien que pueda ayudarnos para Dios?
امام حسین علیه السلام هنگامی که همه فرزندان و یاران خود را از دست داد، در مقابل دشمن ایستاد و فریاد زد:
آیا کسی هست که از خاندان رسول خدا دفاع کند؟
آیا در میان شما شخص پرهیزگاری هست که از خدا بترسد و به ما ستم نکند؟ آیا کسی هست که برای خدا به ما کمک کند؟
Entonses el lmam fue a las tiendas de campaňa y dijo:
Dame Ali, mi hijito, para que pueda despedirme de él.
سپس امام به خیمه ها رفت و فرمود:
ناوِلُوني عَلِيّاً اِبْني الطِّفْلَ حَتّى اُوَدِّعَهُ
پسر کوچکم علی را به من بده تا با او خداحافظی کنم..
Trajeron a Ali Asghar cuando tenía sed y hambre. El Imam Hossein (AS) abrazó a Ali Asghar y dijo
علی اصغر را که تشنه و گرسنه بود آوردند. امام حسین (ع) علی اصغر را در آغوش گرفت و فرمود:
وَيْلٌ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ إِذا كانَ خَصْمُهُمْ جَدَّكَ»؛
(بدا به حال اين گروه ستمگر آنگاه كه جدّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با آنان به مخاصمه برخيزد
¡Ay de esta gente si su oponente es tu abuelo (es decir: Mohammad es el Mensajero de Dios)
❤🩹💔
El niño aún no se había calmado en los brazos del Imam cuando Harmala bin Kahl Asadi lo apuntó y le arrojó una flecha y le desgarró la garganta, la sangre fluyó, el Imam (la paz sea con él) puso sus manos debajo de la garganta del niño llenas de sangre; Luego roció la sangre hacia el cielo y dijo:
هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود كه حرملة بن كاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تيرى به سوى وى پرتاب كرد و گلوى او را دريد، خون سرازير شد، امام(عليه السلام) دست ها را زير گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خون ها را به سوى آسمان پاشيد و گفت:
هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللّهِ»؛ (اين مصيبت بر من آسان است، چرا كه در محضر خداست).
Lo que me pasó es fácil para mí, porque está ante los ojos de Dios.
(Dios sabe, Dios, veo esta gran injusticia.)
امام باقر(عليه السلام) فرمود: «فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الاَْرْضِ»؛ یک قطره از آن خون به زمین برنگشت.
El Imam Baqir (la paz sea con él) dijo: “Ni una gota de esa sangre cayó al suelo”.
Hermanos y hermanas, esta fue la triste historia del martirio de Ali Asghar
El mártir más joven del levantamiento del Imam Hussain. 👶🏻💔❤🩹
برادران و خواهران این بود حکایت غم انگیز شهادت علی اصغر
کوچکترین شهید قیام امام حسین. 👶🏻💔