فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #به_وقت_طلوع
دعای ۲۴۷ صحیفه جامعه سجادیه: دعا در روز جمعه
انگار جمعهها، تهِ فرصت یک هفتهاند،
تا بنشینیم و خرابکاریها و طغیانهایمان را بشمریم!
تا باز هفتهای نو را دوباره در آغوش همان خدایی شروع کنیم که در شلوغیها بارها گمش کردیم.
جمعهها شاید هم نقطهی پایانند و هم شروع،
پایانِ خطا رفتنهای گذشته و شروع نقطه سرِ خط
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥زهرا(س)فدای علی(ع)
👤حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
https://eitaa.com/joinchat/1354432864C963df33dd7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی حاج آقا دانشمند
🎬موضوع: افتخار مومنان آخرالزمان...
https://eitaa.com/joinchat/1354432864C963df33dd7
کانال مذهبی راه بهشت🇵🇸🇮🇷
💎 #نگین_آفرینش۵ 💎 فصل اول:ضرورت طرح مباحث #مهدویت ✅ پنج . بُعد فرهنگی از مهمترین وظایف ما،
.💎 #نگین_آفرینش۶💎
فصل دوم: کلیات #امامت
🍀🌸 مفهوم و جایگاه امامت 🌸🍀
پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) مهمترین بحثی که در جامعه نوپای اسلامی مطرح شد، خلافت و جانشینی رسول خدا(ص) بود. گروهی بر اساس آرای بعضی از صحابه پیامبر(ص)، خلافت ابوبکر را پذیرفتند و گروه دیگر معتقد شدند که جانشین پیامبر بنابر تعیین آن حضرت، امام علی(ع) است. در زمانهای بعد، دسته اول به عامّه(اهل سنّت و جماعت) و گروه دوم به خاصّه(تشیع)معروف شدند.
نکته قابل توجه اینکه اختلاف #شیعه و سنّی تنها در شخص جانشین پیامبر(ص) نیست؛ بلکه در دیدگاه هر یک، (امام) معنا و مفهوم و جایگاه ویژهای دارد که این دو مذهب را از یکدیگر متمایز میکند.
برای روشن شدن موضوع، معنای امام و امامت را بررسی میکنیم تا تفاوت دیدگاهها آشکار شود.
( امامت )در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است. امام کسی است که سرپرستی یک گروه را در مسیری مشخص بر عهده میگیرد. در اصطلاحِ علم دین، امامت به گونههای مختلف تفسیر شده است.
به نظر اهل سنّت، امامت حاکمیتی دنیوی( و نه منصبی الهی) است که از رهگذر آن، جامعه مسلمین سرپرستی و اداره میشود. از نظر اهل تسنّن از آنجا که هر جمعیتی به پیشوا و بزرگی نیاز دارد جامعه مسلمین نیز پس از پیامبر(ص) باید برای خود رهبری برگزیند و چون برای این گزینش، راه و رسم ویژهای در دین ترسیم نشده است، انتخاب جانشین پیامبر(ص) میتواند از راههای مختلف همچون رجوع به آرای اکثریت مردم یا بزرگان آنها یا وصیت خلیفه پیشین یا حتی کودتا و غلبه نظامی باشد.
ولی شیعه که امامت را ادامه نبوت و امام را حجت خدا در میان خلق و واسطه فیض او به مخلوقات میداند، معتقد است که امام تنها به تعیین الهی است که از زبان پیامبر(ص) یا امام پیشین معرفی میشود. این ایده به دلیل جایگاه رفیع و بلند امامت در تفکر شیعی است که امام را نه تنها سرپرست و مدیر جامعه مسلمین، که بیان کننده احکام الهی و مفسّر قرآن کریم و راهبر راه سعادت میداند.
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
کانال مذهبی راه بهشت🇵🇸🇮🇷
#رمان_جدید #قسمت_پنجم من وسمیه عادت داشتیم بیشتر راه را پیاده میرفتیم اخه به قول سمیه,لذتی که در پی
#رمان_جدید
#قسمت_ششم
وقتی به خودم اومدم ,که خیره به رد رفتن یوزارسیف مبهوت وسط,صحن مسجد ایستاده بودم,هول شدم وبا عجله به طرف وضوخانه راه افتادم,جلو در وضوخانه سینه به سینه با سمیه برخورد کردم..یه نگاه از رو عصبانیت بهش انداختم وگفتم
_معرکه میچنی ودر میری,دم بریده؟حیف که عجلهی وضو را دارم وگرنه تا توصف نماز از من کتک میخوردی..
سمیه خنده ای زد وگفت:
_فیلم نیا بابا,هرکه ندونه که من میدونم الان گربه تودلت عروسی داره
وبعدش سرش را پایین اورد ونزدیک گوشم گفت:
_خداییش تا حالا اینقد از,نزدیک یوزارسیف را دیده بودی؟
وبااین حرف خنده ی شیطنت امیزی زد وبه سمت مسجد حرکت کرد ودرحالیکه دور میشد ادامه داد:
_بجنب,برات جا میگیرم,زود بیا..
ازکاراش خندم گرفت وباخودم گفتم:
_عجب پررویی هست این....
اذان را گفته بودند,داخل مسجد شدم,همه به صف ایستاده بودند ونماز,شروع شد. جمعیت زیادبود بین انها هرچی چشم گردوندم سمیه را ندیدم,بدو یه مهر برداشتم وخودم را رسوندم تو صف نماز تا به رکوع رفتند,اقتدا کردم.نماز مغرب وعشا تمام شد وطبق روال این چندین ساله, هرشب جمعه دعای کمیل میخوندند,اما دعایکمیلی که تواین ماههای اخیر,برگزار میشد خیلی خیلی با دعاهای قبلی توفیر داشت,اخه نه تنها من بلکه کل محل از خوندان دعا توسط, یوزارسیف کیف میکردند,اینقدر باسوزوگداز وخالصانه میخوند که هرکسی را جذب دعا میکرد,یه جوری,دعا را باصدای,زیباش میخوندکه احتیاج به هیچ روضه ومصیبتی نبود,همه و همه در هرسطر وهرکلمه,اشک میریختند, اولا فکرمیکردم فقط من اینطوریام,اما بعدها که دقت کردم دیدم نه همه همینجورن.مهر را سرجاش گذاشتم و کتاب دعا را برداشتم, دوباره چشم انداختم و هرچی گشتم اثری ازسمیه ندیدم اما باشناختی که ازش داشتم میدونستم حتما یه جا خودش را درپناه کسی گرفته تا نبینمش, وقتی از دیدن سمیه ناامیدشدم و باتوجه به اینکه دعا داشت شروع میشد,به سمت ستونی رفتم که هرشب جمعه,اونجا دعا را میخوندم,خودم اسم اون ستون را گذاشته بودم,ستون عاشقانهها اخه من همیشه عاشقانههای خداییم را اونجا با خدامیگفتم,پای ستون یه پیرزن نشسته بود وبه اندازه یه بچه کوچک کنارش جابود, خودم را رسوندم اونجا و با کلی معذرتخواهی تو همون جای کوچک,جا شدم,مطمینم اگه سمیه میدید یه طنز برام میچید.شاید از جایی شاهد بود وداشت, تودلش به طنزی که برام علم کرده میخندید.نشستم,درکتاب دعا را بازکردم یکدفعه از یاداوری صحنهی ساعتی قبل واینکه الان پارچه چادری من, دست یوزارسیف هست,گونههام گر گرفت که با نوای زیبای یوزارسیف از عالم خودمدرامدم. اللهمالغفرلذنوبی...غرق دعاشدم..وای عجب دعایی بود,چه مزه کرد زیرزبونم, همینطور که داخل سینی دست میکردم چایی بردارم,پاکت کیک یزدی هم امدجلوم, سرم پایین بود چایی برداشتم وتااومدمکیک بردارم,یک دفعه صدا اشنایی گفت:
_دوتا بردار تعارف نکن,اصلا سه تا بردار,یکی هم بزار برا مورد...
سرم را گرفتم بالا وبا نگاهم سمیه را تهدید به مرگ کردم که باچشم ابرو بهم فهموند, چایی گردون را نگاه کنم..خخحح خدای من این شیطون زبل از همین الان دست به کارشده بود,مرضیه دختر حاج محمد چای میداد وسمیه هم کیک..بعداز پذیرایی ,از دور سمیه رامیدیدم همچی با مرضیه گرم گرفته بود که هرکی ندونه فکرمیکرد اینا از بچگی باهم بزرگ شدند..مردم کمکم از مسجد بیرون میرفتند ومسجد داشت خلوت میشد,ازجام پاشدم و چون پای چپم خواب رفته بود,دستم را به ستون گرفتم داشتم پام را تکون میدادم که یکهو سمیه مثلاجل معلق از پشت پخ کرد, با پخ سمیه, مرضیه که ازکارهای دوست تازهاش حسابی,به وجد امده بود زدزیرخنده،چون مرضیه کنارم بود هیچی نگفتمش اما نگاه تهدیدامیزم ,برا سمیه اشنا بود,سمیه دست من را گرفت تو یه دستش ودست مرضیه هم گرفت تویه دستش وبه اصطلاح مارا بهم معرفی کرد دودست مارا گذاشت تو دست هم وبرا خودش کل میکشید.مرضیه که غش رفته بود از خنده روبه من گفت:
_من مرضیه محمدی هستم خوشبختم از, اشناییتون,چقد سمیه خانم دوست داشتنی, هستند..
منم دست مرضیه را محکم فشار دادم و گفتم
_زری هستم,زری قادری..خوشبختم,حالا هنرای این دوست ما زیاده,کجاش رادیدی. ازهرانگشتش هزارهنر که نه..شیطنت میباره
ناگهان با پیشکولی که سمیه از پهلوم گرفت متوجهاش شدم,اهسته توگوشم گفت:
_هی هی کارت دست من گیره.من را خراب نکن وگرنه توگرفتن اون پارچه برا اون بیماری روانی.ازدست یوزازسیف عزیززز کمکت نمیکنم..
وای خدای من ,پشتم یخ کرد..اخه خدا بگم چکارت کنه دختررر..مرضیه محجوبانه اشاره به طرفی کرد وگفت
_ببخشیداجازه مرخصی,مامانم منتظرمه
باخنده خداحافظی کردیم ,اما پام را که از دربیرون گذاشتم,تو دلم ولوله بودوبادیدن صحنهی جلوی مردانه.دلم بدجوره بدجور شروع به تپیدن کرد.
🌱ادامه دارد....
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
♦️سلام امام زمانم
🔹مرده از فیض تو احیاگر جان میگردد
🔹عالم پیر از این نشئه جوان میگردد
🔹سر تسلیم بہ پاے تو فرود آوردم
🔹ڪہ بہ انگشت ولاے تو جهان میگردد
....
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
کانال مذهبی راه بهشت🇵🇸🇮🇷
.💎 #نگین_آفرینش۶💎 فصل دوم: کلیات #امامت 🍀🌸 مفهوم و جایگاه امامت 🌸🍀 پس از رحلت پیامبر گرامی ا
💎 #نگین_آفرینش۷💎
فصل دوم: کلیات #امامت
🍀🌸 نیاز به امام 🌸🍀
پس از روشن شدن دیدگاهها، بجاست به این سوال پاسخ دهیم که با وجود قرآن و سنّت پیامبر(ص) چه نیازی به امام و رهبر دینی -آنگونه که شیعه معتقد است- وجود دارد؟
پاسخ، این است که در دیدگاه #شیعه، امامت، تداوم رسالت و پیامبری است؛ یعنی اگرچه امام،نبی نیست، ولی کارهای نبی را انجام و ادامه میدهد و به همین دلیل باید ویژگیهای او را دارا باشد، جز اینکه به او وحی نمیشود. در اینجا درباره شئون امام و وظایف او بحث میکنیم تا ضرورت وجود او پس از پیامبر روشن شود.
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها شدن انسان در روز قیامت
🎙 استاد #قرائتی
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #جلوههای_اسم_عظیم_خدا
※ چند تا جهانِ دیگه مثل جهان ما وجود داره؟
(عالَم از بالا تماشاییتره)
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
کاش بچگی میمردم میرفتم بهشت.
اعصاب اینهمه بدبختی و امتحان خدا رو ندارم!
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
کانال مذهبی راه بهشت🇵🇸🇮🇷
#رمان_جدید #قسمت_ششم وقتی به خودم اومدم ,که خیره به رد رفتن یوزارسیف مبهوت وسط,صحن مسجد ایستاده بو
#رمان_جدید
#قسمت_هفتم
یوزارسیف وعلیرضا وجمعی دیگر از مردها بیرون درخروجی مردها اجتماع کرده بودند, بین اون مردها پدر من هم دیده میشد واز همه بدتر ,پارچه کادو پیچ شده من بدست حاجی سبحانی مثل گاو پیشونی سفید خودنمایی میکرد,...
از حرصم یه پیشکول محکم از پهلوی سمیه گرفتم ودیدم با کمال تعجب سمیه هیچ عکسالعملی نشان نداد, نگاه به صورت سمیه کردم انگار دراین عالم نبود وخیره به نقطهای بود ,
رد نگاهش را گرفتم...وای باورم نمیشد... سمیه.. این..اوخ پس یه نقطه ضعف از سمیه دستم اومد, برای اینکه حال خوشش را خراب کنم بادست محکم به پشت گردنش زدم وگفتم:
_خبر مرررگت...حالا من بااین جمعیت اطراف یوزارسیف چطوری برم ,اون دسته گلی را که به اب دادی ازش بگیرم...
سمیه درحالیکه با دندانش چادرش راگرفته بود وبا دست دیگه اش پشت گردنش را میمالید گفت:
_دستت بشکنه دختر ,حالا بیا ثواب کن.. خوب عقلت رابکار بنداز,بزار دورش خلوت بشه بعد برو...
خودمون را الکی سرگرم کردیم تا اکثرا از جمله پدرم ازمسجد بیرون رفتند وحالا مونده بود,علیرضا ویوزارسیف ومش رحیم خادم مسجد.همینطور که مثل بچه ای که دست مادرش رامیگیره,چادر سمیه را گرفته بودم با هم جلو میرفتیم ,به یوزارسیف وعلیرضا رسیدیم...
سمیه با حالتی که پراز شیطنت بود گفت:
_سلام علیکم حاج اقا,قبول باشه انشاالله.. این امانتی دوست مارا میشه لطف کنید, فک کنم درطول دعا همش دلش,اونور بود..اخه پارچه چادری خودشه..
یکدفعه بااین حرف سمیه انگار برق سه فاز,بهم وصل کردند ,با لکنت گفتم:
_م م ممنون حاج اقا شما به زحمت افتادین, این دوست ما یه کم کم داره شما به بزرگواری خودتون ببخشید...
بااین حرفم یه لبخند کمرنگ رولبای حاجی نشست وچادر را دادطرفم,علیرضا هم یه خندهی نمکین کرد وارام گفت:
_کاملا معلومه....
سمیه که انگار انتظار این حرف را از من نداشت همچی دندان قروچه ای رفت وروبه علیرضا گفت:
_بله...شما چی افاضات فرمودید؟؟
علیرضا با حالتی که سرخ وسفید میشد, انگار که انتظار این همه رک بودن سمیه را و اینقدر پررویی رانداشت گفت:
_من؟!افاضات؟؟؟ خدانکنه...
دستپاچه تشکری کردم وبه سرعت به طرف در حرکت کردم وصدای دویدن سمیه را پشت سرم میشنیدم اما اصلا براش واینستادم, اخه امروز کلی دسته گل اب داده بود..درحالیکه کادو را به سینه ام میفشردم ورایحه ای را که ازش به مشام میرسید وبی شک عطری بود که یوزارسیف استفاده کرده بود را به عمق جانممیکشیدم, زنگ در زدم.مامان ایفون را زد..
از پنجره هال بابا را دیدم که روکاناپه نشسته..باید کادو را زیرچادرم قایم میکردم, اخه اونطوری یوزارسیف این پارچه را رو دستش گرفته بود که همه توجهشون جلب شده بود ,دیگه بابا سعید بااون تیزبینیش ,جای خوددارد..
کادو را زیر چادرم گرفتم وارام در هال را باز کردم,باصدای بلند ومثل همیشه داد زدم:
_سلام سلام اهالی منزل,بابای مهربان, مامان خوش زبان..
هر دو برگشتن طرفم وبا خنده جوابم را دادم,داشتم از کنار مامان رد میشدم که گفت:
_پارچه را گرفتی؟
با دستپاچگی گفتم:
_اره اره,بزارید برم لباسام را دربیارم ,بعدش میام نشون میدم..
مامان:
_ای بابا,بده ما ببینیم توهم برو لباسات را در آر...
نمیدونستم چکار کنم ,هردوشون داشتن منتظرانه نگام میکردند,به بهانه ی خوردن اب راهم راکج کردم سریع رفتم سمت اشپزخانه..پشت به اوپن ,پارچه را از کادو بیرون اوردم,اما دلم نیامد کادو را دور بندازم,اخه بوی یوزارسیف را میداد,کادو را چپوندم تو کابینت کنار ظرفشویی واومدم بیرون,پارچه را دادم طرف مامان...
مامان دستی کشید وهی از این رو به اون روش کرد وبعداز کلی کلنجار رفتن باهاش گفت:
_نه خوبه,لطیفه,سبک هم هست به نظرم پرز نمیگیره..
بابا هم خودش را کش داد ودستی به پارچه رساند وگفت:
_بااینکه سر رشته ندارم اما به نظرم خوبه, اخه پسند زر زری باباست...
باخوشحالی طرف اتاقم رفتم تا لباس خونه بپوشم .باید به وقتش کاغذ کادوی یادگاریم را منتقل میکردم تواتاقم..تا امدم مادر میز, شام را چیده بود,درحین غذاخوردن بابا از همه چیز حرف زد ,تااینکه رسید به مسجد ودعا..
بعداز کلی تعریف وتمجید از حاجیسبحانی, روبه مادرم کرد وگفت:
_این حاج اقا بااینکه خیلی جوانه اما خیلی پخته وباکمالاته...ادم دلش میخواد همش هم صحبتش باشه ,امشب تودعا,یه کادو جلوش گذاشته بود وانگار دعا بهش میخوند, همه حدس زدند حتما مال یه مریضی چیزی هست..
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی انْهَجْلِىإلَىمَحَبَّتِكَسَبِیلاًسَهْلَةً،یاالله:
مهمترین #سوال_قبر و قیامت ؟؟؟😔
🎙 استاد#شجاعی
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
🌷 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند :
👌 همانا در میان گناهان ، چهار گناه است که قبل از عذاب آخرت در دنیا کیفر داده می شود :
1⃣ ترک نماز
2⃣ آزار پدر و مادر
3⃣ قسم دروغ
4⃣ غیبت کردن
📖 جامع احادیث الشیعة ج 19 ص 447
📖 مستدرک الوسائل ج 3 ص 49
📖 مستدرک الوسائل ج 16 ص 40
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
12.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈 عنوان ویدیو : با فرشتگانی که روزانه با آنها روبرو میشویم، آشنا شوید!
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر زنت ازت راضیه؟
استاد مهدی دانشمند.
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا...
پروردگارا...
جز تو که را دارم
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️◾️◼️⬛️◼️◾️▪️
💢 نتیجه توسل به چادر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
#فاطمیه
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ_مهدوی
حجتالاسلام عالی
🔸سعی کنید دائم به یاد #امام_زمان باشید...
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین مرحله قبل از ظهور....
حجت الاسلام عالی
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋جواب آیت الله العظمی بهجت
رحمة الله علیه به جوانی که از ایشان پرسیده بود چطور صاحب الزمان را ملاقات کنم!
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼فرزند بزرگترین هدیه الهی،،، 🌼
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️برای رفع غم و غصه چه باید کرد؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #فرحزاد
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦ #ریشهیتمام_گرفتاریها
⁉ ️چرا هر کاری می کنیم، زندگی هامون درهم و پیچیده هست؟؟!!
چرا اینهمه گرفتاریم؟ ️با اینکه علم و تکنولوژی این همه پیشرفت کرده، چرا همیشه درگیر و گرفتار هستیم؟ چرا به اون آرامشی که می خواستیم نرسیدیم؟؟!!
♦ جوابش اینه که: چون خدا آرامشِ حقیقی رو جای دیگه قرار داده، و ما آدرس رو گم کردیم!! یکی از دلایل این همه گرفتاری رو، خودِ خدا تو قرآنش اینطوری بیان می کنه:
🌸 وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا.
هر كس كه از ياد من إعراض كند، من زندگی را به او سخت میگیرم، و او را با سختی و مشكلات همراه خواهم کرد.
📖سوره طه آیه ۱۲۶
♦ یعنی کسی که از یاد_خدا غافل باشه، آرامش نداره. زندگی بدی بار داره.️ ممکنه با پول و ثروت، بشه #آسایش به دست آورد، ولی آرامش فقط با معنویت به دست میاد...
أَلاٰ بِذِکْرِ اللّٰهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب
تنها با ذکر و یادِ خدا دلها آرام میگیرد.
📖 سوره رعد، آیه ۲۸
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 اگه ميخواي كسي رو بشناسي ، تو اين سه جا بشناسش
🎙استاد عالی
https://eitaa.com/joinchat/1551696168Cb46a380120