eitaa logo
راه بندگی
91 دنبال‌کننده
763 عکس
204 ویدیو
15 فایل
🌸 نکات قرآنی 🌷 احادیث مستند و زیبا 🌺 مطالب ناب دینی 🌹 داستانهای پندآموز 🌼 بیان احکام و مسائل شرعی مورد ابتلاء همه در کانال 🌹راه بندگی🌹 👈 نشر مطالب کانال به هر نحوی آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال جامع حفظ قرآن
✍ مطالب زیبا با آیات خدایـــا !!! آنقـــدر به من ظرفیــت بــده که نعمتهـایی را که از روی بخشندگی ات به من دادی به پای لیاقت خودم ننویسم . . . که اگر چنین کنم نابود خواهم شد 💐 قٰالَ إِنَّمٰا أُوتِيتُهُ عَلىٰ عِلْمٍ عِنْدِيَ (٧٨) قصص (قارون) : گفت جز این نیست که این( ثروت و مال انبوه) بر پایه دانشی گه نزد من است به من داده اند @hefzequranchannel
مبلغ باشیم ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻠﻄﺎﻥ محمدﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺗﺼﻤﯿﻢ گرفت ﮐﻪیکی ازمذاهب ﺗﺸﯿﻊ ﯾﺎ ﺗﺴﻨﻦ ﺭابعنوانﻣﺬﻫﺐ ﺭﺳﻤﯽ ﮐﺸور ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ واعلامﮐﻨد. ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺍﺯﻋﻠﻤﺎﯼ شیعه ﻭ سنیﺩﻋﻮﺕﮐﻨدﮐﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.  ﺩﻭﯾﺴﺖﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻋﺎﻟﻢ ☘ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ( ﺭﻩ )☘ ﺑﻮﺩ. ﺳﻠﻄﺎﻥ محمدﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺩﻭﺭ ﺗﺎ ﺩﻭﺭ ﻣﺠﻠﺲﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﺪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻌﻠﯿﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺯﯾﺮﺑﻐﻠﺶ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ رفتﮐﻨﺎﺭﺗﺨﺖﺣﺎﮐﻢﻧﺸﺴﺖ .. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﮔﻔﺖ : ﺩﯾﺪﯾﺪ ﺑﯽﺍﺩﺑﯽ ﺷﯿﻌﻪ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ. ﺳﻠﻄﺎﻥ محمدﺧﺪﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽﭘﺮﺳﯿﺪ؟ ﻋﻼﻣﻪ ﺩﺭﺟﻮﺍﺑﺶ ﮔﻔﺖ:ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ص ﻓﺮﻣﻮﺩﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺷﺪﯾﺪ ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺟﺎ ﺑﻮﺩﺁﻧﺠﺎ ﺑﻨﺸﯿﻨﯿﺪ .  ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ مجلس ﮐﺮﺩﻭ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺣﻖ ﺑﺎ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﺍﺳﺖ .. ﺑﻌﺪﯾﮑﯽ ﺍﺯ علماءﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ازعلامه حلی پرسید ﭼﺮﺍ ﻧﻌﻠﯿﻦﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺯﺩ هست؟ ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﺑﻠﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺯﺩ ﻫﺴﺖ !!!! ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭼﺮﺍ؟: ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ: در ﺭﻭﺍیتی ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ روزیﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ(ﺹ)بعدازاینکه ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩه و ﻭﺍﺭﺩﻣﺴﺠﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﺎﻓﻌﯽ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍﺩﺯﺩﯾﺪ .ﻣﻦ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻻﺑﺪ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍﻫﻢ ﻣﯽﺩﺯﺩﻧﺪ!!!  ﺷﺎﻓﻌﯽ ﻫﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻍﻣﯿﮕﻮﯾﺪ اﺻﻼً ﺍﻣﺎﻡ ﺷﺎﻓﻌﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺎ ﻣﺒﺮ نبوده است! ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕویید؟ ﭘﺲ ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻮﺩ. ﻣﺎﻟﮑﯽ ﻫﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﻟﮏ دویست ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪازﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻮﺩ. ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ پس ﺣﻨﻒﺑﻮﺩ  ﺣﻨﻔﯽ ﻫﺎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺻﻼً ﺣﻨﻒ ﺩﺭﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ نبوده.ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﭘﺲ ﺣﻨﺒﻞ ﺑﻮﺩﻩ . ﺣﻨﺒﻠﯽ ﻫﺎﮔﻔﺘﻨﺪ ﺣﻨﺒﻞ هم ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﺒﻮﺩﻩ است. ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ ﭘﺲ شمامی گوییدﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﻪﺷﺎﻓﻊ ﺑﻮﺩﻩ ﻧﻪ ﻣﺎﻟﮏ ﻧﻪ ﺣﻨﻒ ﻭ ﻧﻪ ﺣﻨﺒل ﺩﺭﺳﺘﻪ؟: علماءﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ همصداگفتند ﺑﻠﻪ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﻧﺒﻮﺩه اﻧﺪ. ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ: ﺟﻨﺎﺏ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚﺭﺍ ﺟﻌﻞ ﮐﺮﺩﻡ ، ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ ازﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻞ ﺗﺴﻨﻦﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﮐﻪ امامان آنها ﺍﺻﻼًﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﻧﺒﻮﺩه اﻧﺪ.  ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﺍﺭﻡ ﺁﯾﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ درزمان پیامبرص ﺑﻮﺩ ﯾﺎ ﻧﺒﻮﺩ؟ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﻠﻪ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩ. ﻋﻼﻣﻪ ﺣﻠﯽ ﮔﻔﺖ: پسﮐﺪﺍﻡ ﻋﻘﻞ سلیم ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺍﻭﻟﯿﻦﻣﺴﻠﻤﺎﻥ، ﻭﺻﯽ ودامادﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭﻩ ی ﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩه ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭﮐﺴﺎﻧﯽ را ﮐﻪ درﺯﻣﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺳﻮﻝﻧﺒﻮﺩه اﻧﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﯿﻢ . (ﻭَﺍﻟﺴَّﺎﺑِﻘُﻮﻥَﺍﻟﺴَّﺎﺑِﻘُﻮﻥَ ﺃُﻭﻟﺌِﻚَﺍﻟْﻤُﻘَﺮَّﺑُﻮﻥَ ﻓِﯽ ﺟَﻨَّﺎﺕِﺍﻟﻨَّﻌِﯿﻢِ )
عید غدیر خم *۶ روز مانده تا عید سعید غدیر هر روز درباره افضل بودن امیرالمؤمنین(ع) از منابع اهل تسنن ۸۲. عبدالله‌بن‌عمر (صحابی) 🔹*قال رسول الله(ص): "من فارق علیًّا فقد فارقَنی و من فارقَنی فقد فارق الله عزّ و جلّ" 🔸*رسول خدا(ص) فرمود: "هر کس از علی (ع) جدا شود، قطعا از من جدا شده، و آن کس که از من جدا گردد، از خداوند عزّ و جلّ جدا شده است." 📚 مناقب ابن مغازلی شافعی، ص۱۹۵.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - یعسوب دین ببینید - محمود کریمی.mp3
5.46M
🌸 💐یعسوب دین ببینید 💐عین الیقین ببینید 🎤 👏
📜 فرازی از خطبه غدیر: 💎 تنها راه رستگاری 🌷پیامبر اکرم(ص) فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ أَلا وَ إِنَّهُ لایبْغِضُ عَلِیاً إِلاّشَقِی ، وَ لایوالی عَلِیاً إِلاَّ تَقِی ❇️ ای مردم پس بدانید و یقین کنید که با علی دشمنی نمی‌کند، مگر کسی که سیاهدل و ناپاک است و دل به ولایت علی نمی‌دهد، مگر کسی که پاک نهاد و پرهیزگار است.
🗓امروز 12 مرداد 99 🌷 تا 😍 🌸عمری است که دم به دم علی می گویم ✨در حال نشاط و غم، علی می گویم 🌸یک عمر علی گفتم و ان شاءالله ✨تا آخر عمر هم، علی می گویم
🌸فردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت: من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت: نمی توانم چیزی نخورم . امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند. امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود. امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟ او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست. ( بحار الانوار جلد 78 صفحه 126) ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 📒 5⃣ 🔻 🔸احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند، دیگر هیچ مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم،چقدر حس زیبایی بود! درد از تمام بدنم جدا شد. ▫️یکباره احساس راحتی کردم و با خودم گفتم خدایا شکر ،از این همه درد چشم و سر درد راحت شدم.چقدر عمل خوبی انجام شد، با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. 🔹برای یک لحظه، زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم. از لحظه های کودکی تا لحظه‌ای که وارد بیمارستان شدم با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت! چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را دیدم! 🔸در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم؛او بسیار زیبا و دوست داشتنی بود؛نمی دانم چرا اینقدر او را دوست داشتم، می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم؛او کنار من ایستاده بود و به صورت من لبخند می زد،محو چهره او بودم با خودم گفتم چقدر چهره اش زیباست !چقدر آشناست. من او را کجا دیده ام؟! 🔹سمت چپم را نگاه کردم.عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند..عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام نیز از شهدای دوران دفاع مقدس بود؛از اینکه بعد از سال ها آن ها را می دیدم بسیار خوشحال شدم. ➖زیر چشمی به جوان زیبا رویی که کنارم بود دوباره نگاه کردم..... ➖یکباره یادم آمد حدود ۲۵ سال پیش... شب قبل از سفر مشهد...عالم خواب...حضرت عزراییل! 🔸با لبخندی به من گفت:برویم. ➖ با تعجب گفتم کجا؟ دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و به اعضای تیم جراحی گفت: ➖مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد.... بعد گفت خسته نباشید،شما تلاش خودتون رو کردین،اما بیمار نتونست تحمل کنه. ➖یکی دیگه‌از پزشک ها گفت: دستگاه شوک رو بیآرین... ➖نگاهی به دستگاه ها و مانیتور اتاق عمل کردم،همه از حرکت ایستاده بودند! 🔹عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت ،اما من می توانستم صورتش را ببینم!حتی می فهمیدم که در فکرش چه می‌گذرد ،من افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم می‌فهمیدم. 🔸همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد؛برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر می گفت،خوب یاد دارم که چه ذکری می گفت؛اما عجیب تر اینکه ذهن او را می توانستم بخوانم! ➖ او با خودش میگفت: خدا کند که برادرم برگردد.. دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد ما با بچه هایش چه کنیم... ➖ یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه‌های من چه کند!! 🔹کمی آن طرف تر داخل یکی از اتاق های بخش ،یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد! ➖من او را هم می دیدم.داخل بخش آقایان،یک جانباز بود که روی تخت خوابیده بود ،و برایم دعا می کرد، او را می شناختم؛ قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید برنگردم. ▫️این جانباز خالصانه می گفت:خدایا من را ببر اما او را شفا بده، زن و بچه دارد اما من نه.. 🔸ناگهان احساس کردم باطن تمام افراد را متوجه میشوم نیت ها و اعمال آن ها را می بینم . 🔺بار دیگر جوان خوش سیما (حضرت عزراییل )به من گفت: برویم... ✨ادامه دارد...
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت: آری. مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد، از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد. گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم. گفتند: پس تو بخشنده تری! گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم! ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈