واژه ی سردرگمی میتواند اکنونِ مرا توصیف کند . احساسات متناقض دل تنگی ،عذاب وجدان ،ناتوانی و سرگشتگی
این جا - این منی که نشسته نمیداند چه دارد .چه باید داشته باشد و چه چیزی برایش خواهد ماند ؛
سلامُ علی أرواحٍ طاهرةٍ
أبت الموت إلا شرفاً فاستُشهِدت..
سلام بر روح و جانهای پاکی
که چیزی جز شرف از مرگ
نخواستند و شهید شدند.
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
مارا ز سر بریده می ترسانی
ما گر زسر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
📖بخشی از کتابِ قد کوتاه:
مامان ریزه میگوید باید همیشه از زندگی درس گرفت و اگر درسی بار اول خوب یاد نگیری، امتحانهای بعدی همان درس سختتر و سختتر میشوند.حالا من یک درس بزرگ یادگرفتم:ممکن است چیزی اولش واقعاً افتضاح باشد ولی بعد از تجربه کردنش بفهمی خیلی فوقالعاده است.
دفتر چرمی را محکم بغل میکنم. میدانم رازهای توی صفحه را میبینم و میخوانمشان و آنها زندگی مرا تغییر میدهند.
این تابستان بزرگ شدم.
قد نکشیدم ولی دلم بزرگ شد.
و مهم این است که آدم دل بزرگی داشته باشد.
دلممیخواهدآرامصدایتڪنم. .
['اللّھُمَّیَاشــٰاهدَڪُلِّنَجوِٰ؎']
یــٰار؎امڪن🌿❕
#امام_زمانم💚؛]