لوکاس کیج، کهنه سرباز آمریکایی فعال ضد جنگ در پلتفرم X:
آیا من تنها کسی هستم که امیدوار است ایران اسرائیل را بمباران کند و دهنشان را صاف کند؟
ای کاش کشور ما جرات انجام این کار را داشت، اما ما تحت کنترل صهیونیست ها هستیم.
اسرائيل تنها در صورتي متوقف خواهد شد كه با زور نظامي مواجه شود. آنها به قوانین بین المللی یا دادگاه هایی که توسط غیر یهودیان اداره می شوند، اهمیتی نمی دهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویدیویی زیبا از راهپیمایی امروز روز قدس در مشهد
➕مصطفی شیروانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور باشکوه مردم تهران در راهپیمایی روز قدس
🇵🇸 رهپویان بصیرت🇮🇷
اطلاعیه 📣 هر افطار میهمان یک شهید عزیزان روزه دار ،کانال رهپویان بصیرت : نیت کردیم در ماه مبارک رم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
🍃🌺🍃🌸
✨مقدس مثل آیه های قرآن
♻️مهمترين امتياز شهداي ما نسبت به كساني كه در ساير كشورها در راه آرمانهاي خود فداكاري مي كنند انتخاب آگاهانه و به دور از احساس است.
❤️مقام معظم رهبری حفظه الله
✅ با آرزوی قبولی طاعات و عبادات در این شبهای قدر ،باعث افتخار و مباهات است که میهمان سفره افطار شهدا هستیم ...
❤️در سفره ۲۵روز ماه مبارک افطار ،میهمان ضیافت ...🌙
✨فرمانده شهید : بهمن (محمد جواد ) دُرولی
🥀
هستیم امید آنکه ، شامل دعای شهدا بشویم .
😔بیاد #غزه
#القدس_لنا
🤲اللهم إني أسالك العفو والعافية
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعای فرج وشهادت
#القدس_لنا
#آیه_های_قرآن
#افطار #ماه_مبارک_رمضان
#میهمانی_شهدا
#امام_زمان
#فرج
#غزه
#امیرالمومنین
#روز_قدس
«پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی»
💠در میان گلزار بهشت علی دزفول، تنها یک قبر وجود دارد که بی نام، ساده و همسطح زمین است و آن مزار عارف وارسته فرمانده شهید بهمن (محمد جواد) دُرولی است.
بهمن دُرولی همان دانشجوی ـ دانشگاه علم و صنعت ـ شهیدی است که وصیت کرد:
قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید و فقط با انگشت روی آن بنویسد: «پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی»
🔵 زندگینامه شهید بهمن(محمد جواد) درولی
🔺شهیددرولی در سال ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. در دورانی که رژیم ستمشاهی بیرحمانه درصدد محو هر گونه آثار اسلام و اسلامخواهی بود. در تمامی این دوران شهید بهمن درولی هرگز ارتباط خود را با مساجد قطع نکرده و خود را محدود به یک مسجد خاص نمی کرد. در مسجدی که تحرک کمتری وجود داشت حضور پیدا کرده و با تشکیل جلسات قرائت قرآن به جوانان مسلمان روح تازه ای می بخشید. او از همان ابتدا خط صحیح را تشخیص داده و عاشق امام امت بود. با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد که در سال ۱۳۶۲ به عنوان مسئول واحد پرسنلی و عضو شورای فرماندهی معرفی شده و در سال ۱۳۶۳ به عنوان فرمانده تیپ طرح لبیک یا خمینی انتخاب میشود.
🔻 شهید درولی در بین برادران سپاه به عنوان یک نیروی فکری ، فرهنگی شناخته شده بود، در ابتدا جنگ به عنوان تهیه و تولیدکننده برنامه های فرهنگی به مرکز صدا و سیمای اهواز معرفی شده بود.
🔻بر همین اساس کار خود را نهج البلاغه و قرآن قرار داده و برنامه منظمی در معرفی نهج البلاغه و شخصیت مولا علی (ع) تحت عنوان سیری در نهج البلاغه و نیز برنامه مقاومت جنوب و برنامه شبهای حماسی جنوب را برای رادیو تهیه و تنظیم می کند که مدتها از رادیو اهواز پخش می گردید.
🔻 شهید درولی از سال ۶۲-۱۳۶۱ به عنوان دانشجوی رشته ریخته گری در دانشگاه علم و صنعت تهران پذیرفته شده بود، از رفتن به دانشگاه خودداری کرد و همواره می گفت مسئله اصلی جنگ است.
🔻 اما بالأخره در سال ۱۳۶۴ بر اثر اصرار برادران بعد از دو سال وقفه در تحصیل به دانشگاه رفت. در حالی که قلبش پر از درد دوری خوبان و دوری شهدا و میدان رزم بود به تهران رفت در حالی که در هنگام خداحافظی با مادرش در ترمینال جنوب تهران گفت:
ای مادر، تو مرا میان ۸ میلیون آدم رها کردی و خودت میخواهی به سرزمین دارالمؤمنین «دزفول» بازگردی؟ شهید بهمن درولی سرانجام در ۲۰ خرداد ۱۳۶۵ مطابق با دوم شوال ۱۴۰۶ که نزدیک به ۱۳۴۶ سال از شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش می گذرد، او هم به اربابش می پیوندد.
🔷خاطرات همرزم شهید
همرزم شهید در خاطرهای میگوید: بهمن همیشه به محلههای فقیرنشین میرفت و به مردم سر میزد و پای درد و دلشان مینشست. خوب به خاطر دارم در شبهای سرد زمستان یه طور معمول بهمن باقیماندهی غذای نیروهای سپاه را عقب خودرو میگذاشت و در محلههای فقیرنشین شهر میبرد و بین فقرا تقسیم میکرد.
💫نماز بسیار با فضیلت شب بیست و ششم ماه مبارک رمضان (امشب)
🌷امام علی علیه السلام:
هر كه شب بيست و ششم ماه رمضان هشت ركعت نماز (۴تا نماز ۲رکعتی) در هر ركعت بعد از حمد، ۱۰۰ مرتبه سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را بخواند، آسمانهاى هفتگانه براى او گشوده شود، و دعايش به اجابت برسد. با اينكه در پيشگاه خدا براى او [ثوابى] بيش از اين هم هست.
📚منابع: مصباح الكفعمى ص۵۶۲ - بلد الامين ص۱۷۵ - چهل حدیث شهید اول حدیث چهلم
🔆خاطرات خواهر شهید درباره برادر شهیدش :
برادر شهیدم بهمن یا بهتر است بگویم محمدجواد درولی، نامی بودکه خود شهید برای خودش انتخاب کرده بود
بهمن در بهمنماه ۱۳۴۰ بهعنوان فرزند ششم خانواده به دنیا آمد که از همان سالهای کودکی شجاعت عجیب، مهربانی وصف ناپذیر، جنبوجوش زیاد و زیر بار زور نرفتن در بهمن هویدا بود.
در همان زمان کودکی کارهایی انجام میداد که هم قد سن و سالش نبود اما اشتیاق زیادی برای کمک به دیگران داشت.
با دوستانش بسیار مهربان و با دشمنان رفتاری کاملاً منطقی داشت حتی در زمانی که اوج مبارزات با رژیم شاهنشاهی مصادف با دوران دبیرستان بهمن بود جلسات تفسیر قرآن را در همین خانه برگزار میکرد و چند باری از سوی ساواک شناسایی شد و مأموران ساواک ناشناس در جلسات قرآن او حضور مییافتند،
خیلی منطقی و در خلوت روی شانه ماموران میزد و میگفت میدانم چه کسی هستی پس بهتر است خودت تصمیم به ترک مجلس ما بگیری.
تمام سالهای مبارزات با رژیم پهلوی را در تظاهرات و مساجد به سر میبرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه وارد این نهاد شد که بعد از حمله عراق به خوزستان و درگیریهای کردستان مرتباً در جبههها بود.
آغاز وداع
برادرم بهمن سال ۱۳۶۲ در رشته متالوژی دانشگاه علم و صنعت تهران قبول شد با اینکه یک پایش در جبهه بود و یک پایش در دانشگاه اما دانشجوی زرنگ و ممتازی بود.
طبق دست نوشتههایش آخرین باری که در تهران است درست در شب سوم شعبان شب تولد امام حسین (ع) به شهید حسین غیاثی که بتازگی به شهادت رسیده بود متوسل میشود که از خدا بخواهد او را نیز بطلبد، در آن شب شهید حسین غیاثی را در خواب میبیند که به بهمن میگوید: زود بیا منتظرت هستیم جایت هم معین و مشخص شده است بهمن سریع از خواب بیدار شده و میبیند که هنوز اذان صبح نگفتهاند و بسرعت رختخواب را رها کرده و مشغول خواندن نماز شب می شود.
دیگر قصه محمدجواد به بیقراریهایش رسید به آتشفشانهای عشق که اولین غرشهای اش را آغاز کرد و ملائکه بهشدت در رفتوآمد و جنبوجوش برای دادن بشارتی دیگر؛ بازهم دعای عاشقی دیگر در شرف استجابت است.
خواهر بهمن ادامه می دهد ...
آنطور که در دفتر خاطراتش نوشته بعد از نماز شب به سراغ تقویم جیبیاش میرود و ناگهان چشمش به سوم شعبان میخورد و آرام زیر لب نجوای السلام علیک یا اباعبدالله سر میدهد و قطرهای اشک بیانگر تمام احساس اوست از چشمانش بر روی سجادهاش میچکد.
به قصد خداحافظی از دوستان خانهاش را ترک میکند و نماز صبح را در منزل اولین دوست خود میخوانند و سپس وداع آغاز می شود بهسرعت بار سفر میبندد و راهی دزفول برای اعزام به جبهه می شود.
رفتن به جبهه برایش تازگی نداشت و این کار همیشه او بود اما اینبار برای تحقق وعدهای شیرین بند پوتین را میبندد.
موذن اذان مگو
بهمن در شبهای رمضان با نوحهسراییهایش تمام گردان ها و تیپهای منطقه را متوجه خود کرده بود آنطور که خواهرش میگوید ،شبهای احیای سال ۶۵ که فرامیرسند محمدجواد آتشی از عشق به مولایش علی (علیهالسلام) در میان رزمندگان لشکر ولی عصر به پا میکند.
نزدیک صبحدم روز نوزده رمضان دقایقی قبل از اذان صبح ناگاه صدای حزنانگیز و بغضآلود محمدجواد از بلندگوی گردان بلند می شود: مؤذن اذان مگو خسروی خوبان رفته باب یتیمان رفته ولی سبحان رفته مؤذن اذان مگو زینب در آه و فغان مؤذن اذان مگو کلثوم شیون میکند مؤذن اذان مگو حسن به دیوار سر نهد حسین بر سر میزند مؤذن اذان مگو شیعه عزادار علی است مؤذن اذان مگو سرخ است محراب علی رفت ز دار فانی نور حق سبحانی موذن اذان مگو و همه رزمندهها آن شب در اوج عرفان به سر و سینه میزنند.
🔶قرار، پرواز تا خدا
🔅بهمن با پنج نفر از دوستانش قرار گذاشته بود که هر کدام شهید شد طرح شاخه گل بر سر مزارشان بکشند؛ نفر اول که شهید شد بهمن و دوستانش چهار شاخه گل بر سر مزارش کشیدند، به همین ترتیب پیش می رود و بهمن نفر آخر از آن گروه پنجنفره است که شهید میشود و تصمیم میگیرد که وصیت کنند روی مزارش را با اندکی سیمان درست کنند و روی آن با انگشت بنویسند پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی که پس از شهادتش، مادرم با دستان خودش این جمله را بر سر مزار بهمن مینویسد.
✍❤️دلنوشته های بهمن ...
او خواهد آمد
✍پروردگارا شعبان ها و رمضان ها می آیند و خوبان تو گلچین می شوند. آیا شود که چهره آن خورشید تابان مهدی موعود را ببینیم و او طلب خون حسین(ع)کند؟ و زمین را پر از عدل و آرامش نماید و آن روز شام تار فراق به صبح وصال بدل گردد؟ و تو ای مهدی، ای نور چشم فاطمه آیا شود روزی که آشکارا امامت کنی و ریشهی سرکشان را براندازیم و ما در آن روز یکصدا فریاد زنیم الحمدلله رب العالمین.
آری روزی تو خواهی آمد و ما روزی به شکرانه ظهورت و حضورت، یکرنگ و یکپارچه در مقابل آن خدای بیهمتا سجده خواهیم زد.
✍بهمن محمد جواد درولی
اللهم عجل الولیک الفرج... .
❤️محمدجواد قطعا در شبهای قدر ماه مبارک رمضان سال۶۵، با مناجات و اشکهایش، توشه آخرتش را درخشان نمود که آنچنان عاشقانه به سوی پروردگار خویش شتافت و بر وعدههای برحق آن کریم مهربان نظارهگر شد.
🔷روز موعود
🔻روز ۲۰ خرداد ۶۵مصادف با دوم شوال ۱۴۰۶ فرا میرسد دو روز از عید فطر گذشته، بهمن مثل همیشه از صبح مشغول سرکشی به رزمندگان گردانش بود نزدیک ظهر سفره ناهار گردان آماده شده و همه منتظر آمدن بهمن بودند، چند دقیقه بعد از حضور بهمن بر سفره ناهار نگذشته بود که بیسیم داخلی سنگر به صدا درمیآیند و دیدهبان اعلام میکند چند غواص بعثی درحال آمدن به آنجا هستند.
بهمن و شش تن دیگر برای بررسی منطقه می روند با دوربین هرچه مینگرند چیزی نمیبینند و شروع میکنند به زدن تیر هوایی تا شاید عکسالعملی پیدا شود.
خبری نمیشود و هر هفت نفر تصمیم میگیرند برگردند هنوز چند قدمی از محل دور نشده بودند که صدای انفجاری منطقه را فرامیگیرد هر هفت نفر بر روی زمین میافتند سر یکی از تن جدا میشود و صورت دیگری اصلاً قابل شناسایی نیست.
برادرم بهمن هم درحالیکه بیست و چهار ترکش به ناحیه سر، گردن و سینهاش خورده بود، در لحظات پایانی شهادتین را سر میدهد و به دیگر مجروحان می گوید همصدا با او بخوانند.
خواهر شهید ،سرش را پایین انداخت و مشغول درست کردن دانههای تسبیحش شد و ادامه داد؛
سید صدرالدین کاظمینی که در چند قدمی بهمن افتاده بود برایمان این ماجرا را تعریف کرد و گفت: صدای بهمن نیز مانند چهار تن دیگر قطع شد و فقط دیدم بهمن همچون قاسم بن الحسن آرام پای راستش را دو بار بر زمین کشید و چشمانش کاملاً باز شد و انگار به ملائکه اشاره میداد نمیخواهم بدنیا بازگردم؛ بدین ترتیب بهمن در منطقه فاو به شهادت رسید.
❤️✍دل نوشته شهید بهمن درولی
بصورت (متن و صوت) - کاری از هیأت روضة الزهراء دزفول
http://rozatoalzahra.ir/18582/%D8%AF%D9%84-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%AA%D9%86-%D9%88-%D8%B5%D9%88%D8%AA/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 لحظات معنوی رزمندگان فاطمیون در خلوت با خدا
🎙با صدای شهید «سید مرتضی آوینی»