💎جلسهی امشب، در مورد بازخوانیِ خاطرات آقای همفر ، جاسوس و فرستاده وزارت مستعمرات انگلستان در ممالك اسلامي است،
کسيکه اگر در حالات و احوالت ایشون دقیق بشیم، افراد زیادی رو مشابه ایشون در کشورهای اسلامی و حتی در کشور خودمون خواهیم دید.
💎 مستر همفر در کتاب خاطراتش، از مأموريتش به کشورهاي مصر ، عراق ، ايران ، حجاز و استانبول (مرکز خلافت
عثماني ) و هدفش از اين مأموريتش برای جمع آوري اطلاعات کافی به منظور جستجوي
راههاي درهم شكستن مقاومت مسلمانان و نفوذ استعماري در ممالك اسلامي خاطرات زیادی رو نوشته و از مسائلي که در
اين مأموريت براي او پيش مي آيد ، ياد مي کند.
💎 ماموريتهاي مخفيانه #همفر مربوط به زماني بود که قدرت و شوکت امپراطوري عثماني رو
به ضعف و افول گذاشته شده بود و دشمنان اسلام در پي آن بودند که با ویران کردنِ پايههاي اعتقادي مسلمانان ضربه اي اساسي و نهايي بر جوامعِ اسلامي وارد کنند.
💎در مقدمه ترجمه
انگليسي نسخه اصلي اين کتاب که در بمبئي به چاپ رسیده، آمده استکه:
در حين جنگ جهاني دوم،
آلمانها خاطرات اين جاسوس انگليسي را به صورت يك داستان دنبالهدار در مجله #اشپيگل
منتشر کردند و در آن مجموعه که با عنوان #اعترافات_همفر چاپ ميشد از چهرهي امپرياليسم
انگليس پرده برمیداشتند....
💎 البته خیلی طبیعیه که دولت عربستان و #وهابیها این خاطرات رو جعلی بدونن و اصولا منکر وجود چنین شخصی در کشورهای مختلف اسلامی بشن
دوستان توجه دارند که در اون زمان، آلمانها دشمن انگلستان بودند و عجیب نبود که اونها به انگلستان میگفتند امپریالیسم 👆
💎 همفر میکوشید تا باورهايي که
مسلمانان را بيدار و آگاه ميساخت و ميان آنها همدلي واتّحاد ايجاد ميکرد و باورهايي که
فرقههاي گوناگون اسلامي بر آن پاي ميفشردند و سلامت فكري، رواني و اجتماعي آنان را
تأمين مينمود را از ميان بردارد.
امشب، بخش اول خاطرات #مستر_همفر رو مرور خواهیم کرد تا با بازخوانی این خاطرات، به شخصیت ناشناختهی این #نفوذی نیز پی ببریم و انشاءالله اگر عمری باقی بود در جلسات بعدی ادامه این خاطرات تکاندهنده ارسال خواهد شد.
👇👇👇👇
بخش اول
این مطالب عینا از زبان #مستر_همفر (جاسوس انگلیسی) که در کتاب خاطراتش مکتوب شده نقل میشود.
👇👇👇👇👇👇👇
💎 در گذشته های دور حكومت بريتانياي کبیر مانند امروز در اين انديشه بود که امپراطوري
بزرگ و گسترده خود را چگونه حفظ کند،
امپراطوري که آفتاب هيچگاه در آن غروب
نميکرد.
بريتانيا در مقايسه با مستعمرات خود همچون هند، چين و خاورميانه، کشوری
کوچک بود.
💎 اگر چه ما در بخشهاي بزرگي از اين کشورها حكومت دست نشانده نداشتيم و
کار را خود مردم انجام ميدادند، امّا سياستهاي فعّال و موفقيّتآميز ما در اين کشورها به
پيش ميرفت، و ما به سوي حاکميت کامل بر آنها گام برميداشتيم.
بنابراين ما بايد به دو نكته ميانديشيديم:
یک __ در مناطقي که بر آنها تسلّط پيدا کردیم حاکميت خود را حفظ کنیم.
دو__ بخشهايي که هنوز زير سلطه ما نيستند را به مستعمرات خود بيفزاييم.
💎
💎 بريتانيا از هند به دليل وجود قوميّتهاي مختلف، اديان متفاوت، زبانهاي گوناگون و
منافع بسيار در صورت برخورد با آن موارد نگراني نداشت.
چنانكه چين نيز نميتوانست
نگران کننده باشد،
زيرا اديان #بودا و #کنفسیوس که بيشتر مردم آن کشور پيرو آنها بودند،
انگيزه قيام را در آنان برنميانگيخت.
💎 اينها دو نفر، افرادی بودند که به مسايل اجتماعي
کاری ندارند و تنها به ابعاد دروني ميپردازند و احتمال ضعيف داشت که احساسي ملّي در
ميان مردم اين دو منطقه پديد بيايد.
.
💎وزارت مستعمرات براي هر يك از اين کشورها کمیسیونِ خاصّي برگزيد تا به بررسي اين
مسايل بپردازد.
و من خوشبختانه از ابتداي ورود به اين وزارت مورد اعتماد وزير بودم؛ و
کار در #کمپانی_هند_شرقي به من سپرده شد.
اين کمپانی اگر چه هدف آشكارش بازرگاني بود، اما
در حقيقت راههاي تسلّط بر هند و به چنگ آوردن سرزمينهاي اطرافِ #شبه_قاره_هند را جستجو
میکرد.
.
💎بنابراين بريتانياي کبیر از اين دو منطقه نگراني نداشت.
ما از امكان به وجود آمدن تحوّلاتي
در آينده نيز غافل نبوديم و برنامههاي دراز مدّتي را براي گسترش #تفرقه، #ناداني، #فقر، و
#بيماري، در اين کشورها برنامهريزي کردیم.
💎پيدا کردنِ پوشش مناسب براي اين اهداف نيز
دشوار نبود، پوششهايي با ظاهر جذّاب و خيره کننده و باطني استوار، که با تمايلات روحي
مردم در اين مناطق متناسب بود.
💎 برای توصيف کار ما، ميتوان از يك مثل قديمي بودايي ياد کرد که ميگويد: (اگر چه دارو
تلخ است امّا به گونهاي رفتار کُن که بيمار آن را با شيريني ميل کند).
💎
.
💎 امّا اوضاع کشورهای اسلامي ما را نگران ميکرد.
ما با اين مرد بيمار [منظور کشورهای اسلامی]، (قراردادهايي
بسته بوديم که همه آن به نفع ما بود).
👇👇👇
١ـ نيروي اسلام در جان فرزندانش.
💎يك فرد مسلمان در پيروي از اسلام استوار است.
همچنان که اسلام در جان يك مسلمان،
همانند مسيحيّت در دل کشیشها و راهبان ميباشد، که جان ميدهند ولي دست از مسيحيّت
برنميدارند،
خطر وجود مسلمانانِ شيعه در ايران، از اين هم بيشتراست زيرا آنان مسيحيان
را کافر و نجس ميدانند.
💎
.
💎 کارشناسانِ #وزارت_مستعمرات نيز بر اين باور بودند که اين مرد کمتر از يك قرن آينده
نفسهاي آخرش را خواهد کشید(منظور جهان اسلام).
ما همچنين قراردادهاي پنهاني با دولت #ايران بسته بوديم و
نيز جاسوسها و مزدوراني در اين دو کشور به کار گرفته بوديم.(منظور دو امپراطوري بزرگ اسلامی یعنی ایران و عثمانی)
_رشوه، فسادِ اداري
وسرگرمي پادشاهان با زنانِ زيبا، مانند موريانه در آنها نفوذ کرده بود،
ولي با اين همه
برنامهريزي، به دلايل زير ما به نتايج کار اطمينان نداشتيم و نگران بودیم،
👇👇👇
.
💎 مسيحي در نگاه يك شيعه همچون نجاستي است که يكي از دستان ما را آلوده کرده است و بايد در پاك کردن آن بكوشيم.
💎 وقتي از يك نفر ایرانیان پرسيدم: چرا به مسيحيان اينگونه مينگريد، در پاسخ گفت: پيامبر اسلام
انسان حكيمي بود و به اين وسيله ميخواست پيرامون کافران نوعي فشار اجتماعي ايجاد
نمايد تا آنان احساس تنگي و ترس کنند تا بهسوي خدا و دين درست هدايت شوند چنانكه
حكومتها هرگاه از کسی احساس خطر کنند او را در فشار قرار ميدهند تا دوباره مطيع
وفرمانبردار گردد.
منظور از نجاستي هم که گفته شد نه پليدي ظاهري بلكه نجاست معنوي
است و نه تنها مسيحيان که همه کافران را فراميگيرد،
حتّي مجوساني که ساکنانِ ايران
باستان بودهاند.(منظور زرتشتیان ایرانی)
💎 به او گفتم:
مسيحيان به خدا، نبوّت و معاد باور دارند، چرا آنان را نجس ميدانيد؟
_او گفت: به
دو دليل، نخست اينكه آنها پيامبريِ محمّد صلي الله عليه و آله و سلم را انكار ميکنند و اين به
معناي دروغگو خواندن پيامبراست،
و ما در برابر آن ميگوييم که شما مسيحيان نجس هستيد،
زيرا بر مبناي عقل، هرکس آزار رساند، ميتوان او را آزار داد.
دوم آنكه آنها به پيامبران الهي نسبتهاي ناروا ميدهند، مثلاً ميگويند مسيح شراب مينوشيد،
و او نفرين شده بود چون به صليب کشیده شد.
.
💎 من برآشفته گفتم: مسيحيان اينگونه نميگويند،
_او گفت: تو نميداني، در #کتاب_مقدس آنها
چنين سخناني است، من با آنكه ميدانستم اين مرد در مورد دوم دروغ ميگويد سكوت کردم؛
_البتّه او در مورد اوّل درست ميگفت و من نميخواستم که با او بحث کنم زيرا من در
جامه مسلماني بودم و ميترسيدم که به من مشكوك شوند، از اينرو همواره از مسايل جنجالي
دوري ميجستم.
٢ـ روزگاري اسلام دين زندگي بوده که سروري داشته و
غرور سروري ( حتّي در هنگام ناتواني و عقب ماندگي) انسان را بسوي برتري ميخواند،
ما هم نميتوانستيم تاريخ اسلام را وارونه کنیم تا مسلمانان احساس کنند که سروريِ گذشته
آنها در شرايط ويژهاي به دست آمده است و اکنون آن زمان سپري شده و باز نخواهد گشت.
٣ـ ما اطمينان نداشتيم که عثمانيها و پادشاهان ايران آگاه نشوند و برنامههاي سلطهگرانه ما
را در هم نريزند.
💎
.
💎 البتّه اين دو حكومت چنانچه اشاره شد بسيار ناتوان شده بودند امّا وجود يك حكومت مرکزی
با حاکميت و پول و اسلحه که مردم فرمانبردار آن بودند( برای ما ) امري نگران کننده است.
.
💎 ما کنفرانسهای بسياري تشكيل داديم تا براي اين مسايل نگران کننده راهحلهايي بيابيم امّا هر
بار با بنبست روبرو ميشديم.
💎