eitaa logo
روابط عمومی عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ
341 دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍امام علي عليه السلام دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده به اعتماد بر اوست. پس اگر به سخن او اعتمادى نشود، زنده نيست 📗 غرر الحكم، ح 2104 🌹روابط عمومی پلیس🌹 🆔@PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💎امیرالمؤمنین علی علیه السلام: لَيْسَ عَمَلٌ اَحَبَّ اِلَى اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الصَّلاةِ، فَلا يَشْغَلَـنَّـكُمْ عَنْ اَوقاتِها شَىْ‏ءٌ مِنْ اُمورِ الدُّنيا؛ هيچ عملى نزد خداوند، محبوب‏تر از نماز نيست، پس هيچ كار دنيايى شما را در وقت نماز به خود مشغول ندارد. 📗[خصال، ص 621، ح 10]
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرق ما و اونا !!! 1⃣وینیسیوس 2⃣جورج فلوید 3⃣آیت الله صافی گلپایگانی
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
9.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم خاکسپاری شهید والامقام حسین بادامکی روحش شاد ویادش گرامی راهش پر رهرو باد🌹🌹🌹🌹🌹حسین جان مارو شرمنده پسر کوچولوت کردی 😔شهدا شرمنده ایم
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 ایران می‌تواند هواپیمایی در کلاس ایرباس بسازد 🔹 رئیس سازمان هواپیمایی کشور: با دانش و زیرساختی که در کشور وجود دارد حتما می‌توانیم هواپیمایی در کلاس ایرباس و بویینگ بسازیم. 🔹 ده سال پیش کسی باور نمی‌کرد ایران جزو باشگاه فضایی باشد اما امروز این امر با ماهواره کاملا بومی محقق شده است. 🔹 روسیه ۹۰۰ ایرباس خرید ولی در اولین روز تحریم اجازه پرواز نگرفت و جمهوری اسلامی ایران به روسیه کمک کرد. 🔹 با افتخار می‌گوییم که هواپیماهای روسیه امروز در ایران تعمیر می‌شود. ✍️
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 دزد به این پررویی دیده بودین؟! 🔹 نمیگه فرش ها رو نبردیم میگه ارزش نداشتن! ✍️
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢پارسال در این روز نخبه دهه هفتادی دانشگاه شریف شهید احسان قدبیگی توسط رژیم صهیونیستی ترور شد. 🔹 امروز در سالگردش نه از انجمن مثلا اسلامی این دانشگاه صدایی آمد و نه از اساتید عشق مجازی‌اش. 🔹اگر به ایران لگد نزنی اینها در دفاع از تو لال می‌شوند حتی اگر برای وطن خون بدهی. روحت شاد  "ایلجان"
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️ 💠 احساس می‌کردم از دهانش آتش می‌پاشد که از درد و ترس چشمانم را در هم کشیدم و پشت پلکم همچنان مصطفی را می‌دیدم که با دستی پر از سینه‌اش را گرفته بود و از درد روی زمین پا می‌کشید. سوزش زخم شانه، مصیبت خونی که روی صندلی مانده و همسری که حتی از حضورش کرده بودم؛ همه برای کشتنم کافی بود و این تازه اول مکافاتم بود که سعد بی‌رحمانه برایم خط و نشان کشید :«من از هر چی بترسم، نابودش می‌کنم!» 💠 از آینه چشمانش را می‌دیدم و این چشم‌ها دیگر بوی خون می‌داد و زبانش هنوز در خون می‌چرخید :«ترسیدم بخواد ما رو تحویل بده، کردم! پس کاری نکن ازت بترسم!» با چشم‌هایش به نگاهم شلاق می‌زد و می‌خواست ضرب شصتش تا ابد یادم بماند که عربده کشید :«به جون خودت اگه ازت بترسم، نابودت می‌کنم نازنین!» هنوز باورم نمی‌شد قاتل شده باشد و او به قتل خودم تهدیدم می‌کرد که باور کردم در این مسیر اسیرش شده و دیگر روی زندگی را نخواهم دید. 💠 سرخی گریه چشمم را خون کرده و خونی به تنم نمانده بود که صورتم هرلحظه سفیدتر می‌شد و او حالم را از آینه می‌دید که دوباره بی‌قرارم شد :«نازنین چرا نمی‌فهمی به‌خاطر تو این کارو کردم؟! پامون می‌رسید ، ما رو تحویل می‌داد. اونوقت معلوم نبود این جلادها باهات چیکار می‌کردن!» نیروهای امنیتی هرچقدر خشن بودند، این زخم از پنجه هم‌پیاله‌های خودش به شانه‌ام مانده بود، یکی از همان‌ها می‌خواست سرم را از تنم جدا کند و امروز سعد مقابل چشم خودم مصطفی را با چاقو زد که دیگر باورم نمی‌شد و او از اشک‌هایم را حس می‌کرد که برایم شمشیر را از رو کشید :«با این جنازه‌ای که رو دستمون مونده دیگه هیچکدوم حق انتخاب نداریم! این راهی رو که شروع کردیم باید تا تهش بریم!» 💠 دیگر از چهره‌اش، از چشمانش و حتی از شنیدن صدایش می‌ترسیدم که با صورتم به پنجره پناه بردم و باران اشک از چشمانم روی شیشه می‌چکید. در این ماشین هنوز عطر مردی می‌آمد که بی‌دریغ به ما کرد و خونش هنوز مقابل چشمانم مانده بود که از هر دو چشمم به جای اشک خون می‌بارید. در این کشور غریب تنها سعد آشنایم بود و او هم دیگر جانم شده بود که دلم می‌خواست همینجا بمیرم. پشت شیشه اشک، چشمم به جاده بود و نمی‌دانستم مرا به کجا می‌کشد که ماشین را متوقف کرد و دوباره نیش صدایش گوشم را گزید :«پیاده شو!» 💠 از سکوتم سرش را چرخاند و دید دیگر از نازنین جنازه‌ای روی صندلی مانده که نگاهش را پرده‌ای از اشک گرفت و بی‌هیچ حرفی پیاده شد. در را برایم باز کرد و من مثل کودکی که گم شده باشد، حتی لب‌هایم از می‌لرزید و گریه نفسم را برده بود که دل سنگش برایم سوخت. موهایم نامرتب از زیر شال سفیدی که دیشب سمیه به سرم پیچیده بود، بیرون زده و صورتم همه از و گریه در هم رفته بود که با هر دو دستش موهایم را زیر شال مرتب کرد و نه تنها دلش که از دیدن این حالم کلماتش هم می‌لرزید :«اگه می‌دونستم اینجوری میشه، هیچوقت تو رو نمی‌کشوندم اینجا، اما دیگه راه برگشت نداریم!» 💠 سپس با نگاهش ادامه مسیر را نشانم داد و گفت :«داریم نزدیک میشیم، باید از اینجا به بعد رو با تاکسی بریم. می‌ترسم این ماشین گیرمون بندازه.» دستم را گرفت تا از ماشین پیاده شوم و نگاهم هنوز دنبال خط خون مصطفی بود که قدم روی زمین گذاشتم و دلم پیش عطرش جا ماند. سعد می‌ترسید فرار کنم که دستم را رها نمی‌کرد، با دست دیگرش مقابل ماشین‌ها را می‌گرفت و من تازه چشمم به تابلوی میان جاده افتاد که حسی در دلم شکست. 💠 دستم در دست سعد مانده و دلم از قفس سینه پرید که روی تابلو، مسیر دمشق نشان داده شده و همین اسم چلچراغ گریه را دوباره در چشمم شکست. سعد از گریه‌هایم کلافه شده بود و نمی‌دانست اینبار خیال دیگری خانه خاطراتم را زیر و رو کرده که دلم تنها آغوش را تمنا می‌کرد. همیشه از زینبیه دمشق می‌گفت و نذری که در حرم (سلام‌الله‌علیها) کرده و اجابت شده بود تا نام مرا زینب و نام برادرم را ابوالفضل بگذارد؛ ابوالفضل پای مادر ماند و من تمام این را دشمن آزادی می‌دیدم که حتی نامم را به مادرم پس دادم و نازنین شدم. 💠 سال‌ها بود و دین و مذهب را به بهانه آزادی از یاد برده و حالا در مسیر برای همین آزادی، در چاه بی‌انتهایی گرفتار شده بودم که دیگر رهایی نبود...
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔴زن ایرانی باید این سوال را از خود بپرسد 🔹چرا امروز در اروپا جریانی در حال رشد است که سعی می‌کند در زنان غربی رغبت به ایجاد کند که اتفاقا مورد حمایت کسانی است که زن ایرانی را تشویق به نافرمانی مدنی می‌کند؟ برای مثال بوریس جانسون رئیس دولت انگلیس و از اصلی ترین حامیان جریان آزادی پوشش در ایران ،به مناسبت روز حجاب ،کارمندان اش را محجبه می‌کند تا آنها بیشتر حجاب را بشناسند. واقعا وقت آن نرسیده زن ایرانی درباره این تناقض ها جواب روشنی برای خود داشته باشد ؟ ◀️این تصویر لبخند و رضایت از حجاب زن غربی را هم بگذارید کنار هزاران تصویر تولیدی بی بی سی از خشونت وحجاب برای زنان ایرانی