eitaa logo
روابط عمومی عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ
295 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
45 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
⛔️ این خفت رو یادتونه! ♨️ تا حالا یبار به یاد دارین ، حسن کلید تو‌ دوران ریاست جمهویش با شخصیت های مطرح جریان انقلابی کشور ، اینجوری عنان از کف داده ، بخنده؟؟ با مخالفان برجام چی ؟ ولی ببینید چجوری با دشمنان قسم خورده ایران ، گل از گلش شکفته! 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 https://eitaa.com/nouralquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
😏3 روز عزای عمومی گرفتن برای سه قاتل که جوانان این مملکت رو به خاک و خون کشیده بودن و سازمان معاندین خلق و ... ازشون حمایت کردن! اما حالا واسه شهادت 5 سرباز مرزبانی روزه سکوت گرفتن
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه اعلام شهادت ‌شهید جمال‌زاده به خانواده‌اش‌ 🔹درپی درگیری مرزبانان با یک گروهک تروریستی در برجک مزه‌سر سراوان، ۵ مرزبان مرز به شهادت رسیدند. 🔹یکی از این مرزبانان شهید سرباز وظیفه «محمد جمال‌زاده» از چناران بود.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
در تاریخ بنویسید در یک شب پنج جوون رشید برای جلوگیری از ورود اشرار به کشورشون شهید شدند اما صدای یک سلبریتی در نیومد ، اما اگر فردا قاتلشون رو بخوان اعدام کنند همه میشن مدافع حقوق بشر...
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتقاد تند مجری برنامه پاورقی از قوه قضائیه برای کوتاهی برخورد با سلبریتی‌های حامی اغتشاشگران تروریست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
پس از تهدید ایران، طالبان فرمانده مشهور خود را برکنار کرد 🔹عبدالحمید خراسانی، یکی از فرماندهان طالبان به علت اظهاراتش علیه ایران که به منافع ملی افغانستان آسیب میزد برکنار شد. 🔹همچنین گزارش رسانه های افغانستان، مقامات ارشد این کشور تاکنون از موضع گیری وتنش‌زایی منع شده اند. 🇮🇷روابط عمومی پلیس🇮🇷 @pr_police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
عیادت جانشین فرماندهی کل انتظامی کشور از مجروحین حادثه تروریستی هنگ مرزی سراوان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
حضور جانشین فرماندهی کل انتظامی کشور به همراهی فرمانده مرزباني فراجا در جمع مرزداران استان سيستان و بلوچستان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
⭕️ اطلاعیه 📌 مراسم تشییع شهدای مرزبانی حادثه تروریستی هنگ مرزی سراوان در زاهدان برگزار می شود. 🔺 زمان: فردا دوشنبه ۱ خرداد ماه ۱۴۰۲ ساعت ۸:۳۰ دقیقه صبح 🔻 مکان: شهرستان زاهدان، میدان خاتم الانبیا به سمت بلوار فرودگاه ▪️ بدینوسیله از امت حزب الله و مردم شهید پرور دعوت می شود با حضور خود در این مراسم موجب شادی روح آن شهیدان والامقام و تسلی خاطر باز ماندگان شوند.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
📸شبی با شهداي گرانقدر حمله تروریستی هنگ مرزي سراوان با حضور فرمانده مرزبانی فراجا// به روايت تصوير
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️ 💠 دیگر نمی‌خواستم دنبال سعد شوم که روی شانه سالمم تقلاّ می‌کردم بلکه بتوانم بنشینم و مقابل چشم همه با گریه به پای سعد افتادم :«فقط بذار امشب اینجا بمونیم، من می‌ترسم بیام بیرون!» طوری معصومانه تمنا می‌کردم که قدم رفته به سمت در را پس کشید و با دست و پایی که گم کرده بود، خودش را بالای سرم رساند. کنارم نشست و اشک چشمم قفل قلدری‌اش را شکسته بود که دست زیر سر و گردنم گرفت و کمکم کرد تا دوباره در بستر بخوابم و نجوا کرد :«هرچی تو بخوای!» 💠 انگار می‌خواست در برابر قلب مرد غریبه‌ای که نگرانم بود، تصاحب را به رخش بکشد که صدایش را بلندتر کرد تا همه بشنوند :«هیچکس به اندازه من نگرانت نیست! خودم مراقبتم عزیزم!» می‌فهمیدم دلواپسی‌های اهل این خانه به‌خصوص مصطفی عصبی‌اش کرده و من هم می‌خواستم ثابت کنم تنها من سعد است که رو به همه از حمایت کردم :«ما فقط اومده بودیم سفر تا سعد رو به من نشون بده، نمی‌دونستیم اینجا چه خبره!» 💠 صدایم از شدت گریه شکسته شنیده می‌شد، مصطفی فهمیده بود به بهای عشقم خودزنی می‌کنم که نگاهش را به زمین کوبید و من با همین صدای شکسته می‌خواستم جان‌مان را نجات دهم که مظلومانه قسم خوردم :«بخدا فردا برمی‌گردیم !» اشک‌هایم جگر سعد را آتش زده و حرف‌هایم بهانه دستش داده بود تا از مخصمه مصطفی فرار کند که با سرانگشتش را پاک کرد و رو به من به همه طعنه زد :«فقط بخاطر تو می‌مونم عزیزم!» 💠 سمیه از درماندگی‌ام به گریه افتاده و شوهرش خیالش راحت شده بود میهمانش خانه را ترک نمی‌کند که دوباره به پشتی تکیه زد، ولی مصطفی رگ دیوانگی را در نگاه سعد دیده بود که بی‌هیچ حرفی در خانه را از داخل قفل کرد، به سمت سعد چرخید و با خشمی که می‌خواست زیر پرده‌ای از صبر پنهان کند، حکم کرد :«امشب رو اینجا بمونید، فردا خودم می‌برم‌تون که با پرواز برگردید تهران، چون مرز دیگه امن نیست.» حرارت لحنش به حدی بود که صورت سعد از عصبانیت گُر گرفت و نمی‌خواست بازی بُرده را دوباره ببازد که با سکوت سنگینش تسلیم شد. با نگاهم التماسش می‌کردم دیگر حرفی نزند و انگار این اشک‌ها دل سنگش را نرم کرده و دیگر قید این قائله را زده بود که با چشمانش به رویم خندید و خیالم را راحت کرد :«دیگه همه چی تموم شد نازنین! از هیچی نترس! برمی‌گردیم سر خونه زندگی‌مون!» 💠 باورم نمی‌شد از زبان تند و تیزش چه می‌شنوم که میان گریه کودکانه خندیدم و او می‌خواست اینهمه دلهره را جبران کند که با مهربانی صورتم را نوازش کرد و مثل گذشته نازم را کشید :«خیلی اذیتت کردم عزیزدلم! اما دیگه نمی‌ذارم از هیچی بترسی، برمی‌گردیم تهران!» از اینکه در برابر چشم همه برایم خاصه‌خرجی می‌کرد خجالت می‌کشیدم و او انگار دوباره عشقش را پیدا کرده بود که از چشمان خیسم دل نمی‌کَند و نگاهم می‌کرد. دیگر ماجرا ختم به خیر شده و نفس میزبانان هم بالا آمده بود که برایمان شام آوردند و ما را در اتاق تنها گذاشتند تا استراحت کنیم. 💠 از حجم مسکّن‌هایی که در سِرُم ریخته بودند، چشمانم به سمت خواب خمیازه می‌کشید و هنوز خوابم نبرده بود که با کابوس ، پلکم پاره می‌شد و شانه‌ام از شدت درد غش می‌رفت. سعد هم ظاهراً از ترس اهل خانه خوابش نمی‌برد، کنارم به دیوار تکیه زده و من دیگر می‌ترسیدم چشمانم را ببندم که دوباره به گریه افتادم :«سعد من می‌ترسم! تا چشمامو می‌بندم فکر می‌کنم یکی می‌خواد سرم رو ببره!» 💠 همانطور که سرش به دیوار بود، به سمتم صورت چرخاند و همچنان در خیال خودش بود که تنها نگاهم کرد و من دوباره ناله زدم :«چرا امشب تموم نمیشه؟» تازه شنید چه می‌گویم که به سمتم خم شد، دستم را بین انگشتانش گرفت و با نرمی لحنش برایم لالایی خواند :«آروم بخواب عزیزم، من اینجا مراقبتم!» چشمانم در آغوش نگاه گرمش جا خوش کرد، دوباره پلکم خمار خواب شد و همچنان آهنگ صدایش را می‌شنیدم :«من تا صبح بالا سرت میشینم، تو بخواب نازنینم!» و از همین ترنم لطیفش خوابم برد تا هنگام که صدایم زد. 💠 هوا هنوز تاریک و روشن بود، مصطفی ماشین را در حیاط روشن کرده، سعد آماده رفتن شده و تنها منتظر من بود. از خیال اینکه این مسیر به خانه‌مان در تهران ختم می‌شود، درد و ترس فراموشم شده و برای فرار از جهنم حتی تحمل ثانیه‌ها برایم سخت شده بود. سمیه محکم در آغوشم کشید و زیر گوشم خواند، شوهرش ما را از زیر رد کرد و نگاه مصطفی هنوز روی صورت سعد سنگینی می‌کرد که ترجیح داد صندلی عقب ماشین پیش من بنشیند...
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
📌فیلم یکی از تروریست های خانه اصفهان پخش شده است که دختران مردم میبرد خونه و ازشون در حال... فیلم میگرفت تا بعد اذیتشون کنه. 📌جمهوری اسلامی حتی حاضر نمیشود آبروی چنین افرادی را ببره، چند روز برای کسی که دختران مردم میبرد خونه و ازشون فیلم میگرفت تا زندگی طرف تباه کند، اشک تمساح میریزند. 🔻جناب جمهوری اسلامی برای حفظ آبروی هر بی ناموسی هزینه ندهید، حفظ آبروی مومن واجب است نه آدم بی ناموس، شخصیت طرفو کامل رسانه ای کنید تا مردم بدانند و با شما همراهی کنند. 📌جوری شده طرف بخاطر خیانت دوست پسرش، قرص میخوره و خودکشی میکنه بعد میگن نظام کشت!! 🔻 در فضای جنگ رسانه ای رعایت برخی چیزها به اصول ضربه میزند
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🌹رهبرمعظم انقلاب: من بروجردی را از یاد نمیبرم و هیچ وقت فراموش نمیکنم. غالبا هر وقت كه بحث شهدا پيش می‌آید، شهيد بروجردی جلو چشم من است. 🌹 سالروز شهادت شهید محمد بروجردی 🕊شادی روحش صلوات