eitaa logo
روابط عمومی عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ
304 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
47 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
پرسیدند بدترین درد کدومه ؟ یکی گفت: عاشقی یکی گفت: تنهایی یکی گفت: دلتنگی یکی گفت: فقر اما هیچکس نگفت: پیرشدن پدر و مادر! ❤️ قدر گنج های زندگیمان رابیشتر بدانیم .🙏❤️
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
12.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مجری وقتی داشت خالی بندی و پاچه خواری میکرد😂 گفت :پس مردم دیوونه بودند انقلاب کردند؟😂 هوشنگ امیر احمدی مهمان کارشناس برنامه جواب قاطعی داد: من در زمان شاه زندگی کردم ۸۰ درصد کشور آب و برق نداشت!‌‌ https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
18.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پاسخ به یک سئوال موذیگرانه و کهنه هرزگان برهنه: 🔹میگن ما حجابمونو رعایت کنیم، اختلاس و ‌گرونی حل میشه؟ https://eitaa.com/nouralquran
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
آیا رانندگی خانم‌ها بدتر است؟ مردها خیلی بیشتر از زن‌ها پشت فرمان سیگار می‌کشند، با موبایل حرف می‌زنند، راهنما نمی‌زنند، تند می‌روند و قوانین را نادیده می‌گیرند و فکر می‌کنند که این رفتار پرخطر به‌خاطر مهارتشان است. برخلاف باور عموم، بررسی‌های مختلف نشان داده زن‌ها راننده‌های بهتری هستند، اما چرا مردم اشتباه فکر می‌کنند؟ ۱. سوگیری تایید: ذهن ما به صورت دیفالت فقط چیزهایی را قبول می‌کند که قبلا قبولشان کرده، مثلا کافی است به تور مسافرتی فکر کنید، از فردا تبلیغات آن تور را می‌بینید، پیامک تور لحظه آخری هم برایتان می‌آید. این مورد هم همین است، طی روز مردهای زیادی هستند که بد رانندگی می‌کنند، ولی ما رانندگی بد زن‌ها را می‌بینیم.  ۲ .استرس: وقتی یک آقا پشت فرمان است، معمولا همسرش دخالتی در رانندگی نمی‌کند و رانندگی‌اش را ارزیابی نمی‌کند، اما معمولا آقایان کنار خانم‌ها، مدام نظر می‌دهند و هر اشتباه کوچک را گوشزد می‌کنند و آقا حس می‌کند که رانندگی همسرش خیلی خوب نیست، اما نمی‌داند که رفتار خودش باعث می‌شود که عملکرد خانم افت کند. ۳ .فرصت تجربه: در سفر خانوادگی کمتر پیش می‌آید که خانم‌ها پشت فرمان بنشینند، معمولا خانم‌ها وقتی فرصت رانندگی پیدا می‌کنند که هیچ مردی کنارشان نباشد، حتی اگر ماشین خودشان باشد، رانندگی یک مهارت است که با تمرین بهتر می‌شود، سوگیری تاییدی باعث می‌شود آدم بی‌تجربه بیشتر به چشم بیاید و قربانی پیش داوری بشود. ۴ .خطای طراحی: بهترین آدم‌ها در یک طراحی بد، رفتارشان بد است، ولی افراد معمولی در یک طراحی مناسب عملکردشان عالی است. طراحی خودرو هم همین است، بیشتر ماشین‌ها برای مردانی با قد حدود ۱۷۶ سانت طراحی شده، اما میانگین قد زنان ۱۴ سانت کمتر است. یک زن دونده نمی‌تواند با کفش مردانه که برایش خیلی بزرگ است، خوب بدود. ۵ .نبود شاخص اندازه‌گیری مهارت: راننده ماهر کیست؟ کسی که خیلی محتاط و آرام می‌رود یا کسی که لایی می‌کشد و جریمه می‌شود؟ وقتی می‌گوییم یک نفر ماهر است باید بگوییم با چه خط‌کش و پارامتری یک نفر را ماهر یا بی‌مهارت تعریف می‌کنیم؟ عموما ما بدون اندازه‌گیری و فقط بر اساس حسمان حکم صادر می‌کنیم. ۶ .خطای نسبیت: تعداد راننده‌های زن از راننده‌های مرد خیلی کمتر است، وقتی یک زن رانندگی بدی داشته باشد، طبیعتا خیلی بیشتر نسبت به مرد دیده می‌شود. جامعه ۱۰۰ نفری را در نظر بگیرید که تشکیل شده از ۲۰ زن و ۸۰ مرد، اشتباهات یک زن با احتمال ۵ درصد دیده می‌شود، ولی این عدد برای یک مرد ۱.۲۵ درصد است. ۷. بدون هیچ دلیل بعضی‌ها بعد از شنیدن تمام این موارد، هنوز هم می‌گویند «نه، زن‌ها رانندگان بدتری هستن، بحث نداره» برای این‌ها نه استدلال مهم است و نه آمار، چشمشان را می‌بندند و حکم صادر می‌کنند. خیلی وقت‌ها، ما بدون دلیل در مورد مسائل نظر می‌دهیم، ما این‌طور فکر می‌کنیم، چون دوست داریم این‌طور فکر کنیم!!(منبع:organizationalbehavior)
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️ 💠 دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندان‌هایم زیر انگشتان درشتش خرد می‌شد و با چشمان وحشتزده‌ام دیدم را به سمت صورتم می‌آورد که نفسم از ترس بند آمد و شنیدم کسی نام اصلی‌ام را صدا می‌زند :«زینب!» احساس می‌کردم فرشته به سراغم آمده که در این غربتکده کسی نام مرا نمی‌دانست و نمی‌دانستم فرشته نجاتم سر رسیده که پرده را کشید و دوباره با مهربانی صدایم زد :«زینب!» 💠 قدی بلند و قامتی چهارشانه که خیره به این تنها نگاه‌مان می‌کرد و با یک گام بلند خودش را بالای سرم رساند و مچ این سنگدل را با یک دست قفل کرد. دستان همچنان روی دهان و با خنجر مقابل صورتم مانده و حضور این غریبه کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید :«این رافضی واسه جاسوسی می‌کنه!» 💠 با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد و در سکوت برگزاری جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید :«کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟» و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه می‌شدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس می‌کردم. یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی‌اش چنگ زد و دیگر نمی‌دیدم چطور او را با قدرت می‌کشد تا از من دورش کند که از هجوم بین من و مرگ فاصله‌ای نبود و می‌شنیدم همچنان نعره می‌زند که خون این حلال است. 💠 از پرده بیرون رفتند و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را می‌شنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش می‌کرد :«هنوز این شهر انقدر بی‌صاحب نشده که تو بدی!» سایه دستش را دیدم که به شانه‌اش کوبید تا از پرده دورش کند و من هنوز باور نمی‌کردم زنده مانده‌ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات آفتاب به طلایی می‌زد و صورت مهربانش زیر خطوط کم پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ می‌درخشید و نمی‌دانستم اسمم را از کجا می‌داند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می‌لرزیدم و او حیرت‌زده نگاهم می‌کرد. تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم می‌تپید و می‌ترسید کسی قصد جانم را کند که همانجا ایستاد و با صدایی که به نرمی می‌لرزید، سوال کرد :«شما هستید؟» 💠 زبانم طوری بند آمده بود که به جای جواب فقط با نگاهم التماسش می‌کردم نجاتم دهد و حرف دلم را شنید که با لحنی دلم را قرص کرد :«من اینجام، نترسید!» هنوز نمی‌فهمید این دختر غریبه در این معرکه چه می‌کند و من هنوز در حیرت اسمی بودم که او صدا زد و با هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود نمی‌توانستم کلامی بگویم که سعد آمد. با دیدن همسرم بغضم شکست و او همچنان آماده دفاع بود که با دستش راه سعد را سد کرد و مضطرب پرسید :«چی می‌خوای؟» در برابر چشمان سعد که از شعله می‌کشید، به گریه افتادم و او از همین گریه فهمید محرمم آمده که دستش را پایین آورد و اینبار سعد بی‌رحمانه پرخاش کرد :«چه غلطی می‌کنی اینجا؟» 💠 پاکت خریدش را روی زمین رها کرد، با هر دو دست به سینه‌اش کوبید و اختیارش از دست رفته بود که در صحن فریاد کشید :«بی‌پدر اینجا چه غلطی می‌کنی؟» نفسی برایم نمانده بود تا حرفی بزنم و او می‌دانست چه بلایی دورم پرسه می‌زند که با هر دو دستش دستان سعد را گرفت، او را داخل پرده کشید و با صدایی که می‌خواست جز ما کسی نشنود، زیر گوشش خواند :« دنبالتون هستن، این مسجد دیگه براتون امن نیست!» 💠 سعد نمی‌فهمید او چه می‌گوید و من میان گریه ضجه زدم :«همونی که عصر رفتیم در خونه‌اش، اینجا بود! می‌خواست سرم رو ببُره...» و او می‌دید برای همین یک جمله به نفس نفس افتادم که به جای جان به لب رسیده‌ام رو به سعد هشدار داد :«باید از اینجا برید، تا رو نریزن آروم نمی‌گیرن!» دستان سعد سُست شده بود، همه بدنش می‌لرزید و دیگر رجزی برای خواندن نداشت که به لکنت افتاد :«من تو این شهر کسی رو نمیشناسم! کجا برم؟» و او در همین چند لحظه فکر همه جا را کرده بود که با آرامشش داد :«من اهل اینجا نیستم، اهل . هفته پیش برا دیدن برادرم اومدم اینجا که این قائله درست شد، الانم دنبال برادرزاده‌ام زینب اومده بودم مسجد که دیدم اون نامرد اینجاست. می‌برمتون خونه برادرم!»...
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
تقدیر فرماندار از پلیس مجاهد به گزارش خبرنگار پايگاه خبري پليس، دو نفر از مأموران انتظامي که باعث نجات دختر 12 ساله اي پس ازسقوط در درياچه آهنشهر شده بودند مورد تشويق فرماندار بافق و فرمانده انتظامي استان قرار گرفتند. فرماندار بافق با حضور هيئت همراه پس از حضور در دفتر سرهنگ طولابي نژاد فرمانده انتظامي بافق با اهداء دسته گل، لوح تقدير و هدايا از مأموران انتظامي تقدير و تشکر کرد. فرماندار بافق ضمن قدرداني از خودگذشتگي و ايثار مأموران، فداکاري مأموران را در نجات دختر مذکور ستود. سردار بهداني فرد فرمانده انتظامي استان نيز، به مأموران انتظامي به مدت 15 روز مرخصي تشويقي اهداء کرد. پلیس_ترازانقلاب
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
19.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢بدرقه و اعزام اولین کاروان دوره‌ های تربیت و تعالی فرماندهی انتظامی استان چهارمحال و بختیاری به عتبات عالیات در سال ۱۴۰۲ 📌جمعه ۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ ✨✨✨✨✨
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 نمی‌دانم فرزندانم پسر هستند یا دختر! 🔹 مارسیا گی هاردن، هنرپیشه‌ هالیوود و برنده‌ جایزه‌ اسکار: 🔹 هویت جنسیتی همه‌ بچه‌های من عجیب و غریب است. فرزند بزرگ من غیرباینری (هویت جنسی‌اش را محدود به مرد یا زن نمی‌داند) است. پسرم همجنسگراست. فرزند کوچکم، هویت جنسی سیالی (یک روز مرد یک روز زن و ...) دارد. 🔹 پ.ن: خدا رو شکر فقط سه تا بچه داری! وگرنه چیزای خیلی بیشتری ازشون یاد می‌گرفتی!