eitaa logo
روابط عمومی عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ
291 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
45 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔰 این صدای گرفته ▪️ دل‌ نوشته‌ای به‌ بهانۀ سی‌ و چهارمین سالگرد آغاز رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای ✍️ سید محمد حسین دعائی دیروز، پیر پیل‌ افکن ما، در هشتاد و چهار سالگی، هفتاد دقیقه در مراسم بزرگداشت رحلت امام بزرگوار سخنرانی کرد و البته صدایش گرفت. می‌خواهم از همین صدای گرفته بنویسم؛ همین صدای گرفته‌ای که شنیدنش دلمان را باز می‌کند؛ همین صدای گرفتۀ راهگشا. صدایی که از سال‌ها تکرار حق گرفته، نه از خستگی. صدایی که گرفتگی‌اش عجین با پختگی است. صدایی که در عین گرفتگی، دروازه‌های حکمت را به روی بشر امروز گشوده است. صدایی که در پیچ و خم کوچه‌های شلوغ دهکدۀ جهانی، حامل پیغام‌های مهمی از هفت شهر عشق است. صدایی که به رغم بدخواهان عنود و حسود، اگرچه گرفته، اما همچنان در جهان طنین‌ انداز است. آری؛ این صدای حقیقت، صدای اصالت و صدای معنویت است؛ این صدای انقلاب اسلامی است. صدایی که قرآن‌ گونه، غبار روب قلب مؤمنان است و آیینۀ دق منافقان. صدایی که به‌ سانِ نسیم، دل تفتیدۀ مستضعفان را خنک می‌کند. صدایی که همچون گردباد، بساط مستکبران را در هم می‌پیچد. صدایی که درس‌ها داده است، سخن‌ها رانده است، خطبه‌ها خوانده است و یادگارهایی ماندگار آفریده است. صدایی که شجاعت و مظلومیت علوی را، هیبت و حکمت حسنی را و عزت و غربت حسینی را با هم دارد. صدایی که شب‌ها نالیده است و روزها غریده. صدایی که به رنگ خداست. صدایی که هیچوقت کم‌ فروشی نکرده؛ چه قبل‌ها ـ در اوج جوانی که لاجرعه گوش را سیراب می‌کرد و چه حالا در پختگی پیری که پیاله‌ پیاله می‌نوشاند. آری؛ ما با این صدا بزرگ شده‌ایم. ما جوانهای انقلاب چهل سال است که داریم با این صدا زندگی می‌کنیم. این صدا، موسیقی متن زندگی ماست. تُنِ این صدا، طنین این صدا، جوهر این صدا، رنگ این صدا، مردانگی این صدا، پختگی این صدا، ملاحت فارسی این صدا، لحن عربی این صدا، گویش معیار این صدا، لهجۀ خراسانی و آذری این صدا و خلاصه جذابیت و نورانیت این صدا، همۀ عشق ماست. ما در تمام این سال‌ها، با طنازی این صدا خندیده‌ایم و با بغض آن گریسته‌ایم. با وقار آن آرام شده‌ایم و با شور آن به هیجان آمده‌ایم. با طمأنینۀ آن بر بالش امنیت آرمیده‌ایم و با نهیب آن از خواب غفلت پریده‌ایم. با لرزش آن لرزیده‌ایم و در آغوش غرش آن غنوده‌ایم. ما درس دین و دنیا را با این صدا آموخته‌ایم. صدایی که صلابت خمینی و لطافت طباطبائی، در آن به هم رسیده‌اند. صدایی که هم ترنّم عرفان را دارد و هم طنین حماسه را این صدا شاید گاهی بگیرد، اما هیچوقت گم نمی‌شود؛ چون در حافظۀ تاریخی جهان ثبت است؛ چون صدای سخن عشق است. پس برای همیشه ماندن، باید در این صدا گم شد؛ و شده‌ایم. این صدا ـ این صدای سحر آمیز و خاطره‌ انگیز ـ همۀ هویت ماست. این صدا، تصویر حقیقی پروفایل ما در دنیای لبریز از مجاز امروزی است. این صدا، نه فقط صدای ملت ایران، که صدای امت اسلامی است؛ صدای همۀ مظلومان و مستضعفان جهان. آری؛ دیروز این صدا گرفته بود؛ و چرا نگرفته باشد؟ اصلا اگر نگرفته بود تعجب داشت. کسی‌ که سال‌هاست حنجره‌اش را خنجر کرده است و تیزی کلامش را بر قلب تاریک اهریمن فرو می‌برد، باید هم صدایش بگیرد. تازه این گرفتگی صدا چه اهمیتی دارد، وقتی پیر نامرد مفلوک و خرفت حاکم بر مثلا ابرقدرت دنیا، تا یک مزخرف نامربوط نگوید یا زمین نخورد، روزش شب نمی‌شود؟ الغرض، گرفتگی صدای رهبر عزیزتر از جان ـ که عمرش دراز و پرچمش همیشه بر فراز باد ـ عجیب نیست؛ بلکه این صافی صداهای ماست که عجیب است. آری؛ باید مجروح جهاد تبیین شد که اجرش از شهادت اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 این خانم با وقاحت تمام لگدپرانی میکنه و قانون زیر پا میذاره وقتی ممنوع الخروج میشه ننه من غریبم بازی درمیاره 🔹 بابا یکم نجابت داشته باشید وقتی انقلاب میکنید لااقل کمی سختی متحمل بشید دیگه ممنوع الخروج شدن که یه امر عادیه ✍️
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
مشخصات موشک هایپرسونیک ایرانی، موشک فتاح 🌍 #انتشار_حداکثری_با_شماhttps://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍ این عکس و این سخنرانی رهبر ایران آن هم ۹ ماه بعد از یک جنگ تمام عیار رسانه ای ، دردناک ترین چیزی بود که دشمنان ایران میتوانستند ببینند... https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
مدافع حرم شهید محمد حسین عطری حیا داشتن مرد و زن نمی شناسد؛ چه در رفتار و چه در گفتار. ما نباید فکر کنیم چون مرد هستیم می توانیم از هر گفتاری و یا از هر پوششی استفاده کنیم. از نظر بنده جوان با حیا کسی است که بالاتر مچ دستش را نامحرم نبیند. سفارش من به همسر و دخترم حفظ حجاب برتر است. از همسر بزرگوارم می خواهم که فرزندانم را همچون من مطیع رهبر عزیزمان پرورش دهد؛ زیرا آقا مایه افتخار و مباهات ما مسلمانان و همه ی مظلومان عالم است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شهید محمد حسین عطری ولادت : ۱۳۵۵/۵/۸ شهادت : ۱۳۹۲/۳/۱۴ محل شهادت : سوریه مزار : مسجد سلیمان داراب رشت
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢 یه روزی زبان دنیا بلدها اعتراض داشتند که چرا موقع مذاکرات سپاه موشک آزمایش میکنه 🔹 اما حالا همین امروز قراره سفارت ایران در عربستان بازگشایی بشه و ریاست جمهوری وسط مراسم رونمایی از موشک هایپرسونیک که میتونه دو دقیقه ای به اسرائیل برسه نشسته 🔹 زبان دنیا یعنی این وقتی اقتدار داشته باشی دنیا مجبوره زبانت رو یاد بگیره ✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💠 صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت و به گریه‌هایم کرده بود که با تندی حساب کشید :«چرا گریه می‌کنی؟ ترسیدی؟» خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندان‌بان جدید جانم را به لبم رسانده بود و حتی نگاهم از ترس می‌تپید که سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید :«نه ابوجعده! چون من می‌خوام برم، نگرانه!» 💠 بدنم به‌قدری می‌لرزید که از زیر چادر هم پیدا بود و دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بی‌روح ارشادم کرد :«شوهرت داره عازم میشه، تو باید افتخار کنی!» سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم و این خانه برایم بوی می‌داد که به سمت سعد چرخیدم و با لب‌هایی که از ترس می‌لرزید، بی‌صدا التماسش کردم :«توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته می‌کنم!» 💠 دستم سُست شده و دیگر نمی‌توانستم روی زخمم را بگیرم که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد. نفس‌هایش به تپش افتاده و در سکوتی ساده نگاهم می‌کرد، خیال کردم دلش به رحم آمده که هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم :«بذار برم، من از این خونه می‌ترسم...» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد :«اینطوری گریه می‌کنی، اگه پای شوهرت برای بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه!» 💠 نمی‌دانست سعد به بوی غنیمت به می‌رود و دل سعد هم سخت‌تر از سنگ شده بود که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد :«بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟» شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را می‌دیدم، با انگشتان سردم به دستش چنگ زدم تا رهایم نکند و با هق‌هق گریه قسم خوردم :«بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر!» 💠 روی نگاهش را پرده‌ای از اشک پوشانده و شاید دلش ذره‌ای نرم شده بود که دستی را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم. به‌سرعت به سمت در چرخیدم و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد :«از و رسولش خجالت نمی‌کشی انقدر بی‌تابی می‌کنی؟» سعد دستانش را از حلقه دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد و به جای او زن دستم را گرفت و با یک تکان به داخل خانه کشید. 💠 راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد. وحشتزده صورتم را به سمت در چرخاندم، سعد با غصه نگاهم می‌کرد و دیگر فرصتی برای التماس نبود که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید. باورم نمی‌شد سعد به همین راحتی رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که تنم یخ زد. در حصار دستان زن پر و بال می‌زدم تا خودم را دوباره به در برسانم و او با قدرت مرا به داخل خانه می‌کشید و سرسختانه نصیحتم می‌کرد :«اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن ! باید محکم باشی تا خدا نصرت خودش رو به دست ما رقم بزنه!» و من بی‌پروا ضجه می‌زدم تا رهایم کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد :«خفه شو! کی به تو اجازه داده جلو صداتو بلند کنی؟» 💠 با شانه‌های پهنش روبرویم ایستاده و از دستان درشتش که به هم فشار می‌داد حس کردم می‌خواهد کتکم بزند که نفسم در سینه بند آمد و صدایم در گلو خفه شد. زن دوباره دستم را کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد :«تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری می‌خوای کنی؟» میان اتاق رسیده بودیم و دستم هنوز در دستش می‌لرزید که به سمتم چرخید و بی‌رحمانه تکلیفم را مشخص کرد :«تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن به داریا، ما باید ریشه رو تو این شهر خشک کنیم!» 💠 اصلاً نمی‌دید صورتم غرق اشک و شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانه‌ام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد :«این لالِ؟» ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد و از چشمانش نجاست می‌بارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد :«! بلد نیس خیلی صحبت کنه!» و انگار زیبایی و تنهایی‌ام قلقلکش می‌داد که به زخم پیشانی‌ام اشاره کرد و بی‌مقدمه پرسید :«شوهرت همیشه کتکت می‌زنه؟» 💠 دندان‌هایم از به هم می‌خورد و خیال کرد از سرما لرز کرده‌ام که به همسر جوانش دستور داد :«بسمه! یه لباس براش بیار، خیس شده!» و منتظر بود او تنهایمان بگذرد که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید :«اگه اذیتت می‌کنه، می‌خوای بگیری؟»...
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: حداقلِ تشکر بنده از خداوند برای توفیق خواندنِ نماز واجبش این است که در سجده بعد از نماز بگوید : شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّهِ از حضرت سؤال شد که معنای این گفته چیست؟ فرمود: با این سجده می‏گوید این تشکر من است از خدا به جهت اینکه موفقم کرد تا به خدمتش برسم و نماز واجب را به‏ جای آورم. https://eitaa.com/PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🌴قطب‌نمای عقل و نقشه شرع 🚢 ناخدای کشتی، یک نما و یک دارد. با نقشه مسیر را مشخص می کند و با قطب نما جهت مسیر را. ⛵️ نقشه می گوید باید به سمت شمال بروی، قطب نما می گوید شمال این طرف است. 🛳حال اگر قطب نما داشته باشد و نقشه نداشته باشد، چه میشود؟ قطب نما میگوید شمال، این طرف است، اما آیا مسیر درست کشتی، در جهت شمال است یا جنوب؟ ♻️برعکس اگر نقشه باشد و قطب نما نباشد، چه میشود؟ نقشه می گوید مسیر درست، در جهت شمال است اما شمال، کدام طرف است؟ ❇️کشتیبان به همان میزان که به قطب نما نیازمند است، به نقشه محتاج است. در نتیجه: ⬇️⬇️⬇️ ✅انسان در مستقیم به دو چیز نیازمند است: یکی نقشه که همان «شرع» باشد و دیگری قطب نما که «عقل» است. ⬅️ کسی که داشته باشد اما شرع را نشناسد، کشتیبانی است که قطب نما دارد اما نقشه ندارد و اگر با شرع آشنا بود ولی عقل سالمی نداشت، به کشتیبانی می ماند که نقشه دارد و قطب نما ندارد. 🌹روابط عمومی پلیس🌹 🆔@PR_Police
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔴. چند کلمه درباره آیت‌الله خامنه‌ای 👤 🔹 اینکه در عالی‌ترین و پیچیده‌ترین سطح ناگزیر از تدبیر امور 'دنیا' باشی، و همچنان 'مرد خدا' بمانی، ویژگی ممتاز و‌ منحصر بفرد آیت‌الله خامنه‌ای است. به عهد خود از جمله مقابل دشمن پای‌بند است ولو سپردن آن عهد را خطای کارگزاران یا 'اجبار موقعیت' بداند و دشمن، در حالی که قریب ۴۰ سال است روزنه‌ای به 'محاسبات' و 'تصمیمات' او نیافته، او را به سبب همین بزرگ منشی‌اش احترام می‌کند. 🔸 بسیار 'اصولی' عمل می‌کند پس باید پیش‌بینی پذیر باشد اما برعکس، همواره شگفتی‌ساز بوده؛ حتی برای دوستان و پیروانش. علت آن است که تفسیری بسیار پیچیده از اصول دارد، بلندمدت فکر می‌کند و‌ امکانات محدودش را بسی خلاقانه به کار می‌گیرد. ✅ باج نمی‌دهد اما آشتی با او‌ بسیار ساده و سهل الوصول است. به افراد بسیار خوش‌بین است اما کمتر از هر کس دیگری در عالم سیاست در شناخت افراد خطا کرده‌است. درباره سیئات و خطاهای افراد بسیار می‌داند اما اغلب چنان رفتار می‌کند که گویی در آنها فقط خوبی و توانایی سراغ دارد. 🔹 به قدر مقدورات و امکاناتش عمل می‌کند لیکن سنت‌های خداوند و کمک او را هم جزو امکانات خود می‌داند و از بن دندان با‌ور دارد خداوند راستگو و قابل اعتماد است! با اینکه بسیار رقیق القلب است در صحنه‌های حساس، احساساتی و هیجان زده نمی‌شود.زیاد تصمیم می‌گیرد اما همزمان بسیار کم خطاست. 🔸 نگاهش به آینده‌ای دوخته است که قرار است 'مردم' آن را بسازند. تنها مواردی که در آن می‌توان نشانی از کوتاه آمدن در او سراغ گرفت وقتی است که پای مردم در میان باشد؛ یعنی زمانی که بنا باشد چیزی برای مردم آشکار گردد یا حجتی تمام شود. در الباقی موارد، سرسختی‌اش مثال زدنی است. 💢 خلاصه در روزگاری آشنا، مردی غریب است. من فکر می‌کنم دوستان اغلب -به قول مولانا- زحمت اویند و دشمنان، دوستی چون او را آرزو می‌کنند. قدرش اکنون مجهول نیست اما شاید هرگز چنانکه که باید آشکار هم نشود. بسی رازها آفریده که نوبت به گشودن برخی از آنها هرگز نخواهد رسید. عزتش مستدام. ✅ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست #
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔷کارکنان صنعت هسته‌ای با رهبر معظم انقلاب دیدار می‌کنند. رئیس سازمان انرژی اتمی ایران: 🔹دیدار کارکنان صنعت‌ هسته‌ای کشور با رهبر انقلاب با هدف بهره‌مندی کارکنان این سازمان از رهنمودهای راهگشای رهبر انقلاب به منظور تحقق هرچه بهتر و بیشتر اهداف سند جامع راهبردی ۲۰ ساله سازمان، در روزهای آتی انجام خواهد شد.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔰رئیس سازمان عقیدتی سیاسی فراجا : 🔹 خدمت به مردم را با برخورد حکیمانه و سرعت در خدمت به آنان باید نشان داد و برهم‌زنندگان نظم و امنیت جامعه هم باید بدانند برخورد با آنان قاطعانه خواهد بود. انقلاب گیلان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
☀️ حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای(مدظله العالی): زنده نگه داشتن یاد آن بانویی که در دِه «صد خَرْو» یا هر جای دیگر در خانه‌اش ده تا تنور میزند که برای رزمندگان نان بپزد، جهاد است. 📸 تصویر: خانم خیرالنساء صدخروی، از بانوان جهادگر روستای صدخرو خراسان رضوی که در ایام دفاع‌مقدس روستا را تبدیل به پایگاه پخت نان برای ارسال به جبهه‌ها کرد. 🌷 ١۴۰۲/۳/۹
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🔹تلنگر🔹 🪐آخرین ثانیه‌ها 🤝تا دست شما در دست دوستتان قرار دارد، نمی توانید با دوست دیگرتان بدهید. 🍉مگر نمی گویید با یک دست نمی شود دو هندوانه را برداشت؟ هم‌چنان با یک دست نمی شود با نفر دست داد. ✋ انسان تا دست خود را از دست دنیا بیرون نکشد، نمی تواند با دست بدهد. 1⃣ از بیعت ظالم باید خارج بشود تا بتواند با زمان خود بیعت کند. 2⃣از کفر باید خارج شود تا بتواند به وادی قدم بگذارد. ✅تا وقتی که آخرین های شب پایان نیابد، وارد اولین ثانیه های روز نخواهید شد. 🌹روابط عمومی پلیس🌹 🆔@PR_Police