ایتا - رکیذ

بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع

1 مشاهده16:10

کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع

1 مشاهده16:10

همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع

2.6هزار مشاهده16:11

سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

2.6هزار مشاهده16:11

آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع

2.6هزار مشاهده16:11

#حافظ

2.7هزار مشاهده16:11

تادیرنشده . . . (:

3.8هزار مشاهده16:57

گفتی بگو که در چه خیالی و حال چیست ؟
ما را خیال توست تو را در خیال چیست ؟

2.7هزار مشاهده17:12

جانم به لب رسید چه پرسی ز حال من ؟
چون قوت جواب ندارم سوال چیست ؟

2.7هزار مشاهده17:14

بی‌ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی ؟
از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست ؟

2.5هزار مشاهده17:15

گفتم همیشه فکر وصال تو می‌کنم
در خنده شد که این همه فکر محال چیست ؟

2.6هزار مشاهده17:17

دردا که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که روز وصال چیست ؟

2.6هزار مشاهده17:17