میگن حاجب بروجردی قصیدهای
در مدح امیرالمومنین علیهالسلام
سرود که شاهبیتش این بود:
حاجب اگر محاسبهی حشر با علیست
من ضامنم که هر چه بخواهی گناه کن!
همون شب امیرالمؤمنین علیهالسلام
در عالم رؤیا بهش فرمودن شعرت
دو تا ایراد داره؛ این جوری بگو:
حاجب یقین محاسبهی حشر با علیست
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن!
#امیرالمومنین_حیدر
یازده بار جهان گوشهی زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریهی باران کم نیست
#سیدحمیدرضا_برقعی
#شهادت_امام_حسن_عسکری
بر عالم و عالمی خلافت داری
بر کون و مکان شما زمامت داری
ای منجی عالم ای امام حاضر
بر ما همه آقا تو امامت داری
#علی_اکبر_غلامپور
#عید_بیعت
و در هیاهویِ دنیایی پر از جمعیت ؛
سلام بر او که جایش همیشه خالیست '!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
#امام_زمان💚
"أحيانًا نُصر على الصمت
لأن هنالك أشياء لا يعالجها الكلام
گاهی بر سکوت اصرار میکنیم
زیرا چیزهایی وجود دارد
که کلمات نمیتوانند از عهده آنها برآیند
#جبران_خليل_جبران
#عربی_نوشت
هیزم عشقت وجودم را به آتش میکشد
کاش بر راهت نشیند گَردی از خاکسترم..!
#امام_زمان💚
اِحْتَفِظْ بالذي يَنْطِقُ إِسْمَكَ
كَأَنَّمَا يَصِفُ مَكَاناً آمِناً!
از دست نده
کسی را که وقتی اسمت را میبرد،
گویی *مکان امنی* را توصیف میکند!
#محمود_درویش
#عربی_نوشت
مےشـود عالـم پُـر از آوازهے آقـایـےاٺ
یوسفان را محو خواهے ڪرد با زیبایےات
مےشود تسلیم محضِ ذوالفقارٺ شرق و غرب
سجده خواهد ڪرد پاے هیبت زهرایی ات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان💚
آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن!
رحمی به حال این دل بیسرپناه کن!
گم کردهام مسیر رسیدن به دوست را
ای راه مستقیم! مرا سربهراه کن!
تاریک شد دلی که ندیدهاست رویِ تو
خورشید من! بیا و شبم را پگاه کن!
از نور توست روشنیِ جانِ آفتاب
بر جسمِ من بتاب و مرا نیز ماه کن!
عمری تو را صدا زدهام بعد هر نماز
لطفی بر این صدای پر از سوز و آه کن!
آقا! گناه من شد اگر مانع ظهور؛
بر من نگیر و عفو بر این روسیاه کن!
#جواد_محمدی_دهنوی
#امام_زمان 💚
مع انك بتضلّك ساكت قلبي عم يسمعك
با اينكه تو ساكت میمانی
اما قلبِ من تو را میشنود...
#غاده_السمان
#عربی_نوشت
#سلام_امام_زمانم
ای يوسف زهرا! نظری کن به فقیرت
خالی شده پیمانه ما «أوْفِ لَنَا ٱلکیل»
✨سلام علی آل یاسین✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان 💚
«كان من المستحيل
أن ينبت قمحی فوق صخرتک
وكنت أعرف ذلک منذ البدايه
ولكننی نشرت فوقک سحبی
واحتضنتک
كما يحتضن البحر الأفق»
محال بود
گندمِ من بر صخرهی تو بِرویَد؛
این را از ابتدا میدانستم!
اما
اَبرهایم را بالای سَرت گسترانیدم
و در آغوشت گرفتم
چونانکه دریا افق را در آغوش میکشد..
#عربی_نوشت