رصدنما 🚩
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_پانزدهم از جمله شهروندانی که خدمت سربازی خود را انجام ن
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#بینایی
#قسمت_شانزدهم
اگر خودش درنگ نمی کرد کسی جرات بریدن سخنان او را نداشت سپس در ادامه گفت:
( تصمیم دارم به وزیر دفاع واضح بگویم که روی آوردن به اعلام اوضاع فوق العاده در کشور و حکومت نظامی تنها باید با توجه به اتفاقات آتی شورت پذیرد ازهمه مهمتر نباید عکس العمل حزب چپ گرا و طرفداران آن را نادیده انگاشت زیرا آن ها چیزی ندارند که از دست بدهند و وارد شدن به چنین بازی هایی برای آن ها مناسب نخواهد بود.)😌
وزیر کشور گفت:
(نباید نگران واکنش حزبی باشیم که فقط یک درصد آراء را به خود اختصاص داده است...)
نخست وزیر سوال کرد:(اطلاعیه آن ها را خوانده اید؟)🤔
(بله به طور قطع خواندن اطلاعایه و اعلامیه ها قسمتی از مسئولیت های من است من از اعضا قدیمی هیات دولت هستم و اطمینان زیادی به کسی ندارم چون به اشتباه می افتم خودم پی رسیدن به مفهوم اطلاعیه ها واعلامیه ها می روم البته افرادی هستند که ترجیح می دهند غذا را برای آن ها هضم کنند وبیاورند...)☺️
گویی از یاد برده بود نخست وزیر و بقیه وزیران در آن جلسه حضور دارند و یا نمی دانست در چنین نظریه پردازی هایی وزرا مسئولیتی جز مشاور رئیس دولت ندارند:
(... واین برای من غرور آمیز است آقای نخست وزیر عمده ترین تفاوت درهمین است که برخی غذای هضم شده می خواهند...)
نخست وزیر سخنان اورا قطع کرد:
(خوب لطفا بحث در مورد شیمی و زیست شناسی و سیستم هضم غذا را فراموش کنید واجازه بدید به اطلاعیه حزب چپ گرا بپردازیم
نظرتان در این مورد چیست؟🧐
(آن ها از زاویه ای خشن و نادرست به مسئله نگریسته اند و ازیک اصل قدیمی تبعیت می کنند که می گوید اگر نمی توانید دشمن را شکست بدهید به او ملحق شوید.)😠
( بله اما به زبان امروزی بیان کنید در حال حاضر چه عقیده ای دارید؟)
(خوب در اوضاع فعلی اگر آن ها اعتقاد دارند اکثریت آراء متعلق به شما نیست پس چنین وانمود کنید که تعداد رای دهندگان بسیار اندک بوده است.
(یعنی با این ترفند...)😁
(بله باید به گوش باشیم این روش می تواند اثر گذار باشد یا دست کگ بر هواداران چپ تاثیر بسیاری بگذارد اما میزانش را نمی دانم.)☹️
وزیر دادگستری با صدایی رسا گفت:
(بیشتر آرای سفید را طرفداران حزب ما و میانه رو واریز کرده اند باید از آن ها سوال کنیم که چراچنین کاری کرده اند این موضوع مهمی است ربطی به حزب چپ گرا ندارد.)
نخست وزیر گفت: (افکار ما باعقاید چپ گرایان اختلاف بسیاری ندارد یعنی اگر اگثریت آراء متعلق به مانیستند تظاهر کنید که متعلق به حزب مخالف هم نیست.)
مقرر کردن حالت فوق العاده وآماده باش اصلی ترین موضوع مقالات روزنامه هارا از زمان آشکار شدن نتایج دور اول تا پایان دور دو انتخابات تشکیل می داد از طرف دیگر می بایست با دقت کامل تمام واژه های مکتوب مورد برسی قرار بگیرد و دو قدم به جلو و یک قدم به عقب نباشد.👌
همچنین می بایست مقالات به صورتی نوشته شوند که خوانندگان روزنامه ها احساس نکنند که مورد اهانت قرار گرفته اند ویا متهم به خیانت شده اند. اعلام حالت فوق العاده به دولت اجازه می داد که برای کاهش فشار بحران مسئولان روزنامه را تحت فشار قرار بدهد و بهترین دستاویز برای ایجاد سانسور و خفقان و محدودیت آزادی بود. آن ها مدعی بودند که با توجه به اوضاع خاص اخبار باید از طریق منابع درست به دست مردم برسد و چون امکان دارد روزنامه ها به این منابع دسترسی نداشته باشند ناچار به سانسور هستند.😞
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما 🚩
[• #قصص_المبین✨ •] (هشتگ مخصوص رمان هاے امنیتے،سیاسے) رمان #نقاب_ابلیس #قسمت_پانزدهم (مصطفی) بعد
[• #قصص_المبین✨ •]
(هشتگ مخصوص رمان هاے امنیتے،سیاسے)
رمان #نقاب_ابلیس
#قسمت_شانزدهم
(مصطفی)
علی با همان تواضعش میگوید:
-والا ما که مثل شما و حاج آقا بلد نیستیم درست سوال جواب بدیم ولی گفتم توی اسلام جهاد معنیش وحشیگری نیست؛ جهاد فقط مبارزه با کفر و ظلمه نه مردم عادی، برای دفاعه. نامردی هم توش حرامه، چون بخاطر خدا باید جنگید نه کس دیگه! هیچ جای سیره معصومین ننوشتن موقع جهاد، به مسلمونا اجازه وحشی بازی داده باشن یا مردم رو مجبور کرده باشن اسلام رو بپذیرن... نشون به اون نشون که مردم فلسطین و سوریه و لبنان، تا مدتها بعد فتح اون سرزمینا مسیحی موندن و آروم آروم مسلمون شدن. یا همین مردم ایران خودمون... کسی زورشون نکرد اسلام رو قبول کنن... چون با این حساب مردم باید با حمله اسکندر، دست از زردشت برمیداشتن! تازه طبق قرآن، توی همه ادیان توحیدی هم اصل جهاد بوده خیلی پیامبرا در حین جهاد شهید میشدن. چون مبارزه با ظلم حکم خداست. اگه دینی این حکم رو نده کامل نیست.
کمی صدایش را پایین میآورد:
- درست گفتم؟ به نظرتون لازم بوده چیز دیگهای هم بگم؟
لبخند میزنم. حاصل تربیت سیدحسین است دیگر. جواب را نمیپیچاند و ساده میگوید. همانقدر که باید بگوید.
-عالی جواب دادی علی آقا... خیلی هم خوبه...
سر به زیر میاندازد. میخواهم بحث را عوض کنم:
-ورودی بهمنی که اینطوری افتادی تو مسجد؟
لبخند میزند:
- ما همیشه مخلصیم سید!
آمدن پر سر و صدای بچههای سرود، از یادم میبرد به علی بگویم چقدر دوستش دارم. عباس با لبخند همیشگیاش پشت سر بچهها میآید. بچهها مسجد را روی سرشان گذاشتهاند. مرتضی با ذوق میدود طرفم:
-تکخوان شدم مصطفی!
پشت لبش دارد سبز میشود، اما هنوز بچه است! همه پسرها همینطورند!
-سلامت کو بچه؟
-سلام.
عباس دست میزند روی شانه مرتضی:
-صدای خوبی داره، حیفه ازش استفاده نکنه! چرا مسابقات قرائت قرآن شرکتش نمیدین؟
-والا ما خبر نداشتیم! دستتون درد نکنه داداش ما رو شکوفا کردین!
بچهها که میروند، عباس مینشیند کنارم و بی مقدمه میپرسد:
-قضیه این فرقه شیرازیها چیه؟
سر درد و دلم باز میشود:
-ای بابا... چه میدونم... یه عده از این شیعه لندنیا... به قول این علی آقا شینگلیسیها اومدن هیئت گرفتن حرفای شیرازی رو به خورد مردم میدن. حالا ما داریم سعی میکنیم روشنگری کنیم ولی حاج آقای مسجد رو گرفتن زدن. ذولجناح منم که دیدین به چه روزی انداختنش!
لبهایش را جمع میکند:
-عجب... یکم مشکوک نیستن؟ آخه معلومه سرشون به کار خودشون نیست که این رفتارا رو میکنن.
-منم همین فکر رو میکنم. باید حواسمون به اربعین و بیست و هشت صفر باشه.
-گزارش میدین به سپاه؟
یک لحظه از ذهنم میگذرد، نکند آمده که زیر زبانم را بکشد؟ اما از فکرم خجالت میکشم. سیدحسین الکی به کسی اعتماد نمیکند.
-آره فعلا بیشتر از این کاری نمیشه بکنیم؛ ولی هنوز یه واحد مشخص اطلاعات نداریم. حس میکنم توی این محیط لازمه چندنفر جدی پای کار اطلاعات پایگاه وایسن.
جرقهای در ذهنم میخورد. چطور است اطلاعات را به حسن و عباس بسپارم؟
ادامه دارد...
✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باخوندن، خیلــے چیزا دستت میاد😉👇
°• 📖 •° Eitaa.com/Rasad_Nama