رصدنما 🚩
[• #قصص_المبین💫 •] (هشتڪ رمانهاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے) #رمـانخـاطـراتمـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگ
[• #قصص_المبین💫 •]
(هشتڪ رمانهاے امنیتےاطلاعاتے و سیاسے)
#رمـانخـاطـراتمـسـتـرهـمـفـر(جاسـوس انگلیســـسے )
#پـارت_چـهـل_و_یـکـم
⚡️ | یکبار نیز به دروغ خوابی را که گفتم دیده بودم برایش تعریف کردم: " شب در خواب دیدم که پیامبر"ص" با همان هیاتی که خطیبان بر منبرها، او را توصیف میکنند، بر کرسی نشسته بود، و گرداگردش را عالمان و بزرگانی که من هیچیک را نمیشناختم گرفته بودند.
⚡️| ناگهان تو وارد مجلس شدی. و تو محمد بن عبدالوهاب، از چهرهات نوری، میدرخشیر. وقتی به پیامبر رسیدی، او به احترام تو از جایگاه برخاست، و پیشانیت را بوسید و به تو گفت. " ای هم نام من! تو وارث علم و جانشین من در ادارع شئون دین و دنیای مسلمینی!"
⚡️| تو گفتی: " یارسولالله، میترسم علم خود را به مردمان آشکار کنم!" پیغمبر فرمود:" بیم به دل راه مده که تو برتر از آنی که خود میپنداری!"
وقتی محمد عبدالوهاب، افسانه خواب دروغینم را شنید، نزدیک بود از خوشحالی به پرواز درآید.
⚡️| دائما میپرسید، آیا تو در رویاهایت صادقی؟ و من مکدد به او میگفتم مطمئن باش. و احساس کردم از همان لحظه بازگو کردن خواب، تصمیم جدی به اظهار دعوت خود و اعلام مذهب تازه اش اتخاذ کرده است.
⚡️| در بحبوحه این ایام، نامهای از لندن رسید که مرا بیدرنگ، به مسافرت شهرهای مقدس کربلا و نجف، قبله آمال شیعیان و مرکز علم و روحانیت، مجبور میکرد. قبلا به عنوان مقدمه، اشارهای رچند کوتاه به سابقه تاریخی این دوشهر مقدس میکنم…
#ادامـہ_دارد…
الآن وقتشه، شروع کن بخوندن👇
°• 📖 •° @Rasad_Nama
[• #قصص_المبین💫 •]
#پـارت_چـهـل_و_یـکـم
"رمان عآشقآنهے،
جـان شـیعه اهل سـنت💚"
چایے داغ ، کنار پنجره، یه رمان جذاب☺️👇
°• 📖 •° @Rasad_Nama