eitaa logo
رصدنما
2.4هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
255 فایل
ˇ﷽ ما استراحت نخواهیم ڪرد این انقلاب و جامعہ آنقدر ڪار درش هست ڪه دیگر استراحت بـےاستراحت. بےآنڪه هیچ پست وسمت وحڪمے درڪار باشد. #شهید_بهشتے♥️🌱 #نَحنُ_جُنودُڪَ_بَقیَّةَ_الله³¹³ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💖💝💖💝💖💝 💝💖💝💖💝 💖💝💖💝 💝💖💝 💖💝 💝 روزنامه روزنامه🗞🗞🗞 خبر اوردیم براتون🗞🗞🗞 چه خبری؟؟😍😍😍 مطمئنا خبرای خوب داریمـ😎✋ 🤩عجله کنین دیگهه.... 😌 از امشب قراره رمان جدید با اسم قرار بدیم داخل کانال منتظر حضور گرمتون هستیم😍😍😍 💝 💖💝 💝💖💝 💖💝💖💝 💝💖💝💖💝 💖💝💖💝💖💝
رصدنما
💖💝💖💝💖💝 💝💖💝💖💝 💖💝💖💝 💝💖💝 💖💝 💝 #خادمانه روزنامه روزنامه🗞🗞🗞 خبر اوردیم براتون🗞🗞🗞 چه خبری؟؟😍😍😍 مطمئنا
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ ﷽ مسئول مرکز انتخابات ، احساس خستگی زیادی داشت؛چتر آب چکانش را با تندی بست و بالا پوشش را که بیهوده بر تن داشت و در آن مسیر چهل متری بین اتومبیل و حوزه ی رای گیری بی استفاده مانده بود،از تن در آورد. گویی قلبش درحال شکافتن بود. نزد میز انتخاباتی شماره چهارده رفت و زیر لب گفت: ((نامناسب ترین وقت برای اخذ رای!...)) سپس به منشی خود که توانسته بود تا حدود زیادی بدن خود را از آب باران محفوظ بدارد، گفت: امیدوارم جزوآخرین افراد نبوده و دیر نرسیده باشم. منشی در پاسخ گفت: ((تا این لحظه قائم مقام شما نیامده و زمان زیادی هم مانده است.)) با این حرف،آرامش را به او هدیه داد و باهم به طرف سالن اخد رای حرکت کردند. مسئول مرکز درهمان حال گفت: ((بااین بارندگی، اگرهمه برسند،کار خارق العاده ای کرده اند.)) سپس به مسئولان و قائم مقام هایشان که پشت میز نشسته بودند، سلام کرد. سعی می کرد تا از کلماتی مشابه بهره ببرد و حالت چهره و بیانش را تغییر ندهد،که مبادا سلایق سیاسی و عقاید خود را هویدا سازد. مسئول مرکز انتخابات، به خصوص در حوزه ی خود، باید درهمه حال طوری برخورد کند که عدم وابستگی او به گروهی خاص ثابت شود و یا به تعبیری دیگر،سلایق او مخفی نگه داشته شود. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 😌👌.•░از ڪسے‌ڪه ڪتاب نمےخونه بترس از اونے‌ڪه فڪر میڪنه خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ .↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما
⇜‌[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #رمان_بینایی #قسمت_دوم به غیر از رطوبت هوا که فضا را سنگین می کرد درون
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ ﷽ بعد از بازدید مشخص شد آن مکان کاملاً مبرا از مسائلی است که می تواند آرا سیاسی را متوجه تغییر کند همان آرای که قرار بود در طی روز در صندوق ها جای بگیرند بعد از بازگشت اعضا به سالن لیست آرای اخذ شده نیز مورد بررسی قرار گرفت که خوشبختانه منظم و بدون کمترین خدشه ای بود☺️ زمان حساس پرده برداری از روی صندوق ها توسط مسئول حوزه فرا رسید می بایست تمام حضار خالی بودن صندوق را به چشم ببینند تا روز آینده در صورت لزوم بتوانند شهادت بدهند😃 همواره در تیرگی شب و در بی صدایی نشسته بر حوزه ها آرا مخدوش اراده ی آزاد سیاسی را در آستانه تغییر قرار می دهد 🌙 اما تصمیم براین دستور استوار بود که هرگز چنین تقلب تاریخی ای روی ندهد در هر صورت صندوق ها تهی و فاقد برگه‌های رای بود شاید رأی دهنده ای در مسافتی نزدیک حوزه حیران و در حال جدال با باران و وزش باد بود🌧🌬 و در حالی که مدارک شناسایی لازم رابر سینه می فشرد به مبارزه برای رسیدن به حوزه رای گیری ادامه میداد اما با توجه به شرایط آب و هوایی شاید خیلی دیر به حوزه ما رسید🌫 این در صورتی بود که میانه راه پشیمان نشود به منزل باز نگردد و تقدیر پایتخت را به افرادی که درون اتومبیل تیره رنگ نشسته بودند بودند واگذار نکند 🚗 در چنین اتفاقاتی اصولا بعد از بازرسی صندوق ها ولیست آرا مطابق قوانین کشور مسئول حوزه قائم مقام مقام دستیاران نمایندگان احزاب و منشی باید سریع رای بدهند درست مانند آن روز که نام آن ها درلیست شورای انتخابات قرار گرفت☺️ فقط چهار دقیقه وقت لازم بود تا یازده رای در یکی از صندوق ها واریز شود و بعد انتظار و دیگر هیچ راه دیگری نبود کمتر از نیم ساعت از واریز رای هیات مدیر نگذشته بود که مسئول حوزه بانگرانی به یکی از دستیارات دستور داو به بیرون نگاهی بیاندازد که کسی می آید یا خیر😱😰 او احتمال می داد که باد شدید در ورودی رابسته باشد بنابراین تصور کرد کسی آمده و را در بسته رو به رو شده و با اعتراضی خانوش از آن جا رفته است🌬 درهمان حال حدس می زد که زمان رای گیری تمدید و از طریق رسانه های جمعی اعلام شده باشد 🧐 منشی گفت: همه آگاهند اگر باد دری را ببندد صدای شدیدی ایجاد می کند اما ما هیچ صدای نشنیدیم.🤨 دستیار مردد شد بروم یا نروم...😢 رییس حوزه پافشاری کرد شما بروید اما مراقب باشید خیس نشوید.☔️ در گشوده بود چنان استوار که باد قادر نبود آن را ببندد دستیار سرش را کمی بیرون برد و این سو و آن سو نگاه کرد. همان چند لحظه برای خیس شدن کافی بود انگار که زیر دوش رفته است 🚿 قصد داشت رفتاری مانند یک دستیار خوب و گوش به فرمان داشته باشد و مسئول خود را راضی کند میخواست سرعت و دقت خود را به رخ بکشد زیرا نخستین بار بود که چنین مسئولیتی را به او واگذار می کردند😌 شاید هم در این رویا سیر میکرد که روزی ریاست یکی از حوزه های انتخابیه را بر عهد بگیرد.😍 زمانی که به سالن بازگشت مسئول حوزه با حالتی که هم دلخور می نمود و هم خوشحال گفت😃😞 اما مرد عاقل چه لزومی داشت که خود را چنین خیس کنید دستیار درهمان حال که صورت خود را با آستین کتش خشک می کرد جواب داد اهمیتی ندارد آقای رئیس خوب کسی را دیدید تا آن جایی که به چشم من آمد کسی نبود خیابان ها مملو از آب و تهی از آدم بود.🙁 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 😌👌.•░از ڪسے‌ڪه ڪتاب نمےخونه بترس از اونے‌ڪه فڪر میڪنه خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ .↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama