eitaa logo
رصدنما 🚩
2هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
7.6هزار ویدیو
253 فایل
ˇ﷽ ما استراحت نخواهیم ڪرد این انقلاب و جامعہ آنقدر ڪار درش هست ڪه دیگر استراحت بـےاستراحت. بےآنڪه هیچ پست وسمت وحڪمے درڪار باشد. #شهید_بهشتے♥️🌱 #نَحنُ_جُنودُڪَ_بَقیَّةَ_الله³¹³ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
|• 💬🧐 •| . این نوبت از ڪسان بشما ناڪسان رسید نوبت ز ناڪسان شما نیز بگذرد✌️🇮🇷 این عوعوے سگان شما نیز بگذرد...👌 حرام لقمگے خودتون رو بیشتر نشون دادید✋ . . توئیتر رو در ایتا کن🙃👇 📡📲| Eitaa.com/Rasad_Nama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ °• 🗞📰 °• ] 🔻متفاوت تر از همیشه رصد کنید😎 1️⃣صبح نو 2⃣جوان 3⃣ایران 4⃣همشهری 5⃣شرق 6⃣کیهان 7⃣فرهیختگان 8⃣هم میهن 9⃣آرمان ملی 🔟شهروند 🔺محصولے از تیم رصـــــدنما✌️ . . مسائل را آنــے رصــد ڪنید😃👇 🖍| [• Eitaa.com/Rasad_Nama
°{ 🌎}° . . 👤 رويتــــــــــرز : 🔸 تعداد زندانيان در آمريڪا حتي از چين و هند هم بيشتر است تا جايي كه طبق گزارش دفتر آمار عدالت (BJS) در سال ٢٠١٨، حدود ٢.٢ میلیون بزرگسال در اواخر سال ٢٠١٦ در آمریکا زنداني بوده است .🅾 🔸 اگر تعداد زندانيان آمريڪا را جمعيت يك شهر فرض كنيم، اين شهر پنجمين شهر بزرگ آمريكا محسوب مي‌شود. 🔸 در اڪثر شهرها و ايالات آمريكا اين پول است كه مشخص ميكند چه كسي زنداني و چه كسي ازاد شود! 🔸 به گزارش BJS، حدود دوسوم زندانيان زندان‌هاي محلي اصلا محاكمه نشده‌اند ❗️ ثروتمندان با گذاشتن وثيقه بلافاصله آزاد مي‌شوند، ولي فقرا مجبورند تا رسيدن زمان محاكمه در زندان بمانند و همين امر باعث مي‌شود نتوانند كار كنند و در نتيجه خانواده‌هايشان نيز در اثر بدهي و عدم توان تامين معاش خود پس از چندي به زندان مي‌افتند ❗️ 🔸اين روش ناعادلانه، كاسبي پرمنفعت "چك كفالت" را به راه انداخته است كه سالانه دو ميليارد دلار به جيب ثروتمندان گرداننده اين صنعت مي‌ريزد❗️ . . نفریــــن به تو تندیـس ⇜🗽 غــــرب بدون روتوش را دنبال ڪنید👇 √🏛√ Eitaa.com/Rasad_Nama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
° (ع)☀️📖 ° ✨بہ نام خــــداے علے✨ 😳 سلام. اِاِاِاِ بازم که شمایین! 🙂 بله . و باز هم شما! 😳باز که افتادیم وسط !😒 🙂آره . این جنگ⚔ صفینِ 😍آخ جون پس امام علی اینجاست. 😍بریم ببینیم امام چی دارن برامون 🙂 الان امام به سربازا دستور دادن ۱-فقط از بترسید. ۲-وسایل تون رو چِک کنین ۳-اسلحه هاتون همیشه تمیز باشه ( همیشه آماده باشین) ۴-‌ کامل باشه. ۵- و پاهاتون رو با اسلحه هاتون یکی کنین. 😍 قربونش برم چه اصولی رو داره یادمون میده!🙄 🙂 خب ما که رفتیم جنگ سخن امام رو شنیدیم شما م با این خطبه 👇 می تونید ببینید امام چی فرمودن. 📚|• . خطبه ۶۵ باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😌👇 |•✍•| Eitaa.com/Rasad_Nama
∞°° 😜 🤝 :) ∞°° . . وقتی از نگاه براندازی👀 امتیازنهایۍ گروهB‌رو می‌بینی🧐 به انقلابِ ایـران سالِ ۱۳۵۷ اشاره می‌ڪنه😁😅 . طُ‌بِخَند😁تادِگَرآن‌ڪورشَوَند😑اَزحآلت!😂👇 💬 = Eitaa.com/Rasad_Nama
[ °• 🕵🏻‍♀🔍 °• ] ✔️🔺وقتی حتی بازیکنان آمریکا با اینکه بردن و صعود کردن، از باخت ایران و ناراحتی ایرانی ناراحتن و بازیکنا رو دلداری میدن☝️🙂 ❌براندازهای لجن و وطن‌فروش اونقدر بی‌ریشه‌ان که ازین اشکهای ایرانیان خوشحالند ..... حتی آمریکایی هم نیستن...😏 . . Very important & secretive👇😎 📰🗞| [• Eitaa.com/Rasad_Nama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌﷽ °•← →°• ✍ چہ در روز و چہ در روز هـــواداریٺ مےکنیم تا 🇮🇷✌️ ✌️ 🖼 دنیایے‌از‌تولیدات‌‌ رسانہ‌ای رو با هنرمندان دنباݪ ڪنید🇮🇷💡 💻"√ Eitaa.com/Rasad_Nama
💬📲 که البته اینم کار اونا نیست کار خودمونه😁👌 این نظام با یه مویز نیومده که با یه غوره سردیش بشه بذاره بره . . . 📡 Eitaa.com/Rasad_Nama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◉━━━━━────     ↻  ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆ •[ 📱 •] 🌹زینب حضرت مولا به دنیا آمد... 🔻خجسته میلاد با سعادت بانوی صبر حضرت زینب(س) و روز پرستار بر مسلمین جهان مبارک باد🌹 🔖 🔖 (س) 🔖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖇                   •••👇👇👇••• 🆔 Eitaa.com/Rasad_Nama 🍃 📌🍃
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 [ 💪 ] در زمینه ے علم و فناورے🌱 خبر از قدرت ایران داری؟😉 👇 🌍| Eitaa.Com/Rasad_Nama 👆
رصدنما 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[°•/ ↯ 🆕😌•°] 📸 باز شود👆 در پی موضوع یادگیری فتوشاپ تابلو توسط تیم دیور برعندازان‼️ نه عقلی نه شعوری نه برای خودشون نه مخاطبشون ✍خـادم ُشـبـہـہ . . بشنــــــو ولے بدون مـوشڪافے بـــــاور نڪن↻🖐😉 🆚 ⇨| [• Eitaa.com/Rasad_Nama
•| 👨🏻‍⚖|• 📝| موضوع: 🔸 کم کردن سن | ⁉️| سوال(شماره 17): 🔻میخوام به دلیل ازدواج سنم رو ۳الی ۴ سال کم کنم؛ یه دلیل اینکه همسرم ازم ۲سال کوچیکتره و میگه خانوادش نباید بفهمن و بد میدونن منم واقعا اذیت میشم. و دلیل بعدی تاریخ تولد من ۷۴ هست اما تاریخ صدورش ۸۱ خورده. میشه اقدامی کرد!؟ ✅ پاسخ از وکیل سمیه الوان ساز: 🚥 بله امکان تغییر سن در صورت کافی بودن دلایل و مدارک امکان پذیر است. 🔖 📍گفتمان بر مدار قوانین کشور ⚖| Eitaa.Com/Rasad_Nama
 』 نگاه نظریه پردازان کشورهای مختلف به زن‼️😓 من دنبال ✌️ هستم... 😎... زن👱🏻‍♀ و مرد👨🏻. . . 😍🍃➺ •°⦅Eitaa.com/Rasad_Nama
هدایت شده از رصدنما 🚩
[• 🧐 •] . . ❓( | شماره 5 ): ▫️مهم‌ترین تاثیر برگزاری جام جهانی قطر بر منطقه را چه می‌دانید!؟ 🌐 https://EitaaBot.ir/poll/n5oz6?eitaafly 👥 مشارکت کنید و نظر دهید(لینک فوق☝️) ♻️ بازنشر حداکثری سفیران رصدنما . . 📱 📆 📝 ✔️ لینک توضیحات طرح نظرپرسے مطالبه به روش پرسش‌گری😉👇 •🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
. . .💌🌱】 خودتان را بسازید. با نفس مبارزه کنید. اجرای حکم الهی را در محدوده شخص خودتان بزرگ بشمارید و به ، ، و اهمیت بدهید. این شمارا پولادین خواهد کرد. البته در درجه اول دانشجو و دانش‌آموز باید خودسازی کند. خودتان را با تربیت دینی بسازید. امور تربیتی، معلم تربیتی، گوینده تربیتی خوب است. اما آن کسی که از درون خود، موعظه کننده و تربیت کننده‌ای نداشته باشد_واعظ‌من‌نفسه_این تربیت ها به کارش نمی‌آید. از تو به ما اشـارت از مــا به سر دویدن👇 •😍🍃• Eitaa.com/Rasad_Nama
🔎🗞 🗞 [ 💡] 📌 از خوشحالے برانـدازها براے برد بازے آمریڪا تعجب مےڪنید؟ ☝️🏻تعجب نڪنید؛ اینا از وقتے ارباب‌شون تو میدون واقعے شڪست خورد عقــده‌اے شدن، بذارید با برد یه بازے فوتبــال احساس غــرور و برتــرے ڪنند. ♨️ البته ڪه خود آمریڪایےها بهتر میدونن ڪے بَرَندست😝 🇮🇷 حق در هر شرایط پیروز میدان است: 🛡| Eitaa.Com/Rasad_Nama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{ ♻️ •} بعضی از این سلبریتیها همه کاراشون فیلم و بازیه... ببینید چطور شاده ولی برای بقیه غم می خواد؟! آقای سلبریتی خودت باش! مسائل روز را آنی کنید👇🤓 🖥📲 |• Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما 🚩
[• #قصص_المبین✨ •] (هشتگ مخصوص رمان هاے امنیتے،سیاسے) رمان #نقاب_ابلیس #قسمت_سی_و_دوم (مصطفی) وقت
[• ✨ •] (هشتگ مخصوص رمان هاے امنیتے،سیاسے) رمان (مصطفی) شیشه‌های ایستگاه اتوبوس یکی پس از دیگری می‌ریزند؛ اما صدای شکستن‌شان بین صدای کف و سوت گم شده است. تردد برای ماشین‌های سواری غیرممکن و برای موتور سیکلت‌ها دشوار شده. یکی دوتا درخت آن طرف‌تر می‌سوزند. یکی دونفر هم مشغول ریختن نفت روی یک سطل زباله‌اند و بقیه دورش هورا می‌کشند. ناگهان ضربه سنگینی به سرم، تعادلم را برهم می‌زند. چشمانم سیاهی می‌روند. علی به طرفم می‌دود: -سید، چی شد؟ فکر کنم سرت شکسته! دست روی سرم می‌گذارم، خونی است؛ اما درد چندانی ندارد. آرام می‌گویم: -چیزی نیس تیر غیب خوردم! با دستمالی خون را از روی صورتم پاک می‌کند: -سنگ پرت می‌کنن نامردا! علی حواسش به من است و حواس من می‌رود به سمت جوانی که در فاصله سه چهار متری ما، هنگام شعار دادن برزمین می‌افتد. افتاده در جدول، شاید هجده سال بیشتر هم نداشته باشد. نمی‌دانم چرا زمین خورده. دست علی را پس می‌زنم و به جوان اشاره می‌کنم: -علی... انگار می‌خوان یکی رو بزنن! علی هم برمی‌گردد و جوان را نگاه می‌کند. مردی سر تا پا سیاه و پوشیده به جوان نزدیک می‌شود. هیکلش به جرآت دو برابر جوان است. علی بلند می‌شود و می‌گوید: -سید بیسیم بزن گزارش بده که پس فردا شر نشه! نمی‌دانم چرا ناخودآگاه بغض راه گلویم را می‌بندد، اما داد می‌زنم: چه کار می‌خوای بکنی؟ -نباید بذاریم کسی کشته بشه! و به راهش ادامه می‌دهد. به عبان بیسیم می‌زنم، جواب نمی‌دهد. فقط صدای خش خش می‌آید. انگار کسی دائم دستش را روی شاسی بیسیم بگذارد و بردارد. زمان مناسبی برای دلشوره گرفتن نیست. سیدحسین را می‌گیرم. از بین سر و صداها جواب می‌دهد: -جانم مصطفی؟ -سید اینجا یکی رو انداختن زمین می‌خوان بزننش! علی رفته جلوشون رو بگیره، اما ممکنه اتفاق بدی بیفته! -چرا به پلیس نمیگی؟ اینجا ما وضعمون بهتر نیست! -فکر نکنم بتونن کمک کنن. ببینم چی میشه... حلال کن! دیگر نمی‌شنوم چه می‌گویند. پس گاردی‌ها کجا هستند؟ جایی که جوان افتاده، نقطه کور است. طوری که به راحتی بزنند بکشندش و بعد جنازه‌اش را سردست بگیرند و شعار بدهند: -می‌کشم می‌کشم، آن که برادرم کشت! علی بالای سر جوان است و می‌خواهد کمکش کند. می‌روم به سمت کانکس نیروی انتظامی که صدای آخ بلندی متوقفم می‌کند. برمی‌گردم، حالا جوان نشسته و علی روی زمین افتاده و دستش را گرفته. جوان، ترسیده و وحشت زده در همان حالت نشسته عقب عقب می‌رود و علی سعی دارد روی زانوانش بلند شود. مرد سیاه‌پوش متوجه من نشده و خواسته کار جوان و علی را باهم تمام کند، این را از اسلحه‌ای که به سمت‌شان گرفته، می‌فهمم. روی اسلحه فیلتر صدا بسته. دوباره اسلحه را به سمت علی می‌گیرد که حالا خودش را سپر جوان کرده. در دلم به جوان التماس می‌کنم داد بزند و کمک بخواهد. می‌دانم اگر جلو بروم، ممکن است دست مرد روی ماشه بلغزد. علی چشمش به من می‌افتد و با چهره‌ای درهم رفته، علامت می‌دهد که به پلیس خبر دهم. ادامه دارد... ✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باخوندن، خیلــے چیزا دستت میاد😉👇 °• 📖 •° Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما 🚩
[• #قصص_المبین✨ •] (هشتگ مخصوص رمان هاے امنیتے،سیاسے) رمان #نقاب_ابلیس #قسمت_سی_و_پنجم (مصطفی) ش
[• ✨ •] (هشتگ مخصوص رمان هاے امنیتے،سیاسے) رمان (مصطفی) علی خیز گرفته. می‌خواهد با نگاهش به من بفهماند خودش از پس مرد سیاه‌پوش برمی‌آید. تا کانکس نیروی انتظامی نمی‌فهمم چطور می‌دوم. کانکس خالی است! مثل مرغ سرکنده این سو و آن سو به دنبال پلیس می‌دوم اما پیدایشان نمی‌کنم، درگیرند و مشغول بگیر و ببند؛ بی خبر از اینکه یک بچه بسیجی نوزده ساله، کنار جدول خیابان و دور از چشم دوربین‌ها با یک غول بیابانی ضدانقلاب دست به گریبان است. برمی‌گردم جایی که بودیم. جوان با زبان بند آمده به درگیری علی و مرد خیره است. علی توانسته اسلحه مرد را از دستش دربیاورد و به سویی پرت کند؛ اما مرد سیاه‌پوش روی سینه علی نشسته! ماتم می‌برد. به حوزه بیسیم می‌زنم و درحالی که گزارش موقعیت را می‌دهم، به سمت علی می‌‌‌‌‌دوم. اولین کاری که میتوانم بکنم، این است لگدی به سر و گردن مرد بکوبم و نقابش را بکشم. مرد هنوز به خودش نیامده. بلند می‌شود، شاید برای اینکه حساب من را برسد، اما نه! پا به فرار می‌گذارد! می‌دوم دنبالش، در خم کوچه گم می‌شود. از پشت سرم علی با صدایی دردآلود فریاد می‌زند: -بگیرش سید... نذار در بره... دلم پیش علی مانده؛ عذاب وجدان گرفته‌ام که چرا رهایش کردم. هرچه می‌گردم پیدایش نمی‌کنم، اصلا به درک اسفل السافلین! برمی‌گردم تا خودم را به علی برسانم. صحنه‌ای که می‌بینم را باور نمی‌کنم. زمین اطراف علی سرخ شده و علی خودش را سمت جدول کشیده. جوان که کم کم زبانش باز شده، با دست علی را تکان می‌دهد: -آقا... جون مادرت پاشو! وای بدبخت شدم! پاشو به هرکی می‌پرستی! دست جوان را کنار می‌زنم و خودم کنار علی می‌نشینم. بالای ابرویش شکافته. در سوز دی ماه، احساس گرما می‌کنم. مایعی گرم روی لباس‌هایش ریخته؛ مایعی گرم و سرخ! چشمانش نیمه بازند و زیر لب چیزی زمزمه می‌کند. چندبار به صورتش می‌زنم: -علی! الان وقت این مسخره بازیا نیست بی مزه! غیر از بازوت کجات رو زده؟ علی عین آدم جواب میدی یا... جوان با صدایی لرزان می‌گوید: - زد به پهلوش... با چاقو زد به پهلوش! عباس و سیدحسین هیچکدام جواب نمی‌دهند. دستم می‌رود که اورژانس را بگیرم اما نه. در این ترافیک محال است برسند. علی دستم را می‌گیرد، صدایش را به سختی می‌شنوم: -سید... سر جدت مردم نبینن این سر و وضع من رو... بعدا داستان میشه. -به چه چیزایی فکر می‌کنی! داری می‌میری بچه! دوباره سیدحسین را می‌گیرم: - تو رو به قرآن، یا خودت بیا یا یکی رو بفرست بیان علی رو ببریم... داره می‌میره! بالاخره جواب می‌دهد: -چندتا از بچه‌های بسیج رو می‌فرستم. خدا خیرشان بدهد، پنج دقیقه نشده می‌رسند و علی را پشت ماشین می‌اندازیم. جوان را هم سوار می‌کنیم. آنقدر ترسیده که مقاومت نکند. انگار نه انگار که تا نیم ساعت پیش داشت شیشه می‌شکست و برای نیروی انتظامی خط و نشان می‌کشید. مچ پایش آسیب دیده و نمی‌تواند تکانش دهد. دیگر حواسم به اطراف نیست، دستم را می‌گذارم روی گردن علی تا مطمئن باشم نبضش -هرچند کم فشار و بی رمق- می‌زند. خوابم می‌آید، صدای بچه‌ها را نمی‌شنوم که درباره نزدیک‌ترین بیمارستان حرف می‌زنند. فقط صدای زنگ همراه علی را می‌شنوم: -هرگز نهراسیم از نامردمی دشمن/ آماده ایثاریم چون احمدی روشن... همراه خونین را از جیبش بیرون می‌کشم. روی صفحه نوشته «مادر جان گلم» .حتما نگرانش شده که زنگ زده، حالا جواب مادرش را چه بدهم؟ رد تماس می‌زنم. دوباره زنگ می‌زند: -هرگز نهراسیم از نامردمی دشمن... دیگر رد تماس هم نمی‌زنم، می‌گذارم بخواند: - لبیک یا حسین جان... لبیک یا حسین جان... لبیک یا حسین جان... لبیک یا حسین جان... لبیک یا حسین جان... لبیک یا حسین جان... ادامه دارد... ✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باخوندن، خیلــے چیزا دستت میاد😉👇 °• 📖 •° Eitaa.com/Rasad_Nama
💢 نگاه عاقل اندر سفیح سردار نجات به ادعای کذب اینترنشنال😐🤦🏻‍♂ حمله روانی به بازیکنا اونم تو شب برگشتشون مامور👮🏻‍♂ شلیک🔴 اونم چی تو جشن سراسری؟!!🤨 کدوم جشن کدوم گلوله مامور؟ چی زدی بابا؟ 📍سردار نجات جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران: هیچ جا پلیس و بسیج، اجازه برخورد با اسلحه نداشتند. 🔰 Eitaa.com/Rasad_Nama
∞° 😜 ∞° . . 🇵🇸 طرفدار آمریکایی با پرچم فلسطین 🔻بزرگترین باخت رو تو جام جهانی اسراییلیا دادن، تازه فهمیدن چقدر منفور کل جهانن!😉 پ.ن: البته درمورد آمریکاییا یکی بزنن، ده تا میخورن🤨 زمان و مکانش رو قطعا ما مشخص میکنیم😎 ✋🏻 🇮🇷 ⚽️ 🏆 . . طُ‌بِخَند😁تادِگَرآن‌ڪورشَوَند😑اَزحآلت!😂👇 💬 = Eitaa.com/Rasad_Nama